مهدی جهاندار شاعر آیینی در گفتگو با خبرنگار مهر درباره دوره آموزشی که با موضوع «مضمونهای شاعرانه در قصههای قرآنی» همزمان با ایام ماه مبارک رمضان برگزار میشود، گفت: انجمن ادبی کلمات که از سال ۱۴۰۱ در اصفهان برگزار میشود و تا امروز بیش از ۷۰ جلسه مباحثی را در معرفی شاعران بزرگ فارسیزبان و دلایل موفقیت آنها ارائه کرده است و در نهایت با دلایل بسیار به این نتیجه رسیده که راز موفقیت شاعران طراز اول زبان پارسی، استفاده بسیار آنها از معارف بلند قرآن کریم است؛ بنابراین در ادامه فعالیتهای خود و به بهانه فرارسیدن ماه مبارک رمضان و بهار قرآن تصمیم گرفته شد که مباحثی را با محوریت قصههای قرآن دنبال کند.
وی افزود: گمشده شعر معاصر «کلانموضوعات» هستند. یعنی شاعران امروز حرف مهم برای گفتن کم دارند. چرا گذشتگان ما اینقدر حرف داشتند؟ و حرفهای خوب هم داشتند؟ به خاطر اینکه به یک منبع تمامنشدنی وصل بودند. «هرچه کردم همه از دولت قرآن کردم» سخن تمام حکمای ماست که به زبانهای مختلف ابراز شده است. در دنیا، بدون توجه به نژاد و دین و ملیت، یکسری موضوعات هستند که تمامشدنی نیستند. یکسری سوالات است که بشریت همیشه با آنها دست به گریبان است. جوابهایش هم جوابهای یکخطی نیستند که بگوییم در یک قرنی تعدادی از شاعران و فیلسوفان به این سوالات جواب دادهاند و تمام شدهاند. سوالاتی از جنس «از کجا آمدهام، آمدنم بهر چه بود» و مسائلی مثل جبر و اختیار، حیات بعد از مرگ، رزق و روزی، اخلاقی و معنویت، عدالت و آزادی و در یک کلام شیوهی درستتر زندگی کردن.
این شاعر آیینی با اشاره به شاعران بزرگ زبان فارسی و نحوه مواجهه آنها با این سؤالات گفت: شاعران بزرگ ما به همهی مسائل، از منظر توحیدی نگاه میکردند. سوالاتشان بزرگ بود و جوابهای بزرگ هم داشتند. بزرگان ما از فردوسی گرفته تا سنایی و سعدی و حافظ و مولوی و صائب و بی دل و… سردمدار جوابدادن و پرداختن به این کلانموضوعات هستند. به همین دلیل الگوگیری از مسیری که آنان پیمودهاند، به شعر امروز بسیار کمک میکند.
وی افزود: امروزه آمارها نشان میدهد پر مخاطبترین شاعران امروز هم از مرحوم قیصر امینپور گرفته تا فاضل نظری اتفاقاً کسانی هستند که به همین سوالات مهم و اساسی بیشتر پرداختهاند.
جهاندار سرچشمه اصلی شاعران بزرگ زبان فارسی را قرآن معرفی کرد و گفت: قرآن کتابی است که درباره مسائل اساسی جهان و انسان، بیش از همه و پیش از همه و بهتر از همه نظریهپردازان و عقول بشری صحبت کرده است. کتابی بالاتر و عمیقتر از قرآن کجا وجود دارد و افسوس که این معجزهی الهی و این عصای موسی مهجور مانده است.
وی افزود: ما در این دوره بنا داریم به توصیه خدای مهربان به شاعران که در پایانسورهشعراء آمده عمل کنیم که همانا ذکر کثیر است و چه چیزی بالاتر از ذکر و چه ذکری بالاتر از قرآن و چه قرآنی بهتر از قرآنی که حضرت رسول صلوات الله و اهلبیتش (ع) آن را تبیین کردهاند. امید که به وظیفه خودمان در قبال این نعمت بزرگ الهی و تجسم آن در دنیای امروز یعنی انقلاب اسلامی جامه عمل بپوشیم.
خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و ادب _ طاهره طهرانی: هرکس از فرزند او میپرسید «پدرت چکاره است، میگفت کتاب میخواند!
_: یعنی چکار میکند؟
_: همین دیگر، کتاب میخواند!»
شاید این بهترین توصیف از ایرج افشار باشد، مردی که بسیار کتاب میخواند، و بسیار کتاب جمع میکرد.
