چه کسی اولین بار قرآن را به فارسی ترجمه کرد؟


خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و ادب _ طاهره طهرانی: چه کسی اولین بار متن کلام الله مجید را به فارسی ترجمه کرد؟ این پرسش ساده به نظر می‌رسد، اما دشواری برگرداندن یک متن به زبان دیگر _به ویژه که مقدس‌ترین متن در ادیان الهی باشد و به دور از تحریف_ با در نظر داشتن حساسیت این متن سختی کار را بیشتر می‌کند. سید محمد عمادی حائری در این باره به مهر پاسخ داد.

محمد عمادی حائری دکترای دین‌پژوهی و کارشناسی ارشد زبان و ادبیات فارسی دارد و عضو هیئت علمی بنیاد دائرة‌المعارف اسلامی (دانشنامه جهان اسلام) است، همچنین مؤلف کتاب‌های قرآن فارسی کهن: تاریخ، تحریرها، تحلیل؛ بازسازی متون کهن حدیث شیعه: روش، تحلیل، نمونه؛ از نسخه‌های استانبول: دستنویس‌هایی در فلسفه، کلام، عرفان؛ زبان دینی، ذهن بشری (در دست انتشار). با او درباره اولین ترجمه‌های قرآن به زبان فارسی به گفتگو نشستیم.

مشروح این مصاحبه را در ادامه می‌خوانید؛

* اولین ترجمه قرآن به زبان فارسی در چه قرنی صورت گرفت؟ آیا در آغاز ممنوعیتی برای ترجمه متون مقدس وجود داشت؟ یا با توجه به نهضت ترجمه در دنیای اسلام در عهد عباسی، دیگر مشکلی در این باره نبود؟

اولین گزارش‌هایی از ترجمه‌های قرآن به فارسی در دست داریم، نقل‌های پراکنده‌ای است که فقهای قدیم حنفی به آن استناد کرده‌اند و طبق آنها، سلمان فارسی با اجازه پیامبر (ص) سوره حمد را به فارسی ترجمه کرد. این نقل مورد توجه و استناد فقهای حنفی از قرن چهارم به بعد است. مثلاً شمس‌الائمه سرخسی این مطلب را در کتاب المبسوط خود آورده است؛ همچنین شاهفور اسفراینی در تاج التراجم آن را نقل می‌کند. نقل همین گزارش توسط فقهای حنفی به‌عنوان طرفداران ترجمه قرآن، یکی از شواهدی است که نشان می‌دهد دنیای اسلام هم در آغاز برای ترجمه قرآن دنبال جواز فقهی بود و پذیرش اصل ترجمه قرآن، در ابتدا آسان نبود و دشواری‌هایی داشت. یکی از قرائن دیگر این است که برای جواز نخستین ترجمه قرآن به فارسی، پادشاه سامانی از فقهای ماوراء‌النهر و خراسان بزرگ استفتا کرد.

* این روایت ترجمه سلمان واقعی است؟

به هر حال، خالی از رنگ و بوی افسانه نیست. شاید بهره‌ای از حقیقت داشته باشد و بعدها به آن شاخ و برگ داده باشند.

* چرا در میان فقها، حنفیان طرفدار ترجمه قرآن بودند؟

حتماً زمینه‌های اجتماعی در این باره مؤثر بوده است. ابوحنیفه نژادی ایرانی داشت و گرایش دینی غالب در خراسان و ماوراء‌النهر در آن دوره‌ها حنفی بود؛ برخلاف شافعی که عرب‌تبار بود و پیروان او نیز در خراسان و ماوراءالنهر در اقلیت بودند. به همین دلیل، حنفی‌ها بیش از دیگر فِرَق به ترجمه قرآن نیاز داشتند. می‌دانید که برخی از فقهای حنفی قرن اول حتی نماز خواندن به فارسی را هم جایز می‌دانستند. به نظر می‌رسد این موضوع در احساس نیاز ایرانیان مسلمان به درک مستقیم مفاهیم دینی از طریق زبان مادری‌شان ریشه دارد و همین نیاز هم باعث شد حنفیان در نهضت ترجمه قرآن به فارسی هم پیشگام باشند و هم سهم مهمی داشته باشند.

* به طور مشخص، اولین ترجمه‌ای که از قرآن در اختیار داریم چیست؟

اولین ترجمه کامل قرآن به زبان فارسی، ترجمه‌ای است که در کتاب مشهور به ترج مۀ تفسیر طبری درج شده است.

* کتابی که در حقیقت ترجمه جامع البیان محمد بن جریر طبری نیست؟

بله. اول بار مرحوم دکتر عباس زریاب نشان داد که این کتاب ترجمه جامع البیان نیست. مرحوم دکتر آذرنوش هم این نظر را بسط داد و نکته‌های جدیدی به آن افزود. البته تحقیقات بعدی و شواهد و قرائن نشان می‌دهد که این کتاب به هر حال پیوندهایی با جامع البیان محمد بن جریر طبری دارد. در واقع نوعی ترجمه و اقتباس همراه با افزوده‌ها و کاهش‌هاست. به هر حال، در زمان منصور بن نوح بن نصر سامانی این تفسیر به زبان فارسی ترجمه و تألیف می‌شود و در ضمن آن آیات قرآن نیز برای نخستین بار در نیمه‌های قرن چهارم به طور کامل به فارسی ترجمه می‌شود.

