انجیرهای نقره‌ای در کتابفروشی‌ها


به گزارش خبرگزاری مهر، کتاب «انجیرهای نقره‌ای» نوشته مجید ملامحمدی و تصویرگری سید رسول نبوی، توسط انتشارات کتاب جمکران راهی قفسه‌های نشر شد.

این کتاب، با پرداخت داستانی به زندگی علما، صفحه جدیدی از زندگی نامه‌ها را پیش روی مخاطب قرار داده است. ۱۴ داستان شیرین و خواندنی که مخاطب نوجوان و بزرگسال را پای خوبی‌های علمای قدیم می‌نشاند. علمایی که ما با بعضی از آنها آشناییم و اسم بعضی‌هایشان را حتی یکبار هم نشنیده‌ایم.

داستان‌ها از زبان یک شخصیت ساده و به صورت روان بیان می‌شود و همین بر جذابیت کتاب می‌افزاید. این داستان‌ها می‌تواند پیوند تازه‌ای بین مخاطب و زندگی علما برقرار کند. پیوندی که برخاسته از سادگی داستان‌ها و نزدیک شدن به زندگی این بزرگان است.

تصویری که غالباً از بزرگان دین و عالمان داریم، تصویری از آدم‌هایی بسیار ساده زیست و ژنده‌پوش و اهل تهجد و عبادت است. اما حقیقت زندگی علما خیلی شیرین‌تر و دوست داشتنی‌تر است که کتاب کوشیده همین را با مخاطب نوجوانش در میان بگذارد. تصویری که ملموس، واقعی و قابل پذیرش باشد.

مجید ملامحمدی که از نویسندگان نامدار کشور است کتاب‌های زیادی برای رده سنی کودک و نوجوان دارد. از جمله آثار ایشان در انتشارات کتاب جمکران می‌توان از «مجموعه دوستان پیامبر و علی»، «دیدار با مسجد زیبای جمکران»، «دزد و شاهزاده»، «روزگار عمار» و «قصه خوبان» نام برد. مجید ملامحمدی همچنین جوایز ادبی مختلفی مثل کتاب سال جمهوری اسلامی ایران، جایزه دوسالانه نهج‌البلاغه، کتاب سال رضوی، کتاب سال سبک زندگی اسلامی و… را از آن خود کرده است.

در بخشی از کتاب می‌خوانیم؛

اسم آن شیخ مهربان عبدالکریم بود. او نگاه پرمهری به من انداخت و پرسید: «اهل سامرا هستی؟ در خانۀ شما هم بیمار وباگرفته هست؟»

به منّ‌ومن افتادم و با کمی مکث جواب دادم: «بله شیخ. خواهرهای بیست ساله‌ام که دوقلو هستند، وبا گرفته اند.»

سریع پرسید: «پدر و مادرت زنده هستند؟»

با بغض گفتم: «شکر خدا بله، اما نگرانشان هستم.»

آرام شد و ادامه داد: «به آنها بگو شیخ عبدالکریم حائری از قول آقا سید محمد فشارکی گفت زیارت عاشورا بخوانید. همه تا ده روز نیت کنند و زیارت عاشورا بخوانند تا انشاالله از این بیماری نجات پیدا کنند. مطمئناً امام حسین (ع) به ما کمک خواهند کرد.»

کتاب «انجیرهای نقره‌ای» نوشته مجید ملامحمدی در ۱۴۴ صفحه و با قیمت ۱۵۵ هزارتومان توسط انتشارات کتاب جمکران روانه بازار نشر شده است.



منیع: خبرگزاری مهر

چاپ پنجم کتابی درباره حضرت خدیجه در کتابفروشی‌ها


به گزارش خبرگزاری مهر، کتاب «بانوی عاشق»، سرگذشت بانوی کریمه اسلام، خدیجه کبری (س)، به قلم اعظم بروجردی و به همت انتشارات کتاب جمکران، همزمان با سالروز وفات ایشان به چاپ پنجم رسید.

زندگی این بانوی بزرگوار، از همان لحظه که جز به عشق نورانی رسول خدا دل نبست، دستخوش تحولی عظیم شد. گرچه خدیجه کبری (س)، در سراسر زندگی کوتاه و مؤمنانه‌اش جز به خیرخواهی رسول خدا (ص) قدمی نگذاشت اما این قلب مؤمن و پر از باور بانو بود که جز از یاد خدا لبریز نبود.