ایرج افشار (زاده ۱۶ مهر ۱۳۰۴ تهران – درگذشته ۱۸ اسفند ۱۳۸۹ تهران) یکی از برجستهترین پژوهشگران فرهنگ و تاریخ ایران و ادبیات فارسی بود. میتوان گفت او به عنوان پدر کتابشناسی ایران شناخته میشود و در زمینههای مختلفی از جمله ایرانشناسی، کتابشناسی، نسخهپژوهی، و روزنامهنگاری فعالیت داشت.
ایرج افشار در تهران به دنیا آمد و فرزند دکتر محمود افشار یزدی بود. او تحصیلات خود را در دانشکده حقوق دانشگاه تهران به پایان رساند و بعدها به عنوان استاد در دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران مشغول به کار شد.
افشار سابقه تدریس در دانشگاههای داخل و خارج از ایران را داشت و در دانشگاههای برن و ساپورو تدریس کرده است. او همچنین اولین رئیس کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران بود و در چندین مجله فرهنگی به عنوان سردبیر یا مدیر فعالیت داشت. ایرج افشار در طول عمر فرهنگی خود با مجله و نشریات معتبری همکاری کرد و نوشتههایش در آنها چاپ شد، همچنین وی سردبیر و صاحب امتیاز چند مجله در دورههای مختلف بود. افشار در برخی از نوشتههایش از نام (الف. الف) و (الف. افشار) در دهه ۱۳۲۰، پناه (در مجله ایران ما )۱۳۳۰ و ساسان (در مجله ستاره) ۱۳۳۱ برای خود استفاده کرده است.
محمدرضا شفیعی کدکنی و ایرج افشار
افشار از دهه ۲۰ شمسی به بعد با مجله و نشریههای، آینده، آئین، خاورزمین، یادگار، پیام نو، مردم، جهان نو، خواندنیها، قیام ایران (بهجای) جبهه، داریا، یغما، شرقمیانه، دانش، سالنامه کشور ایران، اطلاعات ماهانه، شهرری، مهر ایران، نمایشگاه، اطلاعات ماهانه، ایران ما، سپیدهدم، نورجهان، عالم هنر، سخن، مهر، آموزش و پرورش، آسیا، کبوتر صلح، گلهای رنگارنگ، عالم هنر، ستاره، هوخت، تئاتر، تربیت، مجموعه فرهنگ ایرانزمین، نشریه دانشکده ادبیات دانشگاه تهران، کیهان فرهنگی، بامشاد، کتابهای ماه، راهنمای کتاب، اطلاعات، نشریه نسخههای خطی، نشریه ایرانشناسی، کاوه، سالنامه ایساتیس، نشریه سازمان دانشجویان ایرانی در آمریکا، ارمغان، نشریه اخبار دانشگاه تهران، نشریه دانشکده ادبیات دانشگاه تبریز، فردوسی، وحید، نشریه وزارت امور خارجه، هنر و مردم، نشریه کتابخانه مرکزی و مرکز اسناد دانشگاه تهران، نشریه دانشکده ادبیات دانشگاه مشهد، یادنامه ایرانی مینورسکی، بررسیهای تاریخی، کتابداری، ایرانشناسی، نشریه انجمن فرهنگ ایران باستان، مجموعههای فرهنگ ایران زمین، خرد و کوشش، گوهر، بررسیهای تاریخی، کتاب امروز، روابط بینالمللی، تاریخ، نشریه دانشکده ادبیات دانشگاه تربیت معلم، نگین، محیط ادب، فردای ایران، اثر، مجموعه فرخنده پیام، بیاض، حافظشناسی، زبان فارسی در آذربایجان، عابدی نامه، مجموعه هفتاد مقاله، آدینه، فصلنامه تئاتر، دنیای سخن، صوفی، کهکشان، کلک، آرمان، جُنگ، دانش و فن، فصل کتاب، نشر دانش، ایندوایرانیکا، گلچرخ، مجموعههای یزدنامه، گیلاننامه، گیلهوا، رهآورد، تصویر، مجموعه نامواره دکتر محمود افشار، آینه پژوهش، کرانه، ایراننامه، سالنامه گلآقا، گردون، مجموعههای نامگانی علی سامی، یکی قطره باران، کتاب پاژ، قافلهسالار سخن، معارف، تحقیقات اسلامی، نامه فرهنگستان، جهان کتاب، نگاه نو، گلستان، ایرانشناسی، رهآورد، معارف، آینه میراث، جهان کتاب، فرهنگ، نگاه نو، فصلنامه شقایق و بخارا همکاری کرد.
