شاعران غیرانقلابی هم شوق دیدار رمضانی با رهبر انقلاب دارند


خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و ادب _ جواد شیخ الاسلامی: محمدجواد شرافت، متولد ۱۳۶۰ و ساکن قم، از شاعران آئینی است که ارتباط خوبی با شاعران جوان دارد و در محافل ادبی زیادی به عنوان مهمان، کارشناس و شاعر حضور داشته است. از افتخارات ادبی او می‌توان به برگزیده شدن در کنگره‌های کشوری و داوری کنگره‌های شعر، برگزاری دوره‌های آموزش و نقد شعر، طراحی و اجرای برنامه شب‌های شعر حجره، مسئولیت واحد آفرینش‌های ادبی حوزه هنری استان قم و دبیری انجمن شعر طلاب اشاره کرد. «خاک باران‌خورده» تنها اثر مستقل از او است و کتاب‌های «همواره حسین (ع)» مجموعه‌رباعی عاشورایی، «حسن یوسف» گزیده شعرهای یوسف رحیمی، «از دیار روشنی» معرفی و گزیده شعر ولایی و «شب‌های شعر حجره» گزیده شعرهای محافل ادبی در مدارس علمیه قم، به همت و انتخاب او منتشر شده‌اند.

شرافت تا امروز چندبار در دیدار شاعران با مقام معظم رهبری حضور داشته و خود دو بار در این دیدارها شعرخوانی داشته است. به بهانه ماه مبارک رمضان و در ادامه پرونده «دیدار شاعران با رهبری»، سراغ محمدجواد شرافت رفتیم تا درباره این دیدار، مطالبات رهبری از شاعران، تأثیر این دیدار بر شعر آئینی و چند و چون حضور در این دیدار با او صحبت کنیم.

مشروح این گفتگو در ادامه می‌آید؛

* دیدار شاعران با مقام معظم رهبری نزدیک است و بسیاری از شاعران در انتظار برگزاری این دیدار سالیانه هستند. برای شروع گفتگو بگویید به نظر شما توجه رهبر انقلاب به شعر و انجام دیدارهای سالیانه با شاعران، چه تأثیری بر پیشبرد جریان شعر انقلاب داشته است؟

راجع به این موضوع خیلی صحبت شده است. اینکه شخص اول جهان اسلام و جهان تشیع این‌قدر به شعر اهمیت می‌دهند، اتفاق خجسته‌ای است که کمتر در جهان سراغ داریم. این اتفاق هم طبق سیره علمی و عملی معصومین (س) است که همیشه شعر را مورد تأیید و تأکید قرار می‌دادند. شعر به خاطر جنبه قوی رسانه‌ای و توانایی‌اش در خدمت به اهداف والای انسانی و الهی، همیشه مورد حمایت اهل بیت (س) بوده است و حمایت مقام معظم رهبری از شعر و شاعران انقلاب هم در همین راستا است.

در کنار اهمیت شعر، اینکه مقام معظم رهبری شاعر و صاحب ذوق و نکته‌سنج و ناقد چیره‌دستی هستند، همچنین انجمن رفته و انجمن دیده هستند، بر میزان و کیفیت توجه ایشان به شعر می‌افزاید. همه می‌دانند که شعر علاقه شخصی مقام معظم رهبری است. این علاقه هم برای شاعران سبب برکت است و هم دیدار با شاعران برای خود ایشان هم یک تنفس و هوای تازه‌ای بین دیدارهای سیاسی و حکومتی است. پیداست که این دیدار برای خود رهبری هم خیلی مورد علاقه است. اینکه این دیدار منظم و سالیانه با شاعران چقدر بر عملکرد مسئولان و تصمیم‌گیری نهادهای فرهنگی تأثیرگذار است، بحث دیگری است که باید به آن بپردازیم.

* مقام معظم رهبری در سال‌های مختلف مطالباتی را از شاعران و مسئولان مرتبط با حوزه شعر و فرهنگ داشته‌اند. آیا مطالبات رهبری در حوزه شعر به خوبی پاسخ داده شده است؟ مثلاً تأکید ایشان بر سرودن شعرهای مناجاتی و بر اساس ادعیه یا شعر واکنش سریع و… چقدر مورد توجه شاعران بوده است؟

مطالبات مقام معظم رهبری در چند زمینه بوده است. یکی راجع به شعر است و اینکه شعر چگونه باشد. مثلاً ایشان گفتند «خوب است شعر برگرفته از مضامین ادعیه باشد» و به مرحوم بهجتی شفق اشاره کردند که از شاعران روحانی ما هستند. شاعری همچون آقای یوسف رحیمی وقتی تأکید مقام معظم رهبری بر شعر نیایشی را می‌بیند، مصمم می‌شود که سراغ ادعیه برود و چندسال نمونه‌های خوبی از همین شعر ارائه می‌کند. در دیدار شاعران آئینی بود که ایشان چند رباعی خواند که دریافت شاعرانه‌ای از دعای ابوحمزه ثمالی بود. مقام معظم رهبری هم دوباره تأکید کردند دریافت مضامین از ادعیه خیلی مهم است. در ادامه همین آقای رحیمی کتابی به نام «دوستت دارم» منتشر کرد که از پنج دعای مهم، دریافت‌های خودش را در قالب‌های مختلف ادبی بیان کرده است. اتفاقاً این کتاب به دست مادحان اهل بیت (ع) رسید و هم اکنون می‌بینیم خیلی از مناجات‌خوان‌های ما از این کتاب استفاده می‌کنند و این اتفاق خوبی است.

* یکی از تلاش‌ها در پاسخ به منویات مقام معظم رهبری در این موضوع، برگزاری کنگره شعر مواهب بوده است. این کنگره توانسته اتفاق نویی در این حوزه رقم بزند؟

تا امروز هفت دوره از جشنواره مواهب برگزار شده است. در این جشنواره از ادعیه مختلف استفاده می‌کنند و هر سال بر یکی از دعاها تمرکز دارند. شاعران بر اساس آن دعا شعر می‌نویسند و من فکر می‌کنم تا امروز خروجی‌اش خوب بوده است. این شعرها هم به دست مخاطبان شعر نیایش رسیده و هم در دیدار رهبری خوانده شده‌اند. ولی برای اینکه حق ادعیه را در شعر ادا کنیم، هنوز خیلی راه داریم.