بانوی عاشق می‌خواهد تصویری دلپذیر و درست از بانوی یگانه اسلام برایمان به جای بگذارد. تصویری که در زمانه ما جایگاه ویژه ای دارد، در دنیایی که حتی گذاشتن اسم «خدیجه» روی دخترانمان کار سختی شده، آشنایی با سبک زندگی، علایق و خواسته‌های این بانو، مسیر تازه‌ای از تفکر را به روی مخاطب باز می‌کند. مسیری که خانم اعظم بروجردی از رهگذر انتخاب بانو در امر ازدواج آن‌را برایمان می‌گشاید.

در بخشی از کتاب می‌خوانیم: «پیامبر (ص) در پیشگاه خدیجه (س) نشست و چون روزهای نخست، دست او را در دست گرفته بود و عاشقانه می‌گریست. خدیجه (س) با زحمت تلاش می‌کرد که اشک از چشم همسرش بزداید. نگاه آن دو در هم گره خورده بود. گویا هیچ‌کدام نمی‌خواستند، دل از یکدیگر بکنند و جدا شوند. پیامبر (ص) به سختی بغض خویش را فرو داد و گفت: «اندوه بر قلبم فشار می‌آورد همسرم! اگر می‌توانستم، درد تو را بر سینۀ خود می‌نشاندم و تقدیر را عوض می‌کردم، اما می‌دانی که من فقیری بیش نیستم و او غنی محض است. به یقین می‌دانم در رنج و اندوه تو خیری کثیر است و خداوند، بهتر از آنچه دیدی و شنیدی و داشتی، تو را مرحمت می‌فرماید. اما بر من سخت است این هجران که شما را عاشقم…»

کتاب بانوی عاشق همزمان با سالروز وفات حضرت خدیجه کبری (س) به قلم اعظم بروجردی و به همت انتشارات کتاب جمکران به چاپ پنجم رسیده است.



منیع: خبرگزاری مهر

چه کسی اولین بار قرآن را به فارسی ترجمه کرد؟


خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و ادب _ طاهره طهرانی: چه کسی اولین بار متن کلام الله مجید را به فارسی ترجمه کرد؟ این پرسش ساده به نظر می‌رسد، اما دشواری برگرداندن یک متن به زبان دیگر _به ویژه که مقدس‌ترین متن در ادیان الهی باشد و به دور از تحریف_ با در نظر داشتن حساسیت این متن سختی کار را بیشتر می‌کند. سید محمد عمادی حائری در این باره به مهر پاسخ داد.

محمد عمادی حائری دکترای دین‌پژوهی و کارشناسی ارشد زبان و ادبیات فارسی دارد و عضو هیئت علمی بنیاد دائرة‌المعارف اسلامی (دانشنامه جهان اسلام) است، همچنین مؤلف کتاب‌های قرآن فارسی کهن: تاریخ، تحریرها، تحلیل؛ بازسازی متون کهن حدیث شیعه: روش، تحلیل، نمونه؛ از نسخه‌های استانبول: دستنویس‌هایی در فلسفه، کلام، عرفان؛ زبان دینی، ذهن بشری (در دست انتشار). با او درباره اولین ترجمه‌های قرآن به زبان فارسی به گفتگو نشستیم.

مشروح این مصاحبه را در ادامه می‌خوانید؛

* اولین ترجمه قرآن به زبان فارسی در چه قرنی صورت گرفت؟ آیا در آغاز ممنوعیتی برای ترجمه متون مقدس وجود داشت؟ یا با توجه به نهضت ترجمه در دنیای اسلام در عهد عباسی، دیگر مشکلی در این باره نبود؟

اولین گزارش‌هایی از ترجمه‌های قرآن به فارسی در دست داریم، نقل‌های پراکنده‌ای است که فقهای قدیم حنفی به آن استناد کرده‌اند و طبق آنها، سلمان فارسی با اجازه پیامبر (ص) سوره حمد را به فارسی ترجمه کرد. این نقل مورد توجه و استناد فقهای حنفی از قرن چهارم به بعد است. مثلاً شمس‌الائمه سرخسی این مطلب را در کتاب المبسوط خود آورده است؛ همچنین شاهفور اسفراینی در تاج التراجم آن را نقل می‌کند. نقل همین گزارش توسط فقهای حنفی به‌عنوان طرفداران ترجمه قرآن، یکی از شواهدی است که نشان می‌دهد دنیای اسلام هم در آغاز برای ترجمه قرآن دنبال جواز فقهی بود و پذیرش اصل ترجمه قرآن، در ابتدا آسان نبود و دشواری‌هایی داشت. یکی از قرائن دیگر این است که برای جواز نخستین ترجمه قرآن به فارسی، پادشاه سامانی از فقهای ماوراء‌النهر و خراسان بزرگ استفتا کرد.