ایرج افشار نزدیک به ۳۰۰ کتاب و بیش از ۳۰۰۰ مقاله در زمینههای مختلف تألیف کرده است. از جمله آثار مهم او میتوان به فهرستنامه کتابشناسی ایران و سواد و بیاض اشاره کرد. او همچنین به عنوان مصحح متون کهن فارسی شناخته شده است. او همچنین عضو شورای عالی مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی و انجمن ایرانشناسی بود و در نهادهای مختلف پژوهشی و فرهنگی فعالیت میکرد. او به دلیل تلاشهایش در زمینه اطلاع رسانی فرهنگی و تدوین منابع اطلاعاتی، از مهمترین چهرههای فرهنگی ایران به شمار میرود.
در آثار برجسته استاد ایرج افشار، از پیشکسوتان و نوآوران برجسته حوزه ایرانشناسی، میتوان به مواردی بی نظیر اشاره کرد که سهم بسزایی در اعتلای این رشته داشتهاند. دفتر کتابهای ایران، یکی از مهمترین اقدامات او، آغازگر تدوین و انتشار کتابشناسی ملی بود؛ اثری بنیادین که تا پیش از آن هیچ نهادی برای نشر آن پیشقدم ن شده بود. این دفتر نقطه عطفی در ثبت و بازنمایی رسمی کتابهای منتشر شده در کشور به شمار میرود. از دیگر دستاوردهای ارزشمند او، تصحیح و انتشار متون کهن فار سی است. آثار درخشانی چون «الصیدنهفیالطب» (ترجمه فارسی) از ابوریحان بیرونی در زمینه داروشناسی باستان و «مجملالحکمه»، ترجمهای حکیمانه از رسائل اخوانالصفا، شاهدی بر تلاش او برای زندهنگهداشتن گنجینههای علمی گذشته بودهاند. یکی دیگر از آثار ماندگار ا ستاد، مجموعه بینظیر «فهرست مقالات فارسی» است؛ اثری که به نوعی شاهکلید پژوهشهای فارسی زبان محسوب میشود.
ایرج افشار، اللهیار صالح و عباس زریاب خویی
از دیگر آثار او میتوان به «فهرست دستنویسهای فارسی در کتابخانه ملی اتریش و آرشیو دولتی اتریش در وین» اشاره کرد. این فهرست که توسط نشر فهرستگان به چاپ رسید، به درستی بهعنوان کتاب سال ۱۳۸۲ خورشیدی انتخاب شد.کتابهایی مانند: «حالات و سخنان ابوسعید ابوالخیر»، «سمریه: در مزارات سمرقند»، «جامع مفیدی»، «اسکندرنامه»، «تاریخ مختصر اصفهان»، «دیوان کهنه حافظ»، «تاریخ ایران در دوره قاجار»، «اخبار مغولان در انبانه ملأ قطب»، «الاکیال و الاوزان» و بسیا ری دیگر، تنها بخشی از تلاشهای بیوقفه او برای کشف و انتشار منابع گوناگون ایران شناسی است.
کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران و ایرج افشار
کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران به عنوان بزرگترین کتابخانه دانشگاهی ایران، توسط اهدای سید محمد مشکات در سال ۱۳۲۸ بنیانگذاری شد. او ۱۳۲۹ نسخه خطی نفیس را به دانشگاه تهران اهدا کرد که هسته اصلی این کتابخانه را تشکیل داد. در سال ۱۳۴۶، مدیریت کتابخانه به صورت مستقل درآمد و ایرج افشار به عنوان رئیس کتابخانه مرکزی منصوب شد. همچنین سید حسین نصر به ریاست شورای کتابخانه مرکزی که شامل ۱۶ عضو بود، انتخاب گردید. به این ترتیب، بهرهبرداری از ساختمان جدید و نیمهتمام این کتابخانه در شهریور ۱۳۴۹ آغاز شد و نسخههای خطی موجود در دانشکدههای این دانشگاه به این ساختمان منتقل گردید. برای احداث و تجهیز آن، بیش از بیست میلیون تومان از اعتبارات سازمان برنامه هزینه شد. این بنا در سال ۱۳۵۰ به طور رسمی افتتاح گردید. همچنین در همان سال، ایرج افشار انتشار کتابها، فهرستها و جزوات مربوط به کتابخانه مرکزی و مرکز اسناد را پایهگذاری کرد. اکنون، این کتابخانه به عنوان بزرگترین کتابخانه دانشگاهی ایران شناخته میشود.