* در فاصله این سه چهار قرن هیچ ترجمه‌ای از قرآن نبوده است؟

دو نکته مهم در اینجا وجود دارد. نخست اینکه سنت دینی ایرانیان در پیش از اسلام هم عمدتاً شفاهی بود و نقل و شرح و تفسیر متون دینی غالباً به صورت شفاهی صورت می‌گرفت. همین زمینه موجب می‌شد که ایرانیان مسلمان از طریق مجلس‌گویی‌های شفاهی از محتوای قرآن بهره‌مند شوند. یعنی این طور نبوده است که ایرانیان فارسی‌زبان از محتوا و مضامین قرآن به‌کلی بی‌اطلاع باشند. شاهفور اسفراینی هم به همین نکته اشاره می‌کند؛ آنجا که در تاج التراجم می‌گوید علما بر منابر قرآن را به فارسی برای مردم ترجمه و شرح و تفسیر می‌کردند.

* یعنی حافظ قرآن بودند و قرآن را می‌خواندند و معنی می‌کردند؟

نمی‌توان گفت حافظ قرآن به مفهوم امروزی بودند. بلکه همین علمای ایرانی فارسی‌زبان، قرآن را برای عموم مردم به فارسی ترجمه و شرح و تفسیر می‌کردند.

* درباره قرآن قدس چه نظری دارید؟ برخی معتقدند که این ترجمه از قرن دوم یا حتی قرن اول است؟

بله؛ آقای دکتر رواقی ادعا کرده بودند که این ترجمه ممکن است از قرن دوم باشد و حتی در چاپ اول قرآن قدس عبارت «کهن‌ترین برگردان قرآن به فارسی» را، البته با علامت پرسش، بر روی آن چاپ کردند. قبل از چا پ قرآن قدس هم در مقاله‌ای د ر کیهان فرهنگی این ترجمه را قدیمی‌ترین ترجمه قرآن معرفی کردند.

این استنباط البته درست نیست و مبتنی بر پیش‌فرض‌های نادرستی است. در واقع گویش محلی این متن که پیوندهایی با فارسی میانه دارد، موجب آن استنباط نادرست شده است. الان بعید می‌دانم که آقای دکتر رواقی بر استنباط سابق خود باقی باشند. ژیلبر لازار در مقاله‌ای پس از چاپ قرآن قدس یادآور شد که بر اساس ویژگی‌های زبانی این متن، ازجمله میزان رسوخ واژه‌های عربی و کاربرد صورت‌های جدیدتر «می» و «در» به‌جای «همی» و «اندر»، این متن را نمی‌توان قدیم‌تر از قرن پنجم و ششم دانست.

در کتاب قرآن فارسی کهن نشان دادم که قرآن قدس درواقع روایتی است به گویش محلی از همان نخستین ترجمه قرآن به فارسی در ضمن ترجمه تفسیر طبری؛ یعنی مترجم نخستین ترجمه قرآن را به گویش محلی خودش برگردانیده است. جالب است که نسخه‌ای دیگر هم از قرآن قدس وجود دارد که حاوی ترجمه سوره مائده است و این را هم آقای دکتر رواقی با عنوان ترجمه سوره مائده چاپ کرده‌اند. این نسخه تفاوت‌های بسیار اندکی با نسخه مشهور به قرآن قدس دارد؛ یعنی در واقع دو نسخه از یک متن واحد هستند. من این دو نسخه را با نخستین ترجمه قرآن مقایسه کردم و به آن نتیجه رسیدم.

چه کسی اولین بار قرآن را به فارسی ترجمه کرد؟

علاوه بر قرآن قدس، مرحوم دکتر احمدعلی رجایی بخارایی نیز ترجمه‌ای آزاد از قرآن را متعلق به قرن اول دانسته است؛ همان ترجمه‌ای که ایشان با عنوان اصلی ترجمه‌ای آهنگین از دو جز قرآن مجید و عنوان فرعی پلی میان شعر هجایی و عروضی فارسی در قرن اول هجری در سال ۱۳۵۳ چاپ کرده‌اند. من در کتاب قرآن فارسی کهن، هم با دلایل زبان‌شناختی و هم با دلایل جامعه‌شناختی، این تاریخ‌گذاری را هم رد کرده‌ام. به نظر من، این ترجمه نیز حداکثر از قرن پنجم است و نمی‌تواند از این تاریخ قدیم‌تر باشد.

دلیل جامعه‌شناختی‌اش این است که وقتی در قرن چهارم اصل ترجمه قرآن، آن، هم به شکل کاملاً تحت‌اللفظی، محتاج استفتای فقهی از علما بوده است، طبعاً در قرن اول کسی جسارت آن را نداشته که قرآن به شکل آزاد و موزون ترجمه کند. البته ما ترجمه موزون و مسجّع از قرآن داریم؛ ترجمه عمر بن محمد بن نسفی که مرحوم دکتر جوینی در دو جلد چاپ کرده است. اما این ترجمه موزون از قرن ششم است و حدود یک قرن و نیم پس از نخستین ترجمه قرآن به فارسی است.

چه کسی اولین بار قرآن را به فارسی ترجمه کرد؟

* ما می‌توانیم این تعبیر را داشته باشیم که ترجمه‌های اولیه قرآن صرفاً برگردان‌هایی لفظ به لفظ است؟ یعنی مدل جملات شبیه نحو عربی است و فارسی نیست؟

بله، کاملاً همین طور است. ساختار جملات مطابق متن قرآن است و فقط واژه‌ها فارسی است. این ترس و وسواس مترجمان را نشان می‌دهد که نگران بودند مبادا چیزی از قرآن از دست برود یا تغییر کند. البته بعدها و به مرور، برخی مترجمان کم کم و با احتیاط بسیار خود را از قید آن ساختار رها می‌کنند. با این حال، سیطره نخستین ترجمه قرآن به فارسی افزون بر دو قرن بر تاریخ ترجمه قرآن سایه انداخته است. این کشف مهم دکتر آذرنوش در کتاب تاریخ ترجمه از عربی به فارسی است و من هم در کتاب قرآن فارسی کهن آن را بسط دادم و شواهد متعدد دیگری بر آن اقامه کردم. متن‌ها و نسخه‌های بازمانده متعدد این ادعا را اثبات می‌کنند. تا مدت‌ها، ترجمه‌های قرآن بعدی فقط واژه‌ها را عوض می‌کنند، وگرنه ساختار و نحو جملات تا اندازه زیادی مطابق با نخستین ترجمه قرآن به فارسی است. مثلاً در ضبط‌های اولیه واژه گم‌بودگی آمده است؛ در ضبط‌های بعدی به ترتیب می‌شود گم‌شدگی، گمراهی و نهایتاً ضلالت. یعنی واژه‌ها به‌روز می‌شوند.