* این روایت ترجمه سلمان واقعی است؟

به هر حال، خالی از رنگ و بوی افسانه نیست. شاید بهره‌ای از حقیقت داشته باشد و بعدها به آن شاخ و برگ داده باشند.

* چرا در میان فقها، حنفیان طرفدار ترجمه قرآن بودند؟

حتماً زمینه‌های اجتماعی در این باره مؤثر بوده است. ابوحنیفه نژادی ایرانی داشت و گرایش دینی غالب در خراسان و ماوراء‌النهر در آن دوره‌ها حنفی بود؛ برخلاف شافعی که عرب‌تبار بود و پیروان او نیز در خراسان و ماوراءالنهر در اقلیت بودند. به همین دلیل، حنفی‌ها بیش از دیگر فِرَق به ترجمه قرآن نیاز داشتند. می‌دانید که برخی از فقهای حنفی قرن اول حتی نماز خواندن به فارسی را هم جایز می‌دانستند. به نظر می‌رسد این موضوع در احساس نیاز ایرانیان مسلمان به درک مستقیم مفاهیم دینی از طریق زبان مادری‌شان ریشه دارد و همین نیاز هم باعث شد حنفیان در نهضت ترجمه قرآن به فارسی هم پیشگام باشند و هم سهم مهمی داشته باشند.

* به طور مشخص، اولین ترجمه‌ای که از قرآن در اختیار داریم چیست؟

اولین ترجمه کامل قرآن به زبان فارسی، ترجمه‌ای است که در کتاب مشهور به ترج مۀ تفسیر طبری درج شده است.

* کتابی که در حقیقت ترجمه جامع البیان محمد بن جریر طبری نیست؟

بله. اول بار مرحوم دکتر عباس زریاب نشان داد که این کتاب ترجمه جامع البیان نیست. مرحوم دکتر آذرنوش هم این نظر را بسط داد و نکته‌های جدیدی به آن افزود. البته تحقیقات بعدی و شواهد و قرائن نشان می‌دهد که این کتاب به هر حال پیوندهایی با جامع البیان محمد بن جریر طبری دارد. در واقع نوعی ترجمه و اقتباس همراه با افزوده‌ها و کاهش‌هاست. به هر حال، در زمان منصور بن نوح بن نصر سامانی این تفسیر به زبان فارسی ترجمه و تألیف می‌شود و در ضمن آن آیات قرآن نیز برای نخستین بار در نیمه‌های قرن چهارم به طور کامل به فارسی ترجمه می‌شود.

* در فاصله این سه چهار قرن هیچ ترجمه‌ای از قرآن نبوده است؟

دو نکته مهم در اینجا وجود دارد. نخست اینکه سنت دینی ایرانیان در پیش از اسلام هم عمدتاً شفاهی بود و نقل و شرح و تفسیر متون دینی غالباً به صورت شفاهی صورت می‌گرفت. همین زمینه موجب می‌شد که ایرانیان مسلمان از طریق مجلس‌گویی‌های شفاهی از محتوای قرآن بهره‌مند شوند. یعنی این طور نبوده است که ایرانیان فارسی‌زبان از محتوا و مضامین قرآن به‌کلی بی‌اطلاع باشند. شاهفور اسفراینی هم به همین نکته اشاره می‌کند؛ آنجا که در تاج التراجم می‌گوید علما بر منابر قرآن را به فارسی برای مردم ترجمه و شرح و تفسیر می‌کردند.

* یعنی حافظ قرآن بودند و قرآن را می‌خواندند و معنی می‌کردند؟

نمی‌توان گفت حافظ قرآن به مفهوم امروزی بودند. بلکه همین علمای ایرانی فارسی‌زبان، قرآن را برای عموم مردم به فارسی ترجمه و شرح و تفسیر می‌کردند.