سال ۱۳۲۸: سید محمد مشکات ۱۳۲۹ نسخه خطی را به دانشگاه تهران اهدا کرد.
سال ۱۳۴۶: کتابخانه مستقل شد و ایرج افشار به مدیریت آن منصوب شد.
سال ۱۳۵۰: بنای فعلی کتابخانه گشایش یافت و انتشارات کتابخانه مرکزی توسط ایرج افشار تأسیس شد.
سال ۱۳۵۳: مرکز اسناد به کتابخانه اضافه شد و نام آن به کتابخانه مرکزی و مرکز اسناد تغییر یافت.
زندگی علمی افشار همواره با عشق و علاقه به کتاب و نسخهشناسی پیوند خورده بود. او با نگارش بیش از ۳۰۰ اثر در حوزه ایرانپژوهی، تصحیح متون و انتشار بیش از ۲۰۰۰ مقاله علمی، خدماتی بیبدیل به تاریخ فرهنگ و ادب ایران ارائه کرد. علاوه بر این، تدوین ۷۷ مقاله به زبانهای غیرفارسی، نگارش ۱۶۲ مقدمه برای آثار دیگران، مشارکت در فهرست نگاری نسخههای خطی دانشگاه هاروارد و همکاری با مجموعه وسیعی از ناشران و انجمنها نشاندهنده جایگاه ویژه او در عرصه فرهنگی است. از یادگارهای ماندگار او نیز میتوان به اهدای کتابخانه شخصیاش اشاره کرد؛ مجموعهای ارزشمند شامل بیش از ۳۰ هزار نسخه خطی و چاپی، که بستر تحقیقاًتی غنی برای پژوهشگران امروز فراهم آورده است.
میگویند: «الاسماء تنزل من السماء» (نامها از آسمان نازل میشوند). ایرج در شاهنامه نام سومین پسر فریدون است، نامی که آنرا کوتاه شده ایران ویج (سرزمین مرکزی ایران) میدانند و در ریشه با ایران و آریا همخانواده است. ایرج افشار یزدی، فرزندی شایسته برای ایران بود.
به گزارش خبرگزاری مهر، مجموعه گفتارهای صوتی و تصویری استادان و پژوهشگران برجسته کشور درباره شعر و اندیشه حکیم نظامی توسط انجمن آثار و مفاخر فرهنگی و به مناسبت هفته بزرگداشت این شاعر بزرگ پارسی گوی قرن ششم هجری از ۱۴ تا ۲۱ اسفند منتشر میشود.
از جمله افرادی که در این مجموعه مشارکت داشتهاند میتوان به احمد تمیم داری استاد زبان و ادبیات فارسی، سهیل محمودی شاعر، اسماعیل امینی استاد زبان و ادبیات فارسی، محمد بقایی ماکان مؤلف مترجم و پژوهشگر ادبی، منوچهر صدوقی سها، عباس جهانگیریان نویسنده و پژوهشگر ادبی، محمود مقتدری شاعر منتقد و پژوهشگر ادبی، و حامد شیخی نمایشنامه نویس و کارگردان اشاره کرد.
احمد تمیم داری پژوهشگر درباره نظامی گفت: در ایران شعر فارسی در بین هنرهای ایرانی از همه هنرها از نظر حجمی از نظر اندازه بزرگتر است، شاید در کشورهای دیگر به اندازه فارسی شعر وجود نداشته باشد. در واقع دیوان شعر، دیوان فرهنگ ماست. شعرای ما بسیاری از هنرها و علوم را در شعر خودشان نقل کردند. نظامی و خاقانی دو شاعری هستند که از علوم و معارف زمان خودشان در شعرشان بسیار استفاده کردند.
وی ادامه داد: نظامی جزو شعرای خمسه معروف ایران است، فردوسی، نظامی، سعدی، حافظ و مولوی معروف به شعرای خمسه ایران هستند. علت اینکه این شاعران خیلی مورد توجه واقع شدند، این است که اولاً از هنر ادبی کاملاً برخوردار بودند و دیوانهای متعدد سرودند و مضمونهای مختلف دارند. شعر نظامی از خصوصیاتی برخوردار بوده که کمتر شاعری به آنها پرداخته است.
این پژوهشگر گفت: خصوصیات دراماتیک شعر نظامی بیان احساسات و عواطف انسانی در داستانهایش است. یعنی لیلی و مجنون تنها مربوط به لیلی و مجنون نبوده بلکه مربوط به همه عاشقان دنیا است که برای رسیدن به معشوق دچار مشکلات میشوند، یا همه کسانی که آرزوهای بزرگ دارند و به آنها دست پیدا نمیکنند.