نکته‌ای که مقام معظم رهبری سال گذشته مطرح کردند، این بود که حافظه جمعی ما دارد از شعر خالی می‌شود و باید برای این فکری کرد * داشتید درباره مطالبات رهبری از شاعران صحبت می‌کردید.

بله. بعضی مطالبات راجع به خودش شعر است ولی بعضی مطالبات ایشان راجع به شاعر است. اینکه شاعر موضع‌مند و بی طرف نباشد، یکی از نکاتی است که بارها بیان کرده‌اند. ما در همین نسل اخیر شاعران‌مان، شاعران زیر چهل سال، می‌بینیم که چقدر شاعر خوب و درجه یک و دغدغه‌مند داریم که در حوزه‌های مختلف شعر نوشته‌اند. شاهد آن هم یک سال و نیم اخیر است که شاعران ما خیلی خوش درخشیدند و در حمایت از مردم فلسطین و جبهه مقاومت موفق بودند. این نشان می‌دهد شاعران به خواسته رهبری به خوبی پاسخ داده‌اند و بی‌طرفی را انتخاب نکرده‌اند.

مطالبه بعدی ایشان فراتر از شعر است. ما شعر خوب و شاعر خوب تربیت کردیم و شعر خوب هم خلق کردیم. آیا این شعرها به دست مخاطب می‌رسد؟ نکته‌ای که سال گذشته در کنار نکات فراوان دیگر مطرح کردند، همین بود. ایشان فرمودند حافظه جمعی ما دارد از شعر خالی می‌شود و باید برای این فکری کرد. این خیلی مهم است. الان رسانه‌ها، فضای مجازی، نهادها، ادارات، ما شاعران و تک تک ما برای جمله‌ای که ایشان فرمودند چه کار کرده‌ایم؟ من خودم در این یک سال دعوت هر برنامه تلویزیونی که احساس کردم حضورم می‌تواند به این حافظه جمعی ادبی کمک کند قبول و در آن شرکت کردم.

باید ببینیم تصمیم‌گیرندگان ما برای این دغدغه چه کار کرده‌اند؟ البته کارهایی مثل برنامه سرزمین شعر انجام شده، یا در بعضی از برنامه‌ها از حضور شاعران استفاده شده است، اما خیلی بهتر از این می‌توان کار کرد.

با تعریفی که استاد مجاهدی از شعر آئینی دارند، شعر آئینی گستره خیلی وسیعی دارد. با این تعریف هر شعری که به ارزش‌های الهی و انسانی می‌پردازد، شعر آئینی است. دین ما یک دین تک‌بعدی نیست که فقط برای عبادت و برای محبت به اهل بیت (ع) آمده باشد؛ بلکه یک دین جامع است که مربوط به زندگی است * از نکات جالب توجه درباره این دیدارها، توجه خاص رهبری به شعر آئینی است که دو دیدار مجزا برای شاعران آئینی هم در نظر گرفتند. شما از کسانی هستید که در دیدار ایشان با شاعران آئینی هم حضور داشتید و شعر خواندید. توجه مقام معظم رهبری به شعر آئینی چقدر به رشد شعر آئینی کمک کرده است؟ ایشان در این دیدارها بر روی چه نکاتی در شعر آئینی توجه و توصیه داشتند؟

صحبت‌های مقام معظم رهبری درباره شعر آئینی را دیدارهای مختلف شنیده‌ایم. یکی از آنها همین دیدار نیمه ماه مبارک رمضان است که بخشی از شعرهایی که در آن خوانده می‌شود شعرهای آئینی است. البته با تعریفی که استاد مجاهدی از شعر آئینی دارند، شعر آئینی گستره خیلی وسیعی دارد. با این تعریف هر شعری که به ارزش‌های الهی و انسانی می‌پردازد، شعر آئینی است. دین ما یک دین تک‌بعدی نیست که فقط برای عبادت و برای محبت به اهل بیت (ع) آمده باشد؛ بلکه یک دین جامع است که مربوط به زندگی است، لذا هر چیزی که به زندگی مومنانه ما کمک کند، شعر آئینی است. با این تعریف یک شاخه از شعر آئینی شعر ولایی و شعر اهل بیتی است، یک شاخه‌اش می‌شود شعر توحیدی، یک شاخه‌اش می‌شود شعر پایداری و مقاومت، یک شاخه‌اش شعر پندیات و اخلاقی، حتی عاشقانه‌های نجیبی که برای خانواده و همسر و مادر و… سروده می‌شوند.

رهبر معظم انقلاب هم در دیدار ماه مبارک رمضان، هم دیدار با شاعران آئینی که دو بار برگزار شد و هم در دیدار با مادحان اهل بیت و ذاکران آل الله (ع) در روز تولد حضرت زهرا (س)، راجع به شعر آئینی نکات فراوانی گفته‌اند. انصافاً این بیانات هم از نظر کیفی و هم از نظر کمی، خیلی هم تأثیرگذار بوده است. مثلاً ایشان راجع به موضوع حضرت خدیجه (س) تأکید کردند و حالا می‌بینیم دوستان شاعر چراغ این نوع شعر را در محفل‌های مختلف روشن کرده‌اند و با تأکید رهبری کتابی هم با موضوع حضرت خدیجه (س) منتشر شده است. یکی دیگر از موضوعات مورد تأکید ایشان شعر وحدت است که موضوع خیلی مهمی است و ما از آن غافل بودیم. شما چند شعر خوب درباره وحدت می‌توانید از شاعران خوب در قرون مختلف مثال بزنید؟ به لطف انقلاب اسلامی و دغدغه‌ای که حضرت امام و رهبری عزیز دارند، موضوع شعر وحدت جدی گرفته شده و آثار زیادی در این باره نوشته شده است. فقط سه شعر با موضوع وحدت در دیدار با رهبری خوانده شده که یک بار خود من خواندم، یک بار آقای صادق آتشی و یکبار هم آقای رضا نیکوکار. جالب اینکه هر سه بار رهبری تأکید کردند شعر وحدت شعر مهمی است و شاعران باید به این موضوع بپردازد. اینها از برکاتی است که این جلسات داشته است. باید گفت هر سال موضوع، موضع و وضعیت شعر آئینی ما با نکات دقیق ایشان هم تقویت می‌شود، هم پربارتر می‌شود.