* درباره قرآن قدس چه نظری دارید؟ برخی معتقدند که این ترجمه از قرن دوم یا حتی قرن اول است؟

بله؛ آقای دکتر رواقی ادعا کرده بودند که این ترجمه ممکن است از قرن دوم باشد و حتی در چاپ اول قرآن قدس عبارت «کهن‌ترین برگردان قرآن به فارسی» را، البته با علامت پرسش، بر روی آن چاپ کردند. قبل از چا پ قرآن قدس هم در مقاله‌ای د ر کیهان فرهنگی این ترجمه را قدیمی‌ترین ترجمه قرآن معرفی کردند.

این استنباط البته درست نیست و مبتنی بر پیش‌فرض‌های نادرستی است. در واقع گویش محلی این متن که پیوندهایی با فارسی میانه دارد، موجب آن استنباط نادرست شده است. الان بعید می‌دانم که آقای دکتر رواقی بر استنباط سابق خود باقی باشند. ژیلبر لازار در مقاله‌ای پس از چاپ قرآن قدس یادآور شد که بر اساس ویژگی‌های زبانی این متن، ازجمله میزان رسوخ واژه‌های عربی و کاربرد صورت‌های جدیدتر «می» و «در» به‌جای «همی» و «اندر»، این متن را نمی‌توان قدیم‌تر از قرن پنجم و ششم دانست.

در کتاب قرآن فارسی کهن نشان دادم که قرآن قدس درواقع روایتی است به گویش محلی از همان نخستین ترجمه قرآن به فارسی در ضمن ترجمه تفسیر طبری؛ یعنی مترجم نخستین ترجمه قرآن را به گویش محلی خودش برگردانیده است. جالب است که نسخه‌ای دیگر هم از قرآن قدس وجود دارد که حاوی ترجمه سوره مائده است و این را هم آقای دکتر رواقی با عنوان ترجمه سوره مائده چاپ کرده‌اند. این نسخه تفاوت‌های بسیار اندکی با نسخه مشهور به قرآن قدس دارد؛ یعنی در واقع دو نسخه از یک متن واحد هستند. من این دو نسخه را با نخستین ترجمه قرآن مقایسه کردم و به آن نتیجه رسیدم.

چه کسی اولین بار قرآن را به فارسی ترجمه کرد؟

علاوه بر قرآن قدس، مرحوم دکتر احمدعلی رجایی بخارایی نیز ترجمه‌ای آزاد از قرآن را متعلق به قرن اول دانسته است؛ همان ترجمه‌ای که ایشان با عنوان اصلی ترجمه‌ای آهنگین از دو جز قرآن مجید و عنوان فرعی پلی میان شعر هجایی و عروضی فارسی در قرن اول هجری در سال ۱۳۵۳ چاپ کرده‌اند. من در کتاب قرآن فارسی کهن، هم با دلایل زبان‌شناختی و هم با دلایل جامعه‌شناختی، این تاریخ‌گذاری را هم رد کرده‌ام. به نظر من، این ترجمه نیز حداکثر از قرن پنجم است و نمی‌تواند از این تاریخ قدیم‌تر باشد.

دلیل جامعه‌شناختی‌اش این است که وقتی در قرن چهارم اصل ترجمه قرآن، آن، هم به شکل کاملاً تحت‌اللفظی، محتاج استفتای فقهی از علما بوده است، طبعاً در قرن اول کسی جسارت آن را نداشته که قرآن به شکل آزاد و موزون ترجمه کند. البته ما ترجمه موزون و مسجّع از قرآن داریم؛ ترجمه عمر بن محمد بن نسفی که مرحوم دکتر جوینی در دو جلد چاپ کرده است. اما این ترجمه موزون از قرن ششم است و حدود یک قرن و نیم پس از نخستین ترجمه قرآن به فارسی است.