چه کسی اولین بار قرآن را به فارسی ترجمه کرد؟

* این واژه‌ها و خط سیر دگرگونی آنها خیلی مهم‌اند. درست است؟

بله، ترجمه‌های کهن قرآن گنجینه‌ای هستند از حیث واژه‌های کهن فارسی.

* از چه زمانی ترجمه‌ها کمی آزادتر و مستقل‌تر می‌شوند؟ چه کسانی این کار را می‌کنند؟

از همان قرن پنجم ترجمه‌هایی را داریم که هم کمی آزادتر عمل کرده‌اند. اولین نشانه‌های استقلال از آن ترجمه معیار را هم در آثار کسانی می‌بینیم که خودشان تفسیری مستقل به فارسی نوشته‌اند. اینها به عنوان یک عالم دینی معتبر، قدرت اجتهاد در ترجمه را نیز در خود می‌دیدند و می‌توانستند مدعی ترجمه‌های جدیدی باشند. مثلاً شاهفور اسفراینی، مؤلف تفسیر تاج التراجم، در مقدمه تفسیرش بحثی درباره بایدها و نبایدهای ترجمه قرآن دارد. با این حال در ترجمه او هم تأثیر آن ترجمه رسمی اولیه را می‌توان دید.

چه کسی اولین بار قرآن را به فارسی ترجمه کرد؟

پیش‌روتر و مبتکرتر از اسفراینی، ابونصر حدادی است. ترجمه‌های قرآنی او هم از نخستین ترجمه قرآن تا اندازه زیادی استقلال دارد و هم ساختار ترجمه آن فارسی‌تر است. ابونصر حدادی متوفی ۴۵۷ است و تقریباً معاصر اسفراینی است که در ۴۷۱ درگذشته است. ابونصر حدادی تفسیر مفصلی به فارسی دارد با نام معانی کتاب الله تعالی و تفسیره المنیر. بخشی از این کتاب را مرحوم دکتر جلال متینی در ۱۳۵۲ به چاپ رساند و چون نام کتاب و مؤلف در آن زمان معلوم نبود، ایشان آن را با عنوان تفسیری بر عُشری از قرآن مجید منتشر کرد. سال‌ها بعد من نسخه‌ای دیگر و بسیار نفیس از این کتاب را در ترکیه، موزه توپقاپی‌سرای، پیدا کردم و به صورت عکسی چاپ کردم. در آغاز این نسخه نام کتاب و مفسر آمده است و به این ترتیب گره سردرگم این تفسیر مهم فارسی گشوده شد.

ابونصر حدادی در عصر خودش یک عالم بسیار معتبر بوده است در غزنین، یعنی پایتخت غزنویان. این نسخه از تفسیر او هم در زمان سلطان ابراهیم غزنوی و به دستور او، به دست عثمان بن حسین ورّاق غزنوی در ۴۸۴ کتابت و تذهیب شده است. در واقع نسخه‌ای سلطنتی است و محصول کتابت‌خانه سلطنتی غزنین. هر صفحه این اثر، یک تابلوی بسیار نفیس از کتابت و تذهیب است.

چه کسی اولین بار قرآن را به فارسی ترجمه کرد؟

* این نسخه نفیس را چطور در ترکیه پیدا کردید؟

تصویر دو صفحه از این نسخه در یک کتاب آلبوم‌مانند چاپ مؤسسه ایرسیکا در استانبول چاپ شده بود. من بر اساس بررسی متن همین دو صفحه پی بردم که این نسخه دست‌نویس دیگری از همان کتاب تفسیری بر عُشر است. مقاله مفصلی نوشتم که به‌عنوان ضمیمه ۱۹ مجله آینه میراث منتشر شد. سپس پیشنهاد چاپِ عکسیِ این کتاب را به کتابخانه مجلس دادم، در زمانی که جناب آقای رسول جعفریان رئیس کتابخانه بود و مدیریت و دعوت و همراهی ایشان ما را هم سر ذوق می‌آورد. به پایمردی ایشان تصویر نسخه به دست آمد و با همکاری کتابخانه مجلس و موزه توپقاپی در سال ۱۳۹۰ به صورت چاپ نسخه‌برگردان منتشر شد.

چه کسی اولین بار قرآن را به فارسی ترجمه کرد؟

* پس از ابونصر حدادی و شاهفور اسفراینی از چه کسانی می‌توان نام برد که ترجمه‌هایی مستقل عرضه کرده باشند؟

اگر ملاکمان استقلال نسبی از نخستین ترجمه قرآن به فارسی باشد، بعد از حدادی و اسفراینی باید از ترجمه‌های قرآنی ابوبکر عتیق نیشابوری در تفسیر التفاسیر، معروف به تفسیر سورآبادی، نام ببریم. او نیز از قرن پنجم است؛ متوفی ۴۹۴.