* خاطره‌ای از شعرخوانی‌تان در حضور رهبری دارید؟ ممنون می‌شوم خاطره اولین شعرخوانی یا اولین حضورتان در این دیدار را تعریف کنید.

من چندبار توفیق حضور و شعرخوانی در دیدار شاعران با رهبری را داشته‌ام، اما اولین حضور برای هر شاعر جوانی خاص است. او می‌داند که کوپن‌اش یک بار است و ممکن است فقط یک‌بار بتواند در محضر ایشان شعر بخواند، به همین خاطر دوست دارد شعری را که خودش دوست دارد بخواند. سال ۸۷ به من گفتند شما هم قرار است شعر بخوانی و یک شعر عاشقانه از من انتخاب کرده بودند؛ «در حس و حال عشق زلال تو حل شدن / یعنی که قطره‌وار به دریا بدل شدن». وقتی گفتم حوزه شعر من شعر اهل بیتی است و شعر آئینی است، گفتند باید یک شعر عاشقانه خوب هم اینجا خوانده شود و همین شعر هم باید خوانده شود.

* یعنی شعرِ انتخابی خود شما این شعر نبود؟

بله. آن سال‌ها خیلی سخت می‌گرفتند و دوستان برگزارکننده و مدیریت جلسه می‌گفتند هرکس شعری غیر از شعر انتخابی بخواند، میکروفون را قطع می‌کنیم. من هم آدم مطیعی هستم و معمولاً مخالفت نمی‌کنم. خلاصه اینکه آن سال به لطف شعرخوانی طولانی بعضی دوستان و رعایت نکردن وقت و رعایت نکردن شعر انتخابی، وقت به من نرسید. سال بعد که سال ۸۸ بود، به من نگفتند چه شعری بخوان، فقط گفتند بخوان. من هم طبق علاقه خودم شعری را که به حضرت امیرالمومنین (ع) تقدیم شده بود خواندم. شعر را خواندم و مورد تفقد ایشان هم واقع شد. چند سال بعد هم دوباره توفیق شد در دیدار شاعران آئینی با ایشان شعر بخوانم و این دفعه شعر وحدت را خواندم که نگاهی به سیره عملی حضرت مولا (ع) در موضوع وحدت اسلامی است. وقتی این شعر را خواندم، ایشان دوباره بر موضوع وحدت تأکید کردند و گفتند جزو موضوعات ضروری است که شاعران باید به آن توجه کنند.

حتی شاعرانی که موضع انقلابی ندارند هم دوست دارند در این دیدار حضور داشته باشند. همچنین کسانی که شاعر نیستند به من مراجعه می‌کنند و التماس می‌کنند که ما دوست داریم در این دیدار باشیم. بعد که می‌پرسم مگر شما شاعر هستید، می‌گویند نه! ولی بیشتر کسانی که دوست دارند در این دیدار حضور داشته باشند، درک محضر رهبری برایشان خیلی مهم است * هرسال تعداد خیلی کمی از شاعران در این دیدار حضور دارند و شعر می‌خوانند و خیلی از شاعران جوان که این توفیق را پیدا نمی‌کنند، ناراحت و حتی ناامید می‌شوند. شما به عنوان کسی که سال‌ها از دور و نزدیک این دیدار را دنبال می‌کنید، بگویید حضور و شعرخوانی در این دیدار چقدر روی شعر شاعران جوان تأثیر دارد؟

اولاً علاقه‌مند برای دیدار زیاد است. علاقه‌مند که می‌گویم لزوماً شاعران انقلاب نیستند. حتی شاعرانی که موضع انقلابی ندارند هم دوست دارند در این دیدار حضور داشته باشند. همچنین کسانی که شاعر نیستند به من مراجعه می‌کنند و التماس می‌کنند که ما دوست داریم در این دیدار باشیم. بعد که می‌پرسم مگر شما شاعر هستید، می‌گویند نه! ولی بیشتر کسانی که دوست دارند در این دیدار حضور داشته باشند، درک محضر رهبری برایشان خیلی مهم است. قرار گرفتن در آن فضای صمیمی آرزوی خیلی‌ها است و این افراد هم واقعاً به رهبر انقلاب علاقه قلبی دارند و به همین خاطر خیلی اصرار می‌کنند. اما بُعد دیگر این قصه، دعوت کنندگان هستند و وظایفی که دعوت کنندگان دارند. هر سال حدود ۲۰۰ تا ۲۵۰ نفر دعوت می‌شوند و حدود ۲۵ تا ۳۰ نفر شعر می‌خوانند. اینکه امسال چه کسانی دعوت شوند و چه کسانی شعر بخوانند، نکته خیلی مهمی است. انتخاب شاعران در طول این سال‌ها فراز و نشیب‌های زیادی هم داشته است. بعضی از سال‌ها واقعاً به هیچ عنوان قابل دفاع نبوده است و بعضی از سال‌ها اتفاقات بهتری رقم خورده است.

من چندبار توفیق حضور در این دیدار را داشته‌ام، ولی بعضی سال‌ها هم دعوت نشده‌ام. مثلاً چند سال در حوزه هنری قم و دفتر آفرینش‌های ادبی حضور داشتم ولی دعوت نمی‌شدم. منتها واقعاً راضی بودم، چون می‌گفتم قبلاً شرکت کرده‌ام و شعر هم خوانده‌ام، بهتر است که حالا نوبت به شاعر دیگری برسد. واقعاً از اینکه نوبت به دیگر دوستان شاعر برسد خوشحال بودم، اما وقتی دیدار برگزار می‌شد می‌فهمیدیم سی چهل نفر از کسانی که شاعر نیستند هم در دیدار حضور دارند. این واقعاً آزاردهنده بود که به جای شاعران کسانی حضور داشته‌اند که شاعر نیستند. این نکته‌ای است که قابل کتمان نیست، ولی چند سالی است که دوستان حوزه هنری روند دیگری برای انتخاب شاعران در نظر گرفته‌اند که به عدالت نزدیک‌تر است. آقای عرفان‌پور در دو سه سال گذشته یک بانک اطلاعاتی از ده پانزده سال اخیر تشکیل داده و اسم تمام شاعرانی که در این سال‌ها در دیدار حضور داشته و شعرخوانی داشته‌اند، در این بانک ثبت شده است. با این روند، اسم هر شاعر به راحتی قابل جستجو است و مشخص می‌شود چه کسی چندبار شرکت کرده و شعر خوانده و چه کسی اصلاً حضور نداشته و شعر نخوانده است. این دغدغه‌ای است که شاعران از سال‌های دور داشتند و فکر می‌کنم حالا به آن توجه شده است.