چه کسی اولین بار قرآن را به فارسی ترجمه کرد؟

* ما می‌توانیم این تعبیر را داشته باشیم که ترجمه‌های اولیه قرآن صرفاً برگردان‌هایی لفظ به لفظ است؟ یعنی مدل جملات شبیه نحو عربی است و فارسی نیست؟

بله، کاملاً همین طور است. ساختار جملات مطابق متن قرآن است و فقط واژه‌ها فارسی است. این ترس و وسواس مترجمان را نشان می‌دهد که نگران بودند مبادا چیزی از قرآن از دست برود یا تغییر کند. البته بعدها و به مرور، برخی مترجمان کم کم و با احتیاط بسیار خود را از قید آن ساختار رها می‌کنند. با این حال، سیطره نخستین ترجمه قرآن به فارسی افزون بر دو قرن بر تاریخ ترجمه قرآن سایه انداخته است. این کشف مهم دکتر آذرنوش در کتاب تاریخ ترجمه از عربی به فارسی است و من هم در کتاب قرآن فارسی کهن آن را بسط دادم و شواهد متعدد دیگری بر آن اقامه کردم. متن‌ها و نسخه‌های بازمانده متعدد این ادعا را اثبات می‌کنند. تا مدت‌ها، ترجمه‌های قرآن بعدی فقط واژه‌ها را عوض می‌کنند، وگرنه ساختار و نحو جملات تا اندازه زیادی مطابق با نخستین ترجمه قرآن به فارسی است. مثلاً در ضبط‌های اولیه واژه گم‌بودگی آمده است؛ در ضبط‌های بعدی به ترتیب می‌شود گم‌شدگی، گمراهی و نهایتاً ضلالت. یعنی واژه‌ها به‌روز می‌شوند.

چه کسی اولین بار قرآن را به فارسی ترجمه کرد؟

* این واژه‌ها و خط سیر دگرگونی آنها خیلی مهم‌اند. درست است؟

بله، ترجمه‌های کهن قرآن گنجینه‌ای هستند از حیث واژه‌های کهن فارسی.

* از چه زمانی ترجمه‌ها کمی آزادتر و مستقل‌تر می‌شوند؟ چه کسانی این کار را می‌کنند؟

از همان قرن پنجم ترجمه‌هایی را داریم که هم کمی آزادتر عمل کرده‌اند. اولین نشانه‌های استقلال از آن ترجمه معیار را هم در آثار کسانی می‌بینیم که خودشان تفسیری مستقل به فارسی نوشته‌اند. اینها به عنوان یک عالم دینی معتبر، قدرت اجتهاد در ترجمه را نیز در خود می‌دیدند و می‌توانستند مدعی ترجمه‌های جدیدی باشند. مثلاً شاهفور اسفراینی، مؤلف تفسیر تاج التراجم، در مقدمه تفسیرش بحثی درباره بایدها و نبایدهای ترجمه قرآن دارد. با این حال در ترجمه او هم تأثیر آن ترجمه رسمی اولیه را می‌توان دید.

چه کسی اولین بار قرآن را به فارسی ترجمه کرد؟

پیش‌روتر و مبتکرتر از اسفراینی، ابونصر حدادی است. ترجمه‌های قرآنی او هم از نخستین ترجمه قرآن تا اندازه زیادی استقلال دارد و هم ساختار ترجمه آن فارسی‌تر است. ابونصر حدادی متوفی ۴۵۷ است و تقریباً معاصر اسفراینی است که در ۴۷۱ درگذشته است. ابونصر حدادی تفسیر مفصلی به فارسی دارد با نام معانی کتاب الله تعالی و تفسیره المنیر. بخشی از این کتاب را مرحوم دکتر جلال متینی در ۱۳۵۲ به چاپ رساند و چون نام کتاب و مؤلف در آن زمان معلوم نبود، ایشان آن را با عنوان تفسیری بر عُشری از قرآن مجید منتشر کرد. سال‌ها بعد من نسخه‌ای دیگر و بسیار نفیس از این کتاب را در ترکیه، موزه توپقاپی‌سرای، پیدا کردم و به صورت عکسی چاپ کردم. در آغاز این نسخه نام کتاب و مفسر آمده است و به این ترتیب گره سردرگم این تفسیر مهم فارسی گشوده شد.

ابونصر حدادی در عصر خودش یک عالم بسیار معتبر بوده است در غزنین، یعنی پایتخت غزنویان. این نسخه از تفسیر او هم در زمان سلطان ابراهیم غزنوی و به دستور او، به دست عثمان بن حسین ورّاق غزنوی در ۴۸۴ کتابت و تذهیب شده است. در واقع نسخه‌ای سلطنتی است و محصول کتابت‌خانه سلطنتی غزنین. هر صفحه این اثر، یک تابلوی بسیار نفیس از کتابت و تذهیب است.