* به ترجمه‌های قرآن در دوره معاصر بپردازیم. چه کسانی را در ترجمه قرآن در دوره معاصر پیشگام می‌دانید؟ اساساً چه مبدأیی برای ترجمه معاصر قرآن در نظر می‌گیرید؟

اگر بخواهیم به طور تقریبی بگوییم، می‌توانیم از سال ۱۳۲۳ شمسی شروع کنیم؛ یعنی زمانی که مرحوم مهدی الهی قمشه‌ای چاپ اول ترجمه خود را منتشر کرد و سدّ ترجمه‌های تحت‌اللفظی را شکست و قرآن را به فارسی روان و همه‌فهم ترجمه کرد. بعد از مرحوم الهی قمشه‌ای باید به ابوالقاسم پاینده اشاره کرد که ترجمه‌اش از قرآن در سال ۱۳۳۶ شمسی چاپ شد. در واقع سدّی را که الهی قمشه‌ای شکست، راه را برای کسانی همچون پاینده باز کرد. در همین سال ۱۳۳۶ ترجمه محمدکاظم معزی نیز منتشر شد، ولی ترجمه معزی علی‌رغم دقت بسیارش تحت‌اللفظی است و در دنباله همان سنت ترجمه‌های واژه به واژه قرار دارد و از آنها الگو گرفته است.

* الهی قمشه‌ای معمّم است و به عنوان کسی که در کسوت روحانی است می‌تواند آن سدّ را بشکند و ترجمه‌اش هم مقبول جامعه دینی واقع شود. آن دو تن دیگر هم روحانی بودند؟

معزی روحانی بود، اما پاینده نه. پاینده نویسنده و مترجم بود و قلم روان و دل‌نشینی داشت. من فکر نمی‌کنم روحانی بودن الهی قمشه‌ای تأثیری در این باره گذاشته باشد. ایشان یک روحانی مدرس دانشگاه و ساکن تهران بود و مثلاً یک مجتهد مشهور به فقاهت یا مرجع تقلید ساکن قم یا نجف نبود که جامعه دینی به این دلیل ترجمه‌اش را بپذیرد. آن دوره هم سال‌های آغازین پس از سقوط رضاشاه بود و هنوز جوّ رضاشاهی کمابیش بر جامعه حاکم بود. منظورم این است که دوره‌ای بود که کسانی همچون ابوالقاسم پاینده و بدیع‌الزمان فروزانفر هم می‌توانستند بدون بیم و واهمه در پی ترجمه قرآن باشند.

* اوایل دوره پهلوی دوم است.

بله، دقیقاً. در سال‌های بعد، سید علی‌نقی فیض‌الاسلام که روحانیِ ملّایِ نجف‌دیده‌ای بود ترجمه و خلاصه تفسیری از قرآن ارائه کرد که چاپ اول آن در سال ۱۳۴۸ در سه جلد منتشر شد. او هم تقریباً ترجمه‌اش تحت‌اللفظی است ولی نه از نوع ترجمه تحت‌اللفظی مُعزی. سبک فیض‌الاسلام در ترجمه و تفسیر خاص خود اوست؛ شبیه ترجمه‌اش از نهج‌البلاغه و صحیفه سجادیه. بسیار دقیق، اما با توضیحات فراوان در میانه متن ترجمه که مخاطب را می‌رماند. اما ترجمه مرحوم الهی قمشه‌ای عملاً راه تازه‌ای را در ترجمه قرآن به فارسی گشود. منظورم نوع ترجمه است؛ فارغ از اشکالات معنایی و سهل‌گیری در مطابقت با نص قرآنی که در ترجمه مرحوم الهی قمشه‌ای وجود دارد.

چه کسی اولین بار قرآن را به فارسی ترجمه کرد؟

* و بعد از اینها چه کسی؟

اگر راهی را که مرحوم الهی قمشه‌ای گشود دنبال کنیم، به ترتیب باید از ترجمه زین‌العابدین رهنما در چهار جلد نام ببریم که طی سال‌های ۱۳۴۸ تا ۱۳۵۴ شمسی به چاپ رسید. زین‌العابدین رهنما نویسنده و مترجم و روزنامه‌نگار بود. او برای ترجمه‌اش از قرآن نظریه داشت و کلیات آن را در مقدمه ترجمه‌اش توضیح داده است. او هم سعی کرد در عین وفاداری به متن قرآن، ترجمه‌ای روان و هماهنگ با ساختار زبان فارسی عرضه کند.

در سال‌های بعد هم ترجمه‌های دیگری از قرآن صورت گرفت که می‌توان آنها را در ادامه همین سنت تعریف کرد. از مهمترین این ترجمه‌ها، می‌توان به ترجمه عبدالمحمد آیتی در سال ۱۳۶۷، ترجمه ابوالقاسم امامی در سال ۱۳۷۰ و ترجمه سید جلال‌الدین مجتبوی در سال ۱۳۷۲ اشاره کرد و سپس ترجمه‌های محمدمهدی فولادوند در سال ۱۳۷۳، بهاالدین خرمشاهی در سال ۱۳۷۴، سید علی موسوی گرمارودی در سال ۱۳۸۳، غلامعلی حداد عادل در سال ۱۳۹۰ و اخیراً محمدعلی کوشا در سال ۱۴۰۱.

* اینها بهترین ترجمه‌های معاصر هستند؟

اینجا مجال مقایسه میان این ترجمه‌ها و ترجیح یکی بر دیگری نیست. فقط خوب است به این نکته اشاره کنم که ترجمه دکتر امامی به دلایلی خاص دارای اهمیت است. فارغ از دقت خاص این ترجمه در مطابقت با متن قرآن، اینکه مترجم می‌کوشد با زبان نسبتاً آرکائیک و کهن‌گرا قدمت متن قرآن را به خواننده منتقل کند درخور توجه است. البته به همین دلیل ترجمه‌ای خاص است و ممکن است مخاطب عام نتواند به آسانی با آن خو بگیرد.