* یکی از خواسته‌های شاعران در سال‌های گذشته همین بود که حضور و شعرخوانی در این دیدار، قانون و قاعده مشخصی پیدا کند و توفیق حضور برای همه شاعران فراهم شود.

دقیقاً. این روند کمک می‌کند کسانی که استحقاق حضور در این جلسه را دارند انتخاب شوند و نادیده گرفته نشوند. در کنار اساتیدی که اعتبار شعر انقلاب هستند و هر سال باید حضور داشته باشند، شاعران جوان و خوب و فعالی که هرچندسال یکبار باید حضورشان را ببینیم، شاعران دیگری هم هستند که این حق را دارند بعد از سال‌ها اشتغال به شعر و شاعری در این جلسه حضور داشته باشند. احساس می‌کنم این روند در حال اصلاح شدن و روند آن در حال بهبودی است.

شاعران جوان و خوب زیادی می‌شناسم که به ما مراجعه می‌کنند و می‌گویند چه کار کنیم که به دیدار شاعران با رهبری دعوت شویم؟ من به آنها می‌گویم سعی کنید قوی شوید. روی شعر کار کنید، نه روی روابط عمومی. شعرتان آنقدر قوی باشد که خود به خود دیده شود. به قول آن دوست‌مان «خوب است که شاعر شهرت مکتوب داشته باشد»؛ یعنی خوب است که شاعر به واسطه شعرش دیده شود * با این‌همه خیلی از شاعران جوان دوست دارند در این دیدار حضور داشته باشند. پیشنهاد شما چیست؟ معمولاً در جواب کسانی که مراجعه می‌کنند چه می‌گوئید؟

شاعران جوان و خوب زیادی می‌شناسم که به ما مراجعه می‌کنند و می‌گویند چه کار کنیم که به دیدار شاعران با رهبری دعوت شویم؟ من به آنها می‌گویم سعی کنید قوی شوید. روی شعر کار کنید، نه روی روابط عمومی. شعرتان آنقدر قوی باشد که خود به خود دیده شود. به قول آن دوست‌مان «خوب است که شاعر شهرت مکتوب داشته باشد»؛ یعنی خوب است که شاعر به واسطه شعرش دیده شود. مثلاً من آقای زرنقی را اصلاً ندیده‌ام، ولی در این سال‌ها بعد از قصه زن زندگی آزادی و بعد از قصه طوفان الاقصی، هر از گاهی شعر ایشان را خوانده‌ام و بعضی از شعرهایشان را هم خیلی دوست دارم. ممکن است خیلی‌ها خانم عارف‌نژاد را به چهره ندیده باشند ولی ایشان آنقدر شاعر خوبی است و آنقدر شعر خوب نوشته است که بسیاری از افراد ایشان را می‌شناسند. این شاعران نه لابی کرده‌اند، نه دم کسی را دیده‌اند؛ بلکه به واسطه شعرشان دیده شده‌اند. به دوستان جوان عرض می‌کنم روی شعرتان تمرکز کنید؛ اگر مستحق دیدار باشید، حتماً دعوت می‌شوید. اگر شعر شما خوب باشد، نمی‌توانند شما را نبینند.

کسانی که افراد را انتخاب می‌کنند، مدل‌شان این نیست که بگویند این فرد را کنار بگذاریم. ممکن است گاهی وقت‌ها حواس‌شان نباشد و حتی بعضی از سال‌ها به صورت ناخواسته کوتاهی‌هایی هم کرده باشند، اما این‌طور نیست که با کسی مشکل شخصی داشته باشند و او را کنار بگذارند. اگر شعر شاعر خوب باشد، دعوت می‌کنند. فکر می‌کنم از بزرگ‌ترین برکات این دیدار همین است که شاعران جوان برای حضور در دیدار، شعرشان را تقویت کنند. شاعر از پله چهارده بیاید و روی پله نوزده بایستد. من از این دست شاعران فراوان دیده‌ام. شاعران جوانی هستند که با همین نیت شعرشان را تقویت کرده‌اند و بعداً در همین دیدار شعرخوانی کرده‌اند.

* پیشنهاد دیگری هم به شاعران جوان دارید؟

شاعر درجه اول باید قوی شود. در درجه دوم باید ظهور و بروز به اندازه داشته باشد. مثلاً فرض کنید من دارم شاعران را برای دیدار انتخاب می‌کنم؛ کجا باید این شاعر را ببینم و شعرش را بشناسم؟ حضور به اندازه در کنگره‌ها و محافل معتبر کشوری کمک می‌کند که شعر شما دیده و شنیده شود. البته شعر اگر قوی باشد، واقعاً در دخمه تنهایی شاعر نمی‌ماند و دست به دست می‌شود؛ به خصوص که الآن فضای مجازی کار را برای شاعران راحت کرده است. ولی حضور در این محافل ادبی شاخص و برجسته، کمک می‌کند که شعر شما دیده شود و شاعران و اساتید با شعر شما آشنا شوند. خود من به واسطه حضور در یکی از همین کنگره‌ها بود که برای اولین‌بار به دیدار دعوت شدم. سال ۸۴ کنگره دفاع مقدس در طلاییه برگزار می‌شد. ما شعر خواندیم، بعد من و عباس محمدی با هم بیرون آمدیم تا خاک مقدس طلاییه را زیارت کنیم. آقای عباس براتی‌پور که خدا رحمتش کند، آن سال‌ها جزو تصمیم‌گیرندگان دیدار بودند. ایشان ما را دیدند بعد از سلام و علیک گفتند شما دو نفر تا حالا به دیدار دعوت شده‌اید؟ گفتیم نه. گفتند پس امسال دیدار دعوت هستید. همین دیدار در حاشیه کنگره دفاع مقدس باعث شد که ما سال ۸۴ در اتاق کوچکی که دیدار در آن برگزار می‌شد، حضور داشته باشیم و برای اولین‌بار محضر رهبری را درک کنیم. به همین خاطر من ظهور و بروز به اندازه را تأیید و تأکید می‌کنم و امیدوارم شاعران جوان با تقویت شعرشان بتوانند در این دیدار شریف و دوست‌داشتنی و صمیمی حضور داشته باشند.