چه کسی اولین بار قرآن را به فارسی ترجمه کرد؟

* این نسخه نفیس را چطور در ترکیه پیدا کردید؟

تصویر دو صفحه از این نسخه در یک کتاب آلبوم‌مانند چاپ مؤسسه ایرسیکا در استانبول چاپ شده بود. من بر اساس بررسی متن همین دو صفحه پی بردم که این نسخه دست‌نویس دیگری از همان کتاب تفسیری بر عُشر است. مقاله مفصلی نوشتم که به‌عنوان ضمیمه ۱۹ مجله آینه میراث منتشر شد. سپس پیشنهاد چاپِ عکسیِ این کتاب را به کتابخانه مجلس دادم، در زمانی که جناب آقای رسول جعفریان رئیس کتابخانه بود و مدیریت و دعوت و همراهی ایشان ما را هم سر ذوق می‌آورد. به پایمردی ایشان تصویر نسخه به دست آمد و با همکاری کتابخانه مجلس و موزه توپقاپی در سال ۱۳۹۰ به صورت چاپ نسخه‌برگردان منتشر شد.

چه کسی اولین بار قرآن را به فارسی ترجمه کرد؟

* پس از ابونصر حدادی و شاهفور اسفراینی از چه کسانی می‌توان نام برد که ترجمه‌هایی مستقل عرضه کرده باشند؟

اگر ملاکمان استقلال نسبی از نخستین ترجمه قرآن به فارسی باشد، بعد از حدادی و اسفراینی باید از ترجمه‌های قرآنی ابوبکر عتیق نیشابوری در تفسیر التفاسیر، معروف به تفسیر سورآبادی، نام ببریم. او نیز از قرن پنجم است؛ متوفی ۴۹۴.

* به ترجمه‌های قرآن در دوره معاصر بپردازیم. چه کسانی را در ترجمه قرآن در دوره معاصر پیشگام می‌دانید؟ اساساً چه مبدأیی برای ترجمه معاصر قرآن در نظر می‌گیرید؟

اگر بخواهیم به طور تقریبی بگوییم، می‌توانیم از سال ۱۳۲۳ شمسی شروع کنیم؛ یعنی زمانی که مرحوم مهدی الهی قمشه‌ای چاپ اول ترجمه خود را منتشر کرد و سدّ ترجمه‌های تحت‌اللفظی را شکست و قرآن را به فارسی روان و همه‌فهم ترجمه کرد. بعد از مرحوم الهی قمشه‌ای باید به ابوالقاسم پاینده اشاره کرد که ترجمه‌اش از قرآن در سال ۱۳۳۶ شمسی چاپ شد. در واقع سدّی را که الهی قمشه‌ای شکست، راه را برای کسانی همچون پاینده باز کرد. در همین سال ۱۳۳۶ ترجمه محمدکاظم معزی نیز منتشر شد، ولی ترجمه معزی علی‌رغم دقت بسیارش تحت‌اللفظی است و در دنباله همان سنت ترجمه‌های واژه به واژه قرار دارد و از آنها الگو گرفته است.

* الهی قمشه‌ای معمّم است و به عنوان کسی که در کسوت روحانی است می‌تواند آن سدّ را بشکند و ترجمه‌اش هم مقبول جامعه دینی واقع شود. آن دو تن دیگر هم روحانی بودند؟

معزی روحانی بود، اما پاینده نه. پاینده نویسنده و مترجم بود و قلم روان و دل‌نشینی داشت. من فکر نمی‌کنم روحانی بودن الهی قمشه‌ای تأثیری در این باره گذاشته باشد. ایشان یک روحانی مدرس دانشگاه و ساکن تهران بود و مثلاً یک مجتهد مشهور به فقاهت یا مرجع تقلید ساکن قم یا نجف نبود که جامعه دینی به این دلیل ترجمه‌اش را بپذیرد. آن دوره هم سال‌های آغازین پس از سقوط رضاشاه بود و هنوز جوّ رضاشاهی کمابیش بر جامعه حاکم بود. منظورم این است که دوره‌ای بود که کسانی همچون ابوالقاسم پاینده و بدیع‌الزمان فروزانفر هم می‌توانستند بدون بیم و واهمه در پی ترجمه قرآن باشند.