تمیم داری گفت: خسرو و شیرین داستان شاهزادهای است که از ارمنستان میآید و در دستگاه سلطنت ایران وارد میشود؛ یک داستان شاهانه و داستان سلطنتی است، در عین حال نظامی در همین داستان از استعارهها و هنرهای بسیاری استفاده میکند و چون نظامی از دوران کودکی علوم اسلامی خوانده است، از احادیث، آیات، علم کلام یعنی علم اثبات اصول دین در اشعارش بسیار استفاده میکند.
خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و ادب _ طاهره طهرانی: امروز سه شنبه ۲۱ اسفندماه روز بزرگداشت نظامی گنجوی، شاعر ایرانی فارسی گوست. به همین مناسبت با نسرین فقیه ملک مرزبان دانشیار دانشکده ادبیات دانشگاه الزهرا و دکترای زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه تهران گفتگویی داشتهایم. او پیشینهای از مقالات و سخنرانیها در کارنامه خود دارد که میتوان به حضورش در کنفرانس باکو در آذربایجان و سخنرانی درباره نظامی به عنوان شاعری پارسی زبان و ایرانی اشاره کرد.
مشروح این گفتگو را در ادامه میخوانید؛
* ما اگر در ایران نظامی نداشتیم، چه چیزی نداشتیم؟ و امروزمان چه تغییری میکرد؟
بگذارید ابتدا از ایران و دیدگاههایی که در قرن ششم یا حتی قبل از آن نسبت به این سرزمین وجود داشته است، صحبت کنم. در آن دوران، در بسیاری از کتابهای شعر از لفظ «ایران» کمتر استفاده میشد و به جای آن، واژههایی مانند جهان، کشور یا شهر به کار میرفت. حتی گاهی از عبارت ایرانشهر نیز به کار میرفت.
فردوسی یکی از کسانی است که بیشترین استفاده را از لفظ ایران کرده است. در شاهنامه، فردوسی هویت ایرانی را دقیقاً با واژه ایران تعریف میکند. در داستان فریدون او ایران را در مقابل توران قرار میدهد. این تقابل به ویژه در داستان فریدون و پسرانش مشهود است. در این داستان، فریدون ایران را به ایرج میسپارد و این انتخاب باعث اعتراض دو برادر دیگر، سلم و تور، میشود، تا جایی که به کشتن برادرشان برمیخیزند. اینجا نوعی هویتبخشی و حتی مرزکشی خاص اتفاق میافتد.
به نظر من، داستانهای جمشید و فریدون در شاهنامه، دو داستان هویتبخش هستند. فریدون تنها یک شخصیت افسانهای نیست، بلکه لایههای درونی عمیقی دارد که باید کشف شوند. در داستان فریدون، انتخاب ایرج به عنوان شاه ایران، نوعی تعریف ویژه از هویت ایرانی ارائه میدهد. این انتخاب باعث حسادت سلم و تور میشود، یعنی این سرزمین آنقدر اهمیت دارد که این اعتراض و آن حسادت بر سر پادشاهی آن در نهایت به برادرکشی منجر میشود. این موضوع نشاندهنده اهمیت حیطه قدرت و رقابت در شکلگیری هویت ملی است.
پس از فردوسی، دیدگاههای مختلفی نسبت به ایران شکل گرفت. در دربارهای ترک، نگاههای علمی، عاشقانه و به ویژه صوفیانه به ایران وجود داشت. این دیدگاهها تا قرن ششم ادامه یافتند. در این میان، افراد دیگری نیز بودند، اما من در اینجا به آنها نمیپردازم و بیشتر بر روی نکات کلیدی و نقش نظامی تمرکز میکنم.
نظامی گنجوی یکی از شاعرانی است که به شدت تحت تأثیر فردوسی قرار دارد. او در آثار خود به قصهها و اشعاری اشاره میکند که پیش از او توسط شاعرانی مانند فردوسی سروده شدهاند. نظامی خود میگوید که این قصهها را از منابع مختلف گرفته و آنها را به شکلی جدید و زیبا بازآفرینی کرده است. در واقع، او این قصهها را مس هایی میداند که طلا یشان میکند. این نشاندهنده نگاه عمیق نظامی به پیشینه ادبی و فرهنگی ایران است، به ویژه قصههایی که در آنها لفظ ایران به کار رفته است.