پیش از این در قالب همین پرونده گفتگویی با حجت الاسلام جواد محمدزمانی و شهاب مهری داشتیم که مشروح آن در پیوند زیر قابل دسترسی و مطالعه است:

* «مطالبات رهبرانقلاب در حوزه شعر توسط مسئولین محقق نشده است»

* «شعر خانواده‌محور موجب رضایت مقام معظم رهبری است»



منیع: خبرگزاری مهر

عشق به امیرالمؤمنین (ع) از رودکی تا شعر معاصر؛ مرور چند شعر «علی‌وار»


به گزارش خبرنگار مهر، درباره امیرالمؤمنین حضرت علی بن ابی‌طالب (ع) شعر و مدح و منقبت، بسیار نوشته شده است. ادبیات فارسی همان‌گونه که از اساس ادبیاتی توحیدی و الهی است، ادبیاتی علوی نیز هست. عشق، ارادت و محبت به امیرالمؤمنین (ع) از همان آغازین روزهای تولد شعر فارسی در آثار شاعران فارسی‌زبان جلوه‌گر بوده و این عرض ارادت تا امروز ادامه یافته است. رودکی که به پدر شعر پارسی ملقب است، با عشق به حضرت علی (ع) مشق شاعری می‌کرده و خود در بیتی از «مهر حیدر» نوشته است: «کسی را که باشد به دل مهر حیدر / شود سرخ رو در دو گیتی به آور». همو در بیتی دیگر به طور ضمنی شرط ایمان را ولایت امیرالمؤمنین (ع) می‌داند و ایشان را در علم و حکمت، دانشمند خطاب می‌کند: «ای شاه نبی سیرت، ایمان به تو محکم / ای میر علی حکمت، عالم به تو در غال».

زبان و ادبیات علویِ فارسی

پس از رودکی بسیارند شاعرانی که آشکارا و به صراحت و بدون هیچ ایهام و ابهامی، از امیرالمؤمنین (ع) سروده‌اند. در قرن سوم هجری علاوه بر رودکی، شهید بلخی در مصرعی به حضرت اشاره‌ای دارد و می‌گوید: «برق همانند ذوالفقار علی» که نشان از محبت او به مولای متقیان (ع) است. در قرن چهارم هجری شاعرانی همچون حکیم میسری، فردوسی طوسی و کسایی مروزی در ادامه همان مسیر، به صراحت و به صورت مستقیم در مدح حضرت علی بن ابی‌طالب (ع) شعر سروده‌اند، به خصوص فردوسی حکیم که هم شیعه‌زاد بودن و شیعه بودن خود صراحت دارد و هم به محبتش به امیرالمؤنین (ع): «گرت زین بد آید گناه من است‏ / چنین است و این دین و راه من است‏ / بر این زادم و هم بر این بگذرم / چنان دادن که خاک پی حیدرم». چنین است که اگر بخواهیم حضور حضرت علی (ع) در شعر فارسی را پی بگیریم، باید کتاب‌ها بنویسیم و روزها و شب‌های بسیاری را به ذکر حضرت در دیوان شعرای زبان فارسی سپری کنیم.

سیمای حضرت در شعر معاصر نیز همان‌قدر آشکار و درخشان و پررنگ است که انتظار داریم؛ چه اینکه شاعران بسیاری در مدح ایشان شعر نوشته‌اند و هر یک با زبانی و لحنی و از زاویه‌ای، عشق خود را به امیرالمؤمنین (ع) روایت کرده‌اند. تعداد بالای شعرهای علوی در دوران معاصر و به خصوص پس از انقلاب اسلامی، شعر علوی را به گونه‌های مختلفی تقسیم کرده است. بعضی شعرها تنها مدح حضرت هستند و بیشتر بر جنبه‌های احساسی و عاطفی موضوع تمرکز داشته‌اند و کمتر به جنبه‌های معرفتی پرداخته‌اند، بعضی در توصیف ایوان نجف و در فراق حرم امیرالمؤمنین (ع) شعر نوشته‌اند، بعضی شاعران بیشتر بر جنگ‌آوری و دلاوری ایشان توجه داشته‌اند و بعضی نیز تلاش کرده‌اند زندگی و سیره ایشان را به عنوان الگوی انسان کامل در شعرشان روایت کنند؛ شعری که من آن را شعری «علی‌وار» خطاب می‌کنم. منظور از شعر «علی‌وار» شعری است که بیشتر بر جنبه‌های رفتاری و اخلاقی و عرفان اجتماعی حضرت توجه دارد و بیش از جنبه عاطفی، به جنبه‌های معرفتی در زندگی ایشان نظر کرده است.

به مناسبت شهادت امیرالمؤمنین (ع)، تعدادی از شعر تعدادی از شاعران معاصر را می‌خوانیم که تلاش می‌کند جدا از جنبه‌های عاطفی و احساسی، ما را اندکی با زندگی و سیره مولای متقیان (ع) آشنا کرده و شناخت ما را از ایشان بیشتر کند. بنابراین در این مرور بر شعرهای علوی، بسیاری از شعرها را کنار گذاشته‌ایم و تنها شعرهایی را می‌خوانیم که در کنار احساس و علاقه و ابراز محبت، بیشتر بر سیره رفتاری حضرت علی (ع) توجه داشته‌اند.