* اوایل دوره پهلوی دوم است.

بله، دقیقاً. در سال‌های بعد، سید علی‌نقی فیض‌الاسلام که روحانیِ ملّایِ نجف‌دیده‌ای بود ترجمه و خلاصه تفسیری از قرآن ارائه کرد که چاپ اول آن در سال ۱۳۴۸ در سه جلد منتشر شد. او هم تقریباً ترجمه‌اش تحت‌اللفظی است ولی نه از نوع ترجمه تحت‌اللفظی مُعزی. سبک فیض‌الاسلام در ترجمه و تفسیر خاص خود اوست؛ شبیه ترجمه‌اش از نهج‌البلاغه و صحیفه سجادیه. بسیار دقیق، اما با توضیحات فراوان در میانه متن ترجمه که مخاطب را می‌رماند. اما ترجمه مرحوم الهی قمشه‌ای عملاً راه تازه‌ای را در ترجمه قرآن به فارسی گشود. منظورم نوع ترجمه است؛ فارغ از اشکالات معنایی و سهل‌گیری در مطابقت با نص قرآنی که در ترجمه مرحوم الهی قمشه‌ای وجود دارد.

چه کسی اولین بار قرآن را به فارسی ترجمه کرد؟

* و بعد از اینها چه کسی؟

اگر راهی را که مرحوم الهی قمشه‌ای گشود دنبال کنیم، به ترتیب باید از ترجمه زین‌العابدین رهنما در چهار جلد نام ببریم که طی سال‌های ۱۳۴۸ تا ۱۳۵۴ شمسی به چاپ رسید. زین‌العابدین رهنما نویسنده و مترجم و روزنامه‌نگار بود. او برای ترجمه‌اش از قرآن نظریه داشت و کلیات آن را در مقدمه ترجمه‌اش توضیح داده است. او هم سعی کرد در عین وفاداری به متن قرآن، ترجمه‌ای روان و هماهنگ با ساختار زبان فارسی عرضه کند.

در سال‌های بعد هم ترجمه‌های دیگری از قرآن صورت گرفت که می‌توان آنها را در ادامه همین سنت تعریف کرد. از مهمترین این ترجمه‌ها، می‌توان به ترجمه عبدالمحمد آیتی در سال ۱۳۶۷، ترجمه ابوالقاسم امامی در سال ۱۳۷۰ و ترجمه سید جلال‌الدین مجتبوی در سال ۱۳۷۲ اشاره کرد و سپس ترجمه‌های محمدمهدی فولادوند در سال ۱۳۷۳، بهاالدین خرمشاهی در سال ۱۳۷۴، سید علی موسوی گرمارودی در سال ۱۳۸۳، غلامعلی حداد عادل در سال ۱۳۹۰ و اخیراً محمدعلی کوشا در سال ۱۴۰۱.

* اینها بهترین ترجمه‌های معاصر هستند؟

اینجا مجال مقایسه میان این ترجمه‌ها و ترجیح یکی بر دیگری نیست. فقط خوب است به این نکته اشاره کنم که ترجمه دکتر امامی به دلایلی خاص دارای اهمیت است. فارغ از دقت خاص این ترجمه در مطابقت با متن قرآن، اینکه مترجم می‌کوشد با زبان نسبتاً آرکائیک و کهن‌گرا قدمت متن قرآن را به خواننده منتقل کند درخور توجه است. البته به همین دلیل ترجمه‌ای خاص است و ممکن است مخاطب عام نتواند به آسانی با آن خو بگیرد.



منیع: خبرگزاری مهر

نگاهی به دو نمونه از نسخه های خطی درباره امیرالمؤمنین(ع)


خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و ادب: نسخه‌های خطی ارزش‌های بسیاری دارند، از منظر هنری و از منظر معنایی بیان کننده نکات نغز و آشکار کننده اندیشه‌ها و باورهای صریح و اصیل گذشتگان است.