منیع: خبرگزاری مهر

تولد ستاره‌ای رخشنده، روزی که «پروین» متولد شد


خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و ادب، طاهره طهرانی: «پروین شخصیتی آرام و باوقار داشت و هیچ زمانی او را بی حوصله ندیدم، پروین اهل خودستایی نبود.» این سخن سعید نفیسی است درباره پروین اعتصامی که امروز تولد اوست.

رخشنده اعتصامی _که ما به نام پروین اعتصامی می‌شناسیم_ یکی از برجسته‌ترین شاعران زن ایران است. او در ۲۵ اسفند سال ۱۲۸۵ در تبریز به دنیا آمد.

اعتصامی از کودکی تحت تأثیر پدرش، یوسف اعتصامی (ادیب و مترجم و نماینده و رئیس کتابخانه مجلس شورای ملی)، با ادبیات فارسی و عربی آشنا شد. او که چهارمین و آخرین فرزند خانواده بود، سه برادر بزرگ‌تر از خود به نام‌های ابوالحسن، ابوالفتح و ابوالنصر داشت. پروین تحصیلات رسمی خود را در مدرسه آمریکایی دختران تهران به پایان رساند و در سال ۱۳۰۳ فارغ‌التحصیل شد. سخنرانی او درباره تاریخ ظلم و نابرابری مردان نسبت به زنان از آغاز تمدن‌ها بود و به اصلاح این وضعیت در اروپا و مقایسه آن با بی‌سوادی و ناآگاهی زنان ایران پرداخت. در بخش‌هایی از سخنان خود که به عنوان «اعلامیه زن و تاریخ» شناخته می‌شود، گفت: «داروی بیماری مزمن شرق، منحصر به تربیت و تعلیم است. تربیت و تعلیم حقیقی که شامل زن و مرد باشد و تمام طبقات را از خوان گسترده معرفت مستفید نماید.

ایران، وطن عزیز ما که مفاخر و مآثر عظیمه آن زینت‌افزای تاریخ جهان است، ایران که تمدن قدیمش اروپای امروز را رهین منت و مدیون نعمت خویش دارد، ایران با عظمت و قوتی که قرن‌ها بر اقطار و ابحار عالم حکمروا بود، از مصائب و شداید شرق سهم وافر برده، اکنون دنبال گمگشتۀ خود می‌دود و به دیدار شاهد نیکبختی می‌شتابد. پیداست برای مرمت خرابی‌های زمان گذشته، اصلاح معایب حالیه، و تمهید سعادت آتیه، چه مشکلاتی در پیش است. ایرانی باید ضعف و ملالت را از خود دور کرده، تند و چالاک این پرتگاه‌ها را عبور نماید. امیدواریم به همت دانشمندان و متفکرین، روح فضیلت در ملت ایجاد شود و با تربیت نسوان اصلاحات مهمۀ اجتماعی در ایران فراهم گردد. در این صورت بنای تربیت حقیقی استوار خواهد شد و فرشتۀ اقبال در فضای مملکت سیروس (کورش) و داریوش بال‌گشایی خواهد کرد…» این لحن و متن پروین ۱۸ ساله در روز فارغ التحصیلی نشان می‌دهد که او زنی پیشرو و تأثیرگذار خواهد بود.

تولد ستاره ای رخشنده، روزی که «پروین» متولد شد
شناسنامه پروین اعتصامی

پروین در سال ۱۳۱۳ و در ۲۸ سالگی با فضل‌الله اعتصامی _از بستگان پدرش_ ازدواج کرد، اما این ازدواج به دلیل تفاوت‌های فکری تنها چند هفته دوام آورد و او به تهران بازگشت. پس از جدایی، مدتی به عنوان کتابدار در کتابخانه دانشسرای عالی تهران (دانشگاه خوارزمی امروز) فعالیت می‌کرد.

زمانی که پروین اعتصامی تخلص پروین را برای خود انتخاب کرد، نام شناسنامه‌ای خود را نیز به پروین تغییر داد. پیش از آنکه این تخلص را برگزیند، نام پروین در میان اسامی دخترانه ایرانی رایج نبود. از همین رو، ملک‌الشعرای بهار او را شاعری نوگرا و سنت‌شکن می‌داند:

از غبار فکر باطل، پاک باید داشت دل

تا بداند دیو، کاین آئینه جای گرد نیست

مرد پندارند پروین را، چه برخی ز اهل فضل

این معما گفته نیکوتر، که پروین مرد نیست

نخستین دیوان اشعار او در سال ۱۳۱۴ منتشر شد که شامل ۱۵۶ قطعه شعر بود. این دیوان نشان‌دهنده تسلط او بر قالب‌های کلاسیک فارسی مانند قصیده، مثنوی، و مناظره است. اشعار پروین اغلب به موضوعات اخلاقی، اجتماعی، عدالت‌خواهی، آموزش زنان، و مبارزه با ظلم می‌پردازند. او از شخصیت‌ها و عناصر نمادین مانند حیوانات، گیاهان، و مفاهیم انتزاعی برای بیان پیام‌های خود استفاده می‌کرد. سبک مناظره یکی از ویژگی‌های برجسته آثار اوست. وی حدود ۶۵ شعر مناظره‌ای سروده که در آن‌ها مفاهیمی چون زندگی و مرگ، عدالت اجتماعی، و اهمیت دانش مطرح شده‌اند.