در آثار نظامی، لفظ ایران و هویت ایرانی به طور مکرر مطرح میشود. این موضوع به وضوح در ابیات مشهور او دیده میشود، مانند این بیت:
همه عالم تن است و ایران دل
نیست گوینده زین قیاس خجل
چون که ایران دل زمین باشد
دل ز تن به بود، یقین باشد
این بیت نشاندهنده اهمیت ایران به عنوان مرکز و قلب جهان از دیدگاه نظامی است.
علاوه بر این، در کتابهای جغرافیایی قدیمی، چه هندی، چه یونانی و چه ایرانی، نگاه ویژهای به ایران وجود دارد. برای مثال، کتابهای جغرافیایی، جهان به بخشهای مختلف تقسیم میشود و ایران اغلب به عنوان مرکز یا قلب این تقسیمبندیها مطرح میشود. در نزهه القلوب نقل میکند از کتابهای مختلف مناطق دیگر جهان به هفت اقلیم تقسیم میشود و ایران در اقلیم وسط قرار میگیرد، سه اقلیم در شرق و سه اقلیم در غرب. این نگاه لزوماً توسط ایرانیها مطرح نشده بلکه توسط جغرافیدانان و نویسندگان مختلف از فرهنگهای گوناگون بیان شده است.
این نگاه به ایران به عنوان مرکز جهان، در دورههای مختلف تاریخی تغییر کرده است. مرزهای ایران در طول تاریخ گستردهتر یا کوچکتر شدهاند، چاق و لاغر شده است. برای مثال، با ورود اقوام ترک و فتوحات آنها، مرزهای ایران تغییرات زیادی کرد. در آن دوران، مرزها به شکل امروزی نبودند و حکومتها بیشتر ایلی و قبیلهای بودند. این باعث میشد که مرزها دائماً در حال تغییر باشند و قبیلهها امروز در یک منطقه و فردا در منطقهای دیگر ساکن شوند.
* زمانی که به جهان مسکون آن روزگار نگاه میکنیم میبینیم به هر حال ایران در میانه این هفت اقلیم است.
ما باید به سرزمین و مردمی توجه کنیم که خود را مرکز جهان میدانند و دیگران نیز این موضوع را تأیید میکنند. این نگاه بسیار جالب است و در آثار نظامی گنجوی نیز به وضوح دیده میشود. نظامی میگوید؛
زآن سعادت که در سرت دانند،
مقبل هفت کشورت خوانند
او در مورد هفت اقلیم سخن میگوید و از سعادت و جایگاه ویژه ایران و شهریار زمانه ایران در میان این هفت اقلیم صحبت میکند، این نشاندهنده دیدگاهی است که در قرن ششم به وسیله نظامی تقویت شده است.
* با این تفاسیر اگر نظامی نبود، چه اتفاقی میافتاد؟
در حوزه خط سیر هویتبخشی، فردوسی آغازگر این جریان بود، از قرن چهارم (سال ۳۲۹ تا ۴۱۱ هجری قمری) تا قرن ششم، این دیدگاه به تدریج شکل گرفت و تقویت شد. در این دو قرن، دیدگاههای صوفیانه نیز وجود داشت که بیشتر بر بیوطنی و فراتر رفتن از مرزهای جغرافیایی زمینی تأکید میکردند. در آن نگاه، کل نظام هستی و دنیا در مقابل آسمان و ماورأ قرار میگیرد.
فردوسی در شرق ایران بوده اما ناگهان فردی در غرب ایران مانند نظامی ظهور میکند و آوازه هویتبخشی ایرانی را به نوعی ادامه میدهد. او درباره ایران و هویتبخشی را با شادمانی و تأکید بر هفت اقلیم و جایگاه ایران به عنوان مرکز و قلب و دل جهان، تقویت میکند. این نمیتواند بینتیجه باشد، زیرا خط سیر فکری یک اندیشۀ هویتبخش در طول این دو قرن تثبیت شده و با شعر نظامی به اوج خود میرسد و جاودانه میشود. این مسئله بسیار مهم است و نشاندهنده تأثیر عمیق ادبیات در شکلگیری هویت ملی است.
نظامی با نگاه نمایشی، تصویری، استعاری و مخیل و صریح، در همه انواع هویت ایرانی را به شدت تقویت کرده و آن را ماندگار کرده است. این هویت تا امروز هم در فرهنگ و ادبیات ایران دیده میشود. این موضوع نشاندهنده تأثیر گسترده مرزهای فرهنگی و تاریخی ایران است که در طول تاریخ تغییر کردهاند.