در ادامه این شعرها را با هم می‌خوانیم؛

*

شهریار

علی آن شیر خدا شاه عرب

الفتی داشته با این دل شب

شب ز اسرار علی آگاه است

دل شب محرم سرّالله است

شب علی دید به نزدیکی دید

گرچه او نیز به تاریکی دید

شب شنفته ست مناجات علی

جوشش چشمه عشق ازلی

شاه را دیده به نوشینی خواب

روی بر سینه دیوار خراب

قلعه بانی که به قصر افلاک

سر دهد ناله زندانی خاک

اشکباری که چو شمع بیزار

می‌فشاند زر و می‌گرید زار

دردمندی که چو لب بگشاید

در و دیوار به زنهار آید

کلماتی چو در آویزه‌ی گوش

مسجد کوفه هنوزش مدهوش

فجر تا سینه‌ی آفاق شکافت

چشم بیدار علی خفته نیافت

روزه داری که به مهر اسحار

بشکند نان جوینش افطار

ناشناسی که به تاریکی شب

می‌برد شام یتیمان عرب

پادشاهی که به شب برقع پوش

می‌کشد بار گدایان بر دوش

تا نشد پردگی آن سرّ جلی

نشد افشا که علی بود و علی

شاه بازی که به بال و پر راز

می‌کند در ابدیت پرواز

شهسواری که به برق شمشیر

در دل شب بشکافد دل شیر

عشق بازی که هم آغوش خطر

خفت در خوابگه پیغمبر

آن دم صبح قیامت تاثیر

حلقه در شد از او دامن گیر

دست در دامن مولا زد در

که علی بگذر و از ما مگذر

شال شه وا شد و دامن به گرو

زینبش دست به دامن که مرو

شال می‌بست و ندایی مبهم

که کمربند شهادت محکم

پیشوایی که ز شوق دیدار

می‌کند قاتل خود را بیدار

ماه محراب عبودیّت حق

سر به محراب عبادت منشق

می‌زند پس لب او کاسه‌ی شیر

می‌کند چشم اشارت به اسیر

چه اسیری که همان قاتل اوست

تو خدایی مگر ای دشمن دوست

در جهانی همه شور و همه شر

ها علیٌّ بشرٌ کیف بشر

کفن از گریه‌ی غسّال خجل

پیرهن از رخ وصّال خجل

شبروان مست ولای تو علی

جان عالم به فدای تو علی…

*

شهریار

علی‌ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را

که به ماسوا فکندی همه سایه هما را

دل اگر خداشناسی همه در رخ علی بین

به علی شناختم من به خدا قسم خدا را

به خدا که در دو عالم اثر از فنا نماند

چو علی گرفته باشد سر چشمه بقا را

مگر ای سحاب رحمت تو بباری ارنه دوزخ

به شرار قهر سوزد همه جان ماسوا را

برو ای گدای مسکین در خانه علی زن

که نگین پادشاهی دهد از کرم گدا را

به جز از علی که گوید به پسر که قاتل من

چو اسیر توست اکنون به اسیر کن مدارا

به جز از علی که آرد پسری ابوالعجائب

که علم کند به عالم شهدای کربلا را

چو به دوست عهد بندد ز میان پاکبازان

چو علی که می‌تواند که به سر برد وفا را

نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت

متحیرم چه نامم شه ملک لافتی را

به دو چشم خون فشانم هله ای نسیم رحمت

که ز کوی او غباری به من آر توتیا را

به امید آنکه شاید برسد به خاک پایت

چه پیام‌ها سپردم همه سوز دل صبا را

چو تویی قضای گردان به دعای مستمندان

که ز جان ما بگردان ره آفت قضا را

چه زنم چو نای هردم، ز نوای شوق او دم

که لسان غیب خوش‌تر بنوازد این نوا را

همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهی

به پیام آشنایی بنوازد آشنا را

ز نوای مرغ یا حق بشنو که در دل شب

غم دل به دوست گفتن چه خوش است شهریارا

*

عباس احمدی

ماه می‌تابد از خم کوچه، چهره‌ای دائم الوضو دارد

پینه بر دست‌هاش و نعلینش اثر وصله و رفو دارد

مرد تنهاست، مرد غمگین است، کمرش از فراق خم شده است

ساغر شادی اش اگر خالی است، باده‌ی غم سبو سبو دارد

ضربان صدای او جاری است: با یتیمی به خنده مشغول است

سر تقیسم سهم بیت المال با صحابه بگو مگو دارد

باز امروز بغض نخلستان تا به سرحد انفجار رسید

باز امشب به استناد کمیل، ماه با چاه گفتگو دارد

کاهگل‌های کوچه مرطوب‌اند، اشک دیوار را در آورده است

ناله‌ی خانم جوانی که هرچه دارد علی (ع) از او دارد

-از دو دستش طناب بگشایید، مبریدش به مسلخ بیعت

دیگر او را کشان کشان مبرید، ایّهاالنّاس! آبرو دارد-

گرچه در بند غربت، از این شیر، گرگ‌های مدینه می‌ترسند

ذوالفقارش هنوز بران است، شور «حتّی تُقاتِلوا» دارد

حب مولا نتیجه‌ی سحر است، باش تا صبح دولتش بدمد

آن صنوبر دلی که می‌باید پیش او سرو، سر فرود آرد

چارده قرن بعد خیلی‌ها دم از او می‌زنند اما مرد

همچنان خار بر دو چشمش هست، همچنان تیغ در گلو دارد…

*

محمدمهدی سیار

امام، رو به رهایی… عمامه روی زمین

قیامتی شد -بعد از اقامه- روی زمین

خطوط آخر نهج البلاغه ریخت به خاک

چکید خون خدا در ادامه روی زمین…

خودت بگو، به که دل خوش کنند بعد از تو

گرسنگان «حجاز» و «یمامه» روی زمین

زمان به خواب ببیند که باز امیرانی

رقم زنند به رسم تو نامه روی زمین:

«مرا بس است همین یک دو قرص نان ز جهان

مرا بس است همین یک دو جامه روی زمین…»

تو رفته‌ای و زمین مانده است و ما اینک

و میزهای پُر از بخشنامه… روی زمین!