به مناسبت ایام لیالی قدر و شهادت حضرت علی (ع) به دو نمونه از نسخه‌های خطی در ارتباط با فضائل آن حضرت اشاره می‌کنیم؛

شکستن بت‌های کعبه به دست علی بن ابیطالب (ع) بر دوش پیامبر اکرم (ص)

در نگاره ای از کتاب روضه الصفا، علی (ع) بر دوش پیامبر (ص) در حال انداختن و شکستن بت‌ها دیده می‌شود. روضه الصفا فی سیرة الانبیا و الملوک و الخلفاء یکی از مهم‌ترین آثار تاریخی به زبان فارسی است که توسط محمد بن خاوندشاه معروف به میرخواند نوشته شده است. این کتاب در اواخر دوره تیموری (قرن نهم هجری) نگارش یافته و به تاریخ عمومی جهان از آغاز آفرینش تا دوران سلطان حسین بایقرا می‌پردازد.

نگاهی به دو نمونه از نسخه های خطی درباره امیرالمؤمنین

میرخواند بیشتر عمر خود را در هرات گذراند و مورد حمایت امیر علیشیر نوایی قرار داشت. پس از مرگ میرخواند، دختر او ادامه‌ای بر این اثر نوشت و احوال زندگی سلطان زمان خویش – حسین بایقرا- بدان افزود. وفات میرخواند در سال ۹۰۳ هجری در شهر هرات ثبت شده است. نسخه‌های مصور این کتاب نیز وجود دارد که در موزه‌های مختلف نگهداری می‌شوند و شامل نگاره‌های معجزه پیامبران اولوالعزم هستند.

روضه الصفا از حیث ساختار در هفت بخش اصلی نوشته شده است، اگرچه برخی منابع آن را هفت جلدی معرفی می‌کنند. رضا قلی خان هدایت در دوره قاجار جلدهای هشتم تا دهم را به آن افزود که به روضه الصفای ناصری معروف شد. این کتاب از نظر محتوا به تاریخ پیامبران، پادشاهان و خلفا می‌پردازد و از منابع مختلف تاریخی، از جمله منابع عربی، اقتباس کرده است.

روضه الصفا از نظر سبکی تحت تأثیر دوره‌های مختلف تاریخی قرار دارد و از سبک‌های زبانی و ادبی آن دوره‌ها بهره برده است. استفاده از ترکیبات عربی، لغات ترکی و مغولی، و افعال وصفی از ویژگی‌های سبکی آن است. همچنین به عنوان یکی از مهم‌ترین منابع تاریخی در ایران و جهان شناخته شده است و تا مدت‌ها از اعتبار خاصی برخوردار بوده است.

حدیث «عنوان صحیفة المؤمن حبّ علی بن أبی طالب» در کتاب ضیاالدین مقدسی

ضیاالدین مقدسی ساکن دمشق بوده؛ اما دو رحله به شرق جهان اسلام داشت. در کتابخانه ملی فرانسه، به شماره Supplément turc 986 مجموعه‌ای از فواید مختلف شامل چند جز حدیثی، سماعات و غیر آن است که توسط عالم و محدث سرشناس حنبلی ضیاالدین محمد بن عبدالواحد المقدسی (۵۶۹-۶۴۳)، گردآوری شده و البته بخش‌های از آن نیز به خط خودش است. او در رحله دوم خود از اواخر سال ۶۰۸ تا ماه صفر ۶۱۰ در مرو حضور داشت و ظاهراً حدیث ذیل را در همان زمان از زنگی بن ابی الوفاء سماع کرده است و در مجموعه خود ثبت کرده است:

نگاهی به دو نمونه از نسخه های خطی درباره امیرالمؤمنین

«أخبرنا الشیخ أبوالقاسم زنکی بن ابی الوفاء البیهقی بقراءتی علیه، قلت له: أخبرکم الامام ابی سعد عبدالکریم اجازة أن اباحفص عمر بن محمد الفرغولی، أخبرهم المغیرة بن محمد بن المغیرة من ولد المغیرة بن شعبة، حمزة بن یوسف السهمی؛ قال: و (؟) أخبرنا أبواسحاق ابراهیم بن محمد بن عبدالله بن مهران البغدادی المحتسب بفلسطین، حدثنا أبوالفضل میمون بن هارون بن مخلد الکاتب حدثنا عارم بن الفضل أبوالنعمان، حدثنا قدامة بن النعمان عن الزهری قال: سمعت أنس بن مالک یقول: والله الذی لا إله الا هو سمعت رسول الله صلی الله علیه یقول:

«عنوان صحیفة المؤمن حبّ علی بن أبی طالب رضوان الله علیه»



منیع: خبرگزاری مهر