* در واقع این سرزمینها که روزی آنها هم ایران نامیده میشدند، حالا جدا شدهاند.
کشورهایی مانند آذربایجان تحت تأثیر این هویتبخشی قرار گرفتهاند. این سرزمینهای اقماری ایران بر اساس تغییراتی که در طول زمان اتفاق میافتد و تغییراتی که در حکمرانان سیاسی رخ میدهد، گاهی زیر پرچم ایران قرار میگیرد و گاهی از آن خارج میشود. این تغییرات در دورههای مختلف تاریخی و با ظهور قدرتهای گوناگون رخ داده است. نظر من این است که ما نباید با کشورهایی مانند افغانستان، ترکیه یا آذربایجان بر سر مالکیت شاعرانی مانند سنایی، مولوی یا نظامی بحث کنیم. این مسئله برای ما اصلاً مطرح نیست.
* چطور؟ این موضوع اهمیتی ندارد؟
چیزی که در کنفرانس باکو گفتم این است که نظامی در گنجه متولد شد و در همان منطقه نیز درگذشت. اما او در متن آثار خود به وضوح به ایرانی بودن خود افتخار میکند. در آن زمان، ایران مفهومی گسترده داشت و زبان فارسی به عنوان ملاک هویت، نقش بسیار بسیار جدیای در فرهنگ و تمدن ایرانی ایفا میکرد. این فرهنگ و تمدن از خاور تا باختر را در بر میگرفت و بی تردید قدیمیترین تمدنهای جهان شناخته میشود. نظامی با زبان فارسی سخن میگفت و این زبان تنها زبانی بود که در ذهن او، در ذهن دریافتکننده او، جهانبینی و ادراک او از هستی را شکل میداد. زبان فارسی برای نظامی ابزاری بود که با آن نمایشهای ادبی خود را خلق میکرد.
اما بُعد دیگری نیز وجود دارد که دوست دارم به آن اشاره کنم. وقتی از تاریخ و سیر زمانی هویتبخشی صحبت میکنیم، یا وقتی از زبان حرف میزنیم، باید به این نکته توجه کنیم. من دوست دارم اینجا از خاقانی هم نام ببرم.
* اتفاقاً میخواستم در این باره از شما بپرسم. در واقع، ما دو شاعر داریم که در یک اقلیم زندگی میکردند: نظامی و خاقانی.
خاقانی هم مانند نظامی، شاعری بود که در منطقه قفقاز زندگی میکرد و به زبان فارسی شعر میسرود. او نیز به هویت ایرانی خود افتخار میکرد و زبان فارسی را به عنوان ابزاری برای بیان افکار و احساسات خود به کار میگرفت. این دو شاعر، با وجود زندگی در منطقهای که امروز خارج از مرزهای سیاسی ایران قرار دارد، همواره به ایران و فرهنگ ایرانی وفادار بودند.
* این دو شاعر چه خدمتی میکنند و چه نقشی دارند؟
این موضوع بسیار جذاب و قابل تأمل است. ببینید، دو انسان بزرگوار و بسیار باهوش که زندگیهایشان لزوماً شبیه زندگی شاعران خراسانی نیست، زندگیهای متفاوتی دارند. چرا متفاوت است؟ به این دلیل که شاید شروانشاهان تحت سیطرهی سلاجقه هستند و اینگونه نیست که شاه سلجوقی را مدام در مرکز قدرت خود ببینند. آنها علاقهمندند که با شاعران و فرهیختگان مناطق فرهنگی دیگر ارتباط داشته باشند. اما به هر حال، در یک منطقهی فرهنگی جدید دارند زندگی میکنند.
ما همیشه دو منطقه فرهنگی بزرگ داریم: خراسان و عراق عجم یا منطقهی فارس. این مناطق، شاعرخیز و دانشمندخیز هستند و به شدت قدرتمند هستند. مسئلهی بسیار مهم، همسویی قدرت و زبان در این دو منطقه است که بسیار جدی است. حالا شما پایتخت خود را در نظر بگیرید، جایی که شاه بزرگ مینشیند، لشکر میآید و وزیران حضور دارند. در این مناطق، اگر شاعران یا عالمانی در مدارس، حوزههای علمیه، یا در بحثهای مختلف شعر، ادب، فرهنگ و حتی علوم دقیقه فعالیت کنند، این پدیدهها طبیعی جلوه میکنند.
اما زمانی که به قرن ششم میرویم، میبینیم که در این قرن، در منطقهای در شمال غربی ایران، شاعرانی ظهور میکنند که سبک ویژهای دارند. من دربارهی سبک آنها زیاد فکر میکنم، این شاعران تأثیرگذارند در بلوغ زبان فارسی. به چه معنا؟ به این معنا که وقتی در قرن بعد، حدود ۵۰ سال بعد، کسانی مثل سعدی را داریم که میتوانند با الفاظ روان و حتی بدون تصویرسازی ذهنی و تصویر مخیل، برای ما تجسم ایجاد کنند.
اما در منطقه آذربایجان، افرادی که دور از منطقهی قدرت مرکزی هستند، چند کار مهم انجام میدهند؛ یکی اینکه تداخل فرهنگی ایجاد میکنند. شما ببینید، ارتباطی که نظامی و خاقانی با دنیای مسیحیت دارند، دنیایی با فرهنگ متفاوت است. نگاه آنها به زن، دین، جامعه و نوع عشقورزی متفاوت است. وقتی ما این تنوع را در دیدگاهها میبینیم، میتواند برای زبان فارسی و منشور دارای طیفهای مختلف معنایی، معناهای جدید ایجاد کند و حوزهی معنایی واژگان را گسترش دهد. یعنی شما از واژهها استفادهی مؤثرتری میکنید و میتوانید حوزههای معنایی را باز کنید.
نکته دوم این است که در مواجهه با مقوله تخیل، شما با جنبهای متفاوت روبرو میشوید و این موضوع بهخوبی در آثار نظامی و خاقانی مشهود است. شما میتوانید تأثیر استعارهها، مشبهٌ به ها، تجسمها، تمثیلها و حتی شیوههای گوناگون تصویرسازی عینی را در آثار آنها مشاهده کنید. این مایه میکند و مایه میسازد برای شاعران قرنهای هفتم و هشتم و رد پای تخیل نظامی و خاقانی را در آثار دیگران میبینید. به عبارتی اگر نظامی و خاقانی نداشتیم، هم مدخل معنایی بسیاری از واژگان مان تنگتر میشد، و هم بسیاری از صور خیال دارای عرصه نمایش و رنگهای متنوع نمیشدند.
*لطفا در این باره مثالی برایمان بزنید؟
مثلاً در آثار نظامی، با صحنههایی از طبیعت روبرو هستید که با عمق و لطافت خاصی به تصویر کشیده شدهاند. او حتی موضوعات بسیار سادهای مانند شب شدن یا روز شدن و طلوع خورشید، یعنی دوتا کمینه محتوای به این سادگی را در نظر بگیرید، نظامی اینها را با تصاویری جدید و خلاقانه روایت میکند. برای نمونه، زمانی که میخواهد از شب بگوید، چنین میسراید؛
تا شب آنجا نشاط و بازی کرد،
عود سوزی و عطر سازی کرد
چون برافشاند شب به سنت شاه،
بر حریر سفید مشک سیاه
این تصویرسازیها میتواند لباسهای شاهانه را تداعی کند؛ جایی که حریر سفید نمادی از شکوه است و مشک سیاه به موی آراسته غالیه و مشک آلود شاه است و شاه را از شب قدرتمند تر و با شکوه تر نشان میدهد و به تزئینات ظریف اشاره دارد. در نمونهای دیگر که میخواهد از شب یا روز سخن بگوید، چنین میآورد؛
شب چو منجوق برکشید بلند،
طاق خورشید را درید پرند
این تصویر، نمایانگر سپاهیان با علمها و پرچمهای افراشته است، تسلط سپاهیان بر میدان نبرد نمود پیدا میکند که با علمهای بلندشان پرند و حریر سراپرده طاق خورشید را میدرند. اینجوری میگوید شب شد یا روز شد! اینگونه تصاویر چندلایه نهتنها واقعیت را توصیف میکنند، بلکه معانی بیشتری را در خود نهفته دارند.
مثال دیگری از توصیف شب؛
شد به پیروزه گنبد از سر ناز،
روز کوتاه بود و قصه دراز
زلف شب چون نقاب مشکین بست،
شه ز نقّابیِ نقیبان رست
میخواهد بگوید شب شد! یا درباره صبح:
چون دم صبح گشت نافه گشای،
عود را سوخت خاک صندل سای
این تخیل زنده، مخاطب را به دنیای شاعرانهای میبرد، که هر پدیده ساده کنشی و روزمره به منبعی برای خلق صور خیال تبدیل شده است. این قابلیت تخیل در آثار نظامی و خاقانی، به ما نشان میدهد که چگونه