*

یوسف رحیمی

دل من! در هوای مولا باش

یار بی‌ادعای مولا باش

گر نشد یاورش شوی همه عمر

گاه گاهی برای مولا باش

به گدایی تو هر کجا رفتی

یک سحر هم گدای مولا باش

دست من! دست‌گیر مردم باش

پینه‌ی دست‌های مولا باش

پهن کن سفره‌ای برای یتیم

مستمند دعای مولا باش

پا به پایش اگر نشد بروی

لاأقل ردپای مولا باش

جان من! تا که در بدن هستی

باش اما فدای مولا باش

ای نَفَس! می‌روی به سینه برو

چون برآیی صدای مولا باش

از یمن، از دمشق و غزه بگو

شیعه‌ی زخم‌های مولا باش

خار در چشم‌های مولا بود

چشم من! در عزای مولا باش…

*

عباس چشامی

نام تو را زیاد شنیدیم، در حسرت مرام تو مانده

ای اولی که سکه‌ی مردی تا همچنان به نام تو مانده

تو واژه‌ای به ژرفی دریا، تو مشکلی به هیئت آسان

ای تا همیشه پای قلم‌ها در بحر عین و لام تو مانده

ای عاشقان برای پرسش -تا بوده- بعد حق به تو مدیون

ای شاعران برای سرودن، تا هست زیر وام تو مانده

عقل، آسمان این همه عاقل، در پله‌ی نخست تو عاجز

عشق افتخار آن همه مجنون، زنجیری مدام تو مانده

هم ماه در حضور تو کودک، هم مهر در رکاب تو تاریک

هم روز در مسیر تو لنگان، هم شب در احترام تو مانده

ای هر که دیده رنگ ملامت، لبخند تو شکسته و زخمی

ای هر که برده لذت شیرین، همواره تلخ کام تو مانده

بعد از چقدر سال که گفتی، بعد از چقدر گوش که نشنید

آنک به سوی ظالم و مظلوم، انگشت اتهام تو مانده

نهج‌البلاغه: کو که بخوانند؟ نهج‌البلاغه: کو که بفهمند؟

این گوش‌ها چقدر هراسان، از سیلی کلام تو مانده

بادا که تا هنوز بیفتد اینجا کلاه از سر دنیا

بیچاره او که خیره‌سرانه دنبال گرد بام تو مانده

ما هر قدر که خاک تو باشیم، قنبر فقط یکی است، یگانه است

فخر فقط برای تو بودن در قبضه‌ی غلام تو مانده

آه ای تمام! من چه بگویم؟ بگذار تا تمام شود شعر

گفتم تمام، خوب نگفتم، کو مهدی؟ انتقام تو مانده…

*

سید محمدجواد شرافت

هرچند از همه به همه مهربان‌تری

هرچند با رسول خدا هم برادری

هرچند از لب تو مناجات می‌چکد

همواره از شمیم خدایت معطری

در جنگ‌ها که با تو و با ذوالفقار تو

هرگز کسی اگرچه نکرده برابری

هرچند شب به یاد یتیمان شهر خود

مانند سایه از دل دیوار بگذری

تیری ز پای زخمی تو در نماز… یا

انگشتری ز دست خودت دربیاوری

مردم ولی چه ساده فراموش می‌کنند

مردم ولی چه ساده به تو جور دیگری…

حتی سلام ساده‌ی تو بی‌جواب ماند

گویا گناه کرده‌ای انگار کافری

یوسف‌ترین غریبی و حق می‌دهم به تو

سر از درون چاه اگر در بیاوری…

*

مهدی جهاندار

یک کوچه غیرت ای قلندر تا علی مانده است

شمشیر بر دارد هر آن کس با علی مانده است

دیشب تمام کوچه‌های کوفه را گشتم

تنها علی، تنها علی، تنها علی مانده است

ای ماهتاب آهسته‌تر اینجا قدم بگذار!

در جزر و مد چاه، یک دریا علی مانده است

از خیل مردانی که می‌گفتند می‌مانیم

انگار تنها ابن ملجم با علی مانده است

ای مرد! بر تیغت مبادا خاک بنشیند

برخیز! تا برخاستن یک «یاعلی» مانده است

*

مریم سقلاطونی

تق تق… کلون در… کسی از راه می‌رسد

از کوچه‌های خسته و گمراه می‌رسد

مانند آفتاب هم آواز نخل و چاه

از کوچه‌های کوفه، شبانگاه می‌رسد

دستی به شانه دارد و چشمی به آسمان

شب‌مویه‌هاش تا به سحرگاه می‌رسد

تق… تق… کلون در… ولی امشب نیامده است

ردّ صداش از ته آن چاه می‌رسد

امشب، دوباره خیره به درگاه مانده‌ام

یعنی… دوباره مرد، به درگاه می‌رسد؟

مادر! سکوت خانه مرا می‌کُشد، بگو

آن مرد ناشناس کی از راه می‌رسد؟

آن مرد ناشناس که شب نان می‌آوَرد

آن مرد ناشناس که با ماه می‌رسد؟

*

محمدکاظم کاظمی

و قسم‌خورده‌ترین تیغ، فرود آمد و رفت

ناگهان هر چه نفس بود، کبود آمد و رفت

در خطر پوشی دیوار، ندیدیم چه ش

برق نفرین شده‌ای بود، فرود آمد و رفت

کودکی، بادیه‌ای شیر، خطابی خاموش:

«پدرم را مگذارید، که زود آمد و رفت»

از خَم کوچه پدیدار شد انبان بر دوش

تا که معلوم شد این مرد که بود، آمد و رف

از کجا بود، چه سان بود؟ ندانستیمش

این قدر هست که بخشنده چو رود آمد و رفت…

*

محمدرضا آغاسی

یا علی بار دگر اعجاز کن

مشت‌های کوفیان را باز کن

باز کن چشمان نازآلوده را

بنگر این چشم نیاز آلوده را

باز گو شعب ابی طالب کجاست

آن بیابان عطش غالب کجاست

تا ز جور پیروان بوالحکم

سنگ طاقت را ببندم بر شکم

تشنگی در ساغرم لبریز شد

زخم تنهایی فساد انگیز شد

آتشی افکند بر جان و تنم

کین چنین بر آب و آتش می‌زنم

تاول ناسور را مرحم کجاست

مرحم زخم بنی آدم کجاست

مرحم ما جز تولای تو نیست

یوسفی اما زلیخای تو کیست

شاهد اقبال در آغوش کیست

کیسه نان و رطب بر دوش کیست

کیست آن کس کز علی یادی کند

بر یتیمان من امدادی کند

دست گیرد کودکان شهر را

گرم سازد خانه‌های سرد را

ای جوانمردان! جوان مردی چه شد؟

شیوه رندی و شب‌گردی چه شد؟

شیعگی تنها نماز و روزه نیست

آب تنها در میان کوزه نیست

کوزه را پر کن ز آب معرفت

تا در او جوشد شراب معرفت

حرف حق را از محقق گوش کن

وز لب قرآن ناطق گوش کن

گوش کن آواز راز شاه را

صوت اوصیکم به تقو الله را

بعد از او بشنو «و نظم أمرکم»