پروین با ایجاز و سادگی، فضایی را خلق می‌کرد که مخاطب را به درون داستان می‌برد. استفاده به جای او از ایجاز در فضاسازی به سرعت انتقال معنا کمک می‌کند. او در توصیفات خود سادگی و موجز بودن را رعایت می‌کند، صرفاً به اصل داستان می‌پردازد و از توصیفات طولانی پرهیز می‌کند. این شیوه باعث می‌شود که مخاطب به سرعت وارد داستان شود و با شخصیت‌ها همدردی کند پروین اعتصامی به دلیل توانایی‌اش در ترکیب موسیقی معنوی با سادگی زبان شعر شناخته می‌شود. او نه تنها یکی از مهم‌ترین شاعران زن ایران است، بلکه تأثیر عمیقی بر ادبیات فارسی داشته است. اشعار او همچنان الهام‌بخش نسل‌های مختلف است. پروین در زمانه خود هم پیشتاز و پیشگام است و هم عمیقاً به ارزشهای معنوی و سنت‌های ایرانی ایمان دارد.

تأثیر پدر پروین در زندگی او غیرقابل‌انکار است، اما ارتباط او با بزرگان عصر خویش نیز در شکل‌گیری سبک ادبی‌اش نقش بسزایی داشت. واقعیت آن است که پروین تحت تأثیر شرایط زمانه و تحولات سیاسی دوره خود قرار گرفت، و این رخدادهای اجتماعی قالب شعری او را شکل دادند و توانستند خط فکری منحصربه‌فردی برای وی رقم بزنند. پروین اعتصامی در دوره‌ای زیست که فرمان مشروطه به امضا رسید. برای مردمانی که جز ستم شاهان و ظلم اربابان، شیوه دیگری از حکومت را تجربه نکرده بودند، این رویداد بسیار مهم تلقی می‌شد و بازتاب‌های آن در اشعار پروین به‌وضوح دیده می‌شود.

افزون بر وقایع داخلی، جنگ جهانی دوم نیز در خارج از مرزها در جریان بود و شرایط زندگی را دشوارتر کرده بود. به قدرت رسیدن رضاخان هم بر دیدگاه‌های اجتماعی و سیاسی پروین تأثیر گذاشت، به‌گونه‌ای که با بهره‌گیری از ادبیات خود به مقابله با فقر، بی‌عدالتی اجتماعی و دیگر مشکلات جامعه پرداخت. محور اصلی اشعار پروین ظلم‌ستیزی است و توجه او به مسائل اجتماعی تا حدی پررنگ است که عناصر دیگر کمتر در آثارش نمود پیدا کرده‌اند. در عین حال لطافت و ریزبینی و نکته سنجی زنانه او در همه اشعارش به چشم می‌خورد.

پروین و شعرش

در ادبیات فارسی، برجسته‌ترین نمونه‌های حکایت‌پردازی و داستان‌سرایی غالباً به صورت منظوم ارائه شده‌اند که بیشتر آنها در قالب مثنوی نگاشته شده‌اند. از آنجا که قالب مثنوی امکان بیان موضوعات بلند و گسترده را فراهم می‌آورد، داستان‌های طولانی با بخش‌های مختلف اما در چارچوبی یکپارچه، مانند شاهنامه و آثار نظامی و پیروان او، به وجود آمده‌اند. برخی از این آثار نیز، نظیر کلیله و دمنه یا مثنوی مولوی، به سبک داستان در داستان تنظیم شده‌اند. در این شیوه، شاعر با توجه به انگیزه‌ی سرودن اثر، در هر بخش متناسب با داستان بیان‌شده نتیجه‌گیری کرده و اغلب نتیجه را به شکلی مستقیم مطرح نموده است.

پروین اعتصامی در عمر کوتاه خود تقریباً در تمامی قالب‌های شعری مانند قطعه، قصیده، مثنوی، غزل و مسمط سروده است، اما بیشترین شهرت و تسلط او در سرودن قطعه نمایان است، به‌گونه‌ای که حدود یک‌سوم دیوان وی را قطعات تشکیل می‌دهند. مهارت پروین در سرودن این قالب شعری به حدی است که نام او در کنار بزرگ‌ترین قطعه‌سرایان شعر فارسی همچون انوری و ابن یمین به چشم می‌خورد. پس از قطعات، مثنوی و قصیده بیشترین حجم دیوان پروین را به خود اختصاص داده‌اند. با این حال، مثنوی جایگاه ویژه‌ای در آثار پروین دارد. مثنوی‌های پروین حدود یک‌چهارم کل اشعار او را تشکیل می‌دهند. موضوع بیشتر حکایت‌های موجود در قالب مثنوی در دیوان وی اخلاقی است. مضامین این حکایت‌ها گاه زاده ذهن خلاق خود او هستند و گاه برگرفته از شاعران گذشته، که پروین با قلم توانا و اندیشه نو لباسی تازه بر آنها پوشانده است. نمونه‌ای از این امر را در حکایت جامه عرفان می‌خوانیم؛

به درویشی، بزرگی جامه‌ای داد

که این خلقان بنه، کز دوشت افتاد

چرا بر خویش پیچی ژنده و دلق

چو می‌بخشند کفش و جامه‌ات خلق

چو خود عوری، چرا بخشی قبا را

چو رنجوری، چرا ریزی دوا را

کسی را قدرت بذل و کرم بود

که دیناریش در جای درم بود

بگفت ای دوست، از صاحبدلان باش

به جان پرداز و با تن سرگران باش

تن خاکی به پیراهن نیرزد

وگر ارزد، به چشم من نیرزد

ره تن را بزن، تا جان بماند

ببند این دیو، تا ایمان بماند

قبائی را که سر مغرور دارد

تن آن بهتر که از خود دور دارد

از آن فارغ ز رنج انقیادیم

که ما را هر چه بود، از دست دادیم

از آن معنی نشستم بر سر راه

که تا از ره شناسان باشم آگاه

مرا اخلاص اهل راز دادند

چو جانم جامهٔ ممتاز دادند…

که مضمون آن شباهت زیادی به حکایتی از بوستان سعدی دارد با این مطلع: فقیهی کهن جامه‌ای تنگدست.