تا شوی آگاه بر اسرار خم

خم تو را سر شار مستی می‌کند

بی نیاز از هر چه هستی می‌کند

هر چه هستی جان مولا مرد باش

گر قلندر نیستی شب‌گرد باش

سیر کن در کوچه‌های بی کسی

دور کن از بی کسان دلواپسی

ای خروس بی محل آواز کن

چشم خود بر بند و بالی باز کن

شد زمین لبریز مسکین و یتیم

ما گرفتار کدامین هیئتیم

با یتیمان چاره «لا تقحر» بود

پاسخ سائل «و لا تنهر» بود

دست بردار از تکبر وز خطا

شیعه یعنی جود و انفاق و عطا

باده‌ی «مما رزقناهم» بنوش

«ینفقون» بنیوش و در انفاق کوش

هم بنوش هم بنوشان زین سبو

«لن تنالوا البرّ حتّی تنفقوا»

یا علی! امروز تنها مانده‌ایم

در هجوم اهرمن‌ها مانده‌ایم

یا علی! شام غریبان را ببین

مردم سر در گریبان را ببین

گردش گردونه را بر هم بزن

زخم‌های کهنه را مرحم بزن

مشک‌ها در راه سنگین می‌روند

اشک‌ها از دیده رنگین می‌روند

مشک‌های خسته را بر دوش گیر

اشک‌ها را گرم در آغوش گیر

حیدرا! یک جلوه محتاج توأم

دار بر پا کن که حلاج توأم

جلوه‌ای کن تا که موسایی کنم

یا به رقص آیم مسیحایی کنم

یک دو گام از خویشتن بیرون زنم

گام دیگر بر سر گردون زنم

گام بردارم ولی با یاد تو

سر نهم بر دامن اولاد تو

شیعه یعنی شرح منظوم طلب

از حجاز و کوفه تا شام و حلب

شیعه یعنی یک بیابان بی کسی

غربت صد ساله بی دلواپسی

شیعه یعنی صد بیابان جستجو

شیعه یعنی هجرت از من تا به او

شیعه یعنی دست بیعت با غدیر

بارش ابر کرامت بر کویر

شیعه یعنی عدل و احسان و وقار

شیعه یعنی انحنای ذوالفقار

از عدالت گر تو می‌خواهی دلیل

یاد کن از آتش و دست عقیل

جان مولا حرف حق را گوش کن

شمع بیت المال را خاموش کن

این تجمل‌ها که بر خوان شماست

زنگ مرگ و قاتل جان شماست

می‌سزد کز خشم حق پروا کنیم

در مسیر چشم حق پروا کنیم

این دو روز عمر مولایی شویم

مرغ اما مرغ دریایی شویم

مرغ دریایی به دریا می‌رود

موج بر خیزد به بالا می‌رود

آسمان را نور باران می‌کند

خاک را غرق بهاران می‌کند

لیک مرغ خانگی در خانه است

روز و شب در بند مشتی دانه است

تا به کی در بند آب و دانه‌اید؟

غافل از قصاب صاحب خانه‌اید؟

شیعه یعنی وعده‌ای با نان جو

کشت صد آیینه تا فصل درو

شیعه یعنی قسمت یک کاسه شیر

بین نان خشک خود با یک اسیر

چیست حاصل زین همه سیر و سلوک

تاب و تاول چهره و چین و چروک

سال‌ها صورت ز صورت باختیم

تا ز صورت‌ها کدورت یافتیم

یک نظر بر قامتی رعنا نبود

یک رسوخ از لفظ بر معنا نبود

گر چه قرآن را مرتب خوانده‌ایم

از قلم نقش مرکب خوانده‌ایم

سوره‌ها خواندیم بی وقف و سکون

کس نشد واقف به سرّ «یسطرون»

سر حق مستور مانده در کتاب

عالمان صورت در حجاب

ای برادر! عالمان بی عمل

همچو زنبورند لاکن بی عسل

علم‌ها مصروف هیچ و پوچ شد

جان من، برخیز! وقت کوچ شد

از نفوذ نفس خود امداد گیر

سیر معنا را ز مجنون یاد گیر

ای خوش آن جهلی که لیلایی شویم

هر نفس «لا» گوی «اِلا» یی شویم

تا به کی در لفظ مانی همچو من

سیر معنا کن چو هفتاد و دو تن

همچو یحیی گر نهی سر در طبق

می‌شود عریان به چشمت سر حق

شیعه یعنی عشق‌بازی با خدا

یک نیستان تک‌نوازی با خدا

شیعه یعنی هفت خطی در جنون

شیعه طوفان می‌کند در کاف و نون

شیعه یعنی تندر آتش‌فروز

شیعه یعنی زاهدِ شب، شیرِ روز

شیعه یعنی شیر، یعنی شیرمرد

شیعه یعنی تیغِ عریان در نبرد

شیعه یعنی تیغ، تیغ مو شکاف

شیعه یعنی ذوالفقار بی غلاف

شیعه یعنی سابقون السابقون

شیعه یعنی یک تپش عصیان و خون

شیعه باید آب‌ها را گل کند

خط سوم را به خون کامل کند

خط سوم خط سرخ اولیاست

کربلا بارزترین منظور ماست

شیعه یعنی بازتاب آسمان

بر سر نی جلوه رنگین‌کمان

از لب نی بشنوم صوت تو را

صوت «انی لا اری الموت» تو را

پرچم زلفت رها در باد شد

وز شمیمش کربلا ایجاد شد

آنچه شرح حال خویشان تو بود

تاب گیسوی پریشان تو بود

می‌سزد نی نکته‌پردازی کند

در نیستان آتش‌اندازی کند

صبر کن نی از نفس افتاده است

ناله بر دوش جرس افتاده است

کاروان بی میر و بی پشت و پناه

در غل و زنجیر می‌افتد به راه

می‌رود منزل به منزل در کویر

تا بگوید سر بیعت با غدیر

شیعه یعنی امتزاج نار و نور

شیعه یعنی رأس خونین در تنور

شیعه یعنی هفت وادی اضطراب

شیعه یعنی تشنگی در شط آب

شیعه یعنی دعبل چشم انتظار

می‌کشد بر دوش خود چل سال دار

شیعه باید همچو اشعار کُمیت

سر نهد بر خاک پای اهل بیت

یا فرزدق‌وار در پیش هُشام

ترک جان گوید به تصدیق امام

مادر موسی که خود اهل ولاست

جرعه نوش از باده جام بلاست

در تب پژواک بانگ الرحیل

می‌نهد فرزند بر دامان نیل

نیل هم خود شیعه‌ی مولای ماست

اکبر اوییم و او لیلای ماست

این سخن کوتاه کردم والسلام

شیعه یعنی تیغ بیرون از نیام…



منیع: خبرگزاری مهر