تولد ستاره ای رخشنده، روزی که «پروین» متولد شد

قصه گویی پروین

پروین در اشعار خود از شیوه‌های قصه‌گویی منحصر به فردی استفاده کرده است که به ایجاد یک تجربه روایی و نمایشی برای مخاطب کمک می‌کند. او با ترکیب عناصر نمادین و روایت گفتگوهای مستقیم، اشعارش را از حالت توصیفی خارج و به یک نمایش زنده تبدیل می‌کند.

او با استفاده از گفتگوهای مستقیم چند اثر ایجاد می‌کند، از جمله نمایشی ساختن داستان. گفتگوهای مستقیم بین شخصیت‌ها، داستان را به یک نمایش تبدیل می‌کند. این شیوه باعث می‌شود مخاطب خود را در جمع مناظره‌گران احساس کند و با آنها همدردی کند. اثر دیگر گفتگوی مستقیم تأثیرگذاری بر مخاطب است. این روش روایی، مخاطب را به قضاوت در مورد گفتگوها و استنباط پیام‌های شاعر تشویق می‌کند.

در عین حال پروین با استفاده از عناصر نمادین، لایه‌های شعرش را رنگ و معنا می بخشد. نمادگرایی و استفاده پروین از عناصر مختلف طبیعت و موجودات برای بیان مفاهیم اخلاقی و اجتماعی به گونه‌ای است که این عناصر نمادین به عنوان نماینده‌های فکری خاصی عمل می‌کنند و هر یک در اثبات حقانیت خود سخن می‌گویند. چند صدایی و شخصیت پردازی در این روایت منظوم بسیار مؤثر است. او در توصیفات خود به سادگی و موجز بودن توجه دارد و صرفاً به اصل داستان می‌پردازد، بدون اینکه با توصیفات طولانی مخاطب را از موضوع اصلی دور کند.

شیوه حکایت‌پردازی پروین هم خاص است. او در حکایت‌های خود از روش حکایت‌پردازی بزرگان شعر کلاسیک فارسی استفاده می‌کند، اما با تاکید بر مفاهیم اجتماعی و اخلاقی زمانه خود. مضامین نو را در قالب کهن و آشنا می‌ریزد و به روانی بیان می‌کند. در عین حال به سبک قصه گویان قدیم در حکایت‌های او، شاعر به عنوان راوی دانای کل ظاهر می‌شود و داستان را از زبان قهرمانان نقل می‌کند، اما نتیجه را خود بیان می‌کند.

توجه پروین به تأثیر بر مخاطبانش را می‌توان در وجه تعلیمی اشعارش دید. اشعار پروین به ویژه برای کودکان و نوجوانان بازنویسی شده‌اند تا مفاهیم اخلاقی و انسانی و البته سنت‌ها و مضامین بلند فرهنگ و دین و اخلاق را به زبان ساده‌تر منتقل کنند. همچنین قصه‌های او به دلیل ساختار نمایشی و نمادین، مخاطبان را به تفکر و قضاوت در مورد پیام‌های اخلاقی تشویق می‌کند و بر نسل‌های بعد تأثیر می‌گذارد.

شیوه روایت پروین

شیوه روایت پروین اعتصامی در مقایسه با سایر شاعران کلاسیک فارسی از چندین جنبه قابل توجه است. او با ترکیب عناصر کلاسیک و مدرن، روایتگری را به شکل منحصر به فردی در اشعار خود به کار گرفت.

او از عناصر کلاسیک و سنتی شعر فارسی بهره می‌گیرد ولی با رویکرد مدرن و نوگرایانه. پروین اعتصامی از باستان گرایی واژگانی و نحوی برای ایجاد فخامت و شیوایی زبان استفاده می‌کند، اما با رویکردی مدرن و اجتماعی. همچنین او مناظره و حکایت را به عنوان ابزارهای روایی به کار می‌گیرد، اما با تاکید بر مفاهیم اخلاقی و اجتماعی که در زمانه خود می‌خواست بیان کند.

روایتگری نمایشی هم وجهی از زنانگی او در شعر است، پروین از گفتگوهای مستقیم بین شخصیت‌ها استفاده می‌کند تا اشعارش را به یک نمایش زنده تبدیل کند. این شیوه مخاطب را به قضاوت و همدردی با شخصیت‌ها تشویق می‌نماید. در عین حال او از حیوانات، اشیا، و طبقات اجتماعی به عنوان شخصیت‌های روایت استفاده می‌کند تا مفاهیم اخلاقی و اجتماعی به مخاطب منتقل شود. گفتگوی سیر و پیاز، سوزن و نخ، نخود و لوبیا، موی سپید و موی سیاه، نهال و درخت خشک و… نمونه‌های شگفت انگیزی است از خیال انگیزی و شخصیت پردازی با اشیایی که هر روز می‌توان دید اما کمتر کسی چنین مضامین بلندی را از زبان آنها و گفتگوی آنها بیرون می‌کشد:

سیر یک روز طعنه زد به پیاز

که تو مسکین چقدر بدبویی

گفت از عیب خویش بی‌خبری

زان ره از خلق، عیب می‌جویی

گفتن از زشترویی دگران

نشود باعث نکورویی

تو گمان می‌کنی که شاخ گلی؟

به صف سرو و لاله می‌رویی؟

یا که همبوی مشک تاتاری؟

یا ز ازهار باغ مینویی؟

خویشتن بی‌سبب بزرگ مکن

تو هم از ساکنان این کویی

ره ما گر کج است و ناهموار

تو خود این ره چگونه می‌پویی؟

در خود آن به که نیک‌تر نگری

اول آن به که عیب خود گویی

ما زبونیم و شوخ‌جامه و پست

تو چرا شوخ تن نمی‌شویی؟

تا گفتگوی درونی مادر موسی وقتی فرزندش را به نیل می‌سپارد، و وحی خداوند بر قلب او و داستان نمرود را گفتن:

مادر موسی، چو موسی را به نیل

در فکند، از گفتهٔ رب جلیل

خود ز ساحل کرد با حسرت نگاه

گفت کای فرزند خرد بی‌گناه

گر فراموشت کند لطف خدای

چون رهی زین کشتی بی ناخدای

گر نیارد ایزد پاکت به یاد

آب خاکت را دهد ناگه به باد

وحی آمد کاین چه فکر باطل است

رهرو ما اینک اندر منزل است

پردهٔ شک را برانداز از میان

تا ببینی سود کردی یا زیان

ما گرفتیم آنچه را انداختی

دست حق را دیدی و نشناختی؟

در تو، تنها عشق و مهر مادری است

شیوهٔ ما، عدل و بنده پروری است

نیست بازی کار حق، خود را مباز

آنچه بردیم از تو، باز آریم باز

سطح آب از گاهوارش خوش‌تر است

دایه‌اش سیلاب و موجش مادر است

رودها از خود نه طغیان می‌کنند

آنچه میگوئیم ما، آن می‌کنند

ما، به دریا حکم طوفان می‌دهیم

ما به سیل و موج فرمان می‌دهیم

نسبت نسیان بذات حق مده

بار کفر است این، بدوش خود منه

به که برگردی، بما بسپاریش

کی تو از ما دوست‌تر میداریٖش…

پروین تفاوت زیادی با شاعران کلاسیک دارد. در حالی که شاعران کلاسیک مانند فردوسی و سعدی بیشتر بر موضوعات حماسی، عرفانی، یا مدح متمرکز بودند، پروین بر مفاهیم اجتماعی و اخلاقی تاکید داشت. همچنین اشعار پروین به سادگی و موجز بودن معروف است، در حالی که شاعران کلاسیک اغلب به توصیفات طولانی‌تر و پیچیده‌تر گرایش داشتند.

تولد ستاره ای رخشنده، روزی که «پروین» متولد شد
ورودی خانه پروین اعتصامی در تبریز

پروین اعتصامی در روایت‌های خود از فضاسازی به شیوه‌ای استفاده می‌کرد که مخاطب را به صحنه داستان می‌کشاند. او با ایجاز و سادگی، فضایی را خلق می‌کرد که مخاطب را به درون داستان می‌برد. استفاده پروین از ایجاز در فضاسازی به سرعت انتقال معنا کمک می‌کند. او در توصیفات خود سادگی و موجز بودن را رعایت می‌کند، صرفاً به اصل داستان می‌پردازد و از توصیفات طولانی پرهیز می‌کند. این شیوه باعث می‌شد که مخاطب به سرعت وارد داستان شود و با شخصیت‌ها همدردی کند. در شعر «اشک یتیم»، او با یک بیت، فضا را ترسیم می‌کند:

روزی گذشت پادشهی از گذرگهی

فریاد شوق بر سر هر کوی و بام خاست…

در همین یک بیت مخاطب را به صحنه حادثه می‌برد.

ایجاد فضاهای عاطفی و پایان بندی هم در شعر پروین جالب توجه است. پروین با ایجاد فضاهای عاطفی، کاری می‌کند تا مخاطب با شخصیت‌های داستان همذات‌پنداری کند. مانند این شعر:

دختری خرد، شکایت سر کرد

که مرا حادثه بی مادر کرد

دیگری آمد و در خانه نشست

صحبت از رسم و ره دیگر کرد

موزهٔ سرخ مرا دور فکند

جامهٔ مادر من در بر کرد

یاره و طوق زر من بفروخت

خود گلوبند ز سیم و زر کرد

سوخت انگشت من از آتش و آب

او به انگشت خود انگشتر کرد

دختر خویش به مکتب بسپرد

نام من، کودن و بی مشعر کرد

اشک خونین مرا دید و همی

خنده‌ها با پسر و دختر کرد

هر دو را دوش به مهمانی برد

هر دو را غرق زر و زیور کرد

نزد من دختر خود را بوسید

بوسه‌اش کار دو صد خنجر کرد

عیب من گفت همی نزد پدر

عیب جوئیش مرا مضطر کرد…

پروین بعضی داستان‌های خود را با پایان باز می‌گذارد، تا مخاطب به تفکر در مورد سرنوشت شخصیت‌ها ادامه دهد.

تفاوت فضاسازی در شعر پروین با شاعران کلاسیک از ویژگی‌های مدرن شعر اوست. در ادبیات کلاسیک فارسی، شاعران اغلب به توصیفات طولانی‌تر و استعاره‌ها و تشبیهات پیچیده‌تر برای فضاسازی می‌پرداختند. در مقابل، پروین با استفاده از ایجاز و نمادگرایی، فضای شعرش تصویری تر و واضح‌تر و تجربه خواندن شعر را به یک تجربه نمایشی تبدیل می‌کند.

تأثیرگذاری بر شاعران معاصر هم از ویژگی‌های پروین اعتصامی است. او به عنوان یکی از پیشگامان شعر نو در ایران شناخته می‌شود و بسیاری از شاعران معاصر از او الهام گرفته‌اند.

خاموشی پروین

سرانجام پروین اعتصامی _اختر چرخ ادب ایران_ در فروردین ۱۳۲۰ به دلیل ابتلاء به حصبه در تهران درگذشت و در قم در حرم حضرت معصومه (س) در کنار مزار پدرش به خاک سپرده شد. قطعه معروف او برای سنگ گورش نیز از اشعار خواندی اوست.

تولد ستاره ای رخشنده، روزی که «پروین» متولد شد
مزار پروین اعتصامی و پدرش یوسف اعتصامی در حرم حضرت معصومه (س)



منیع: خبرگزاری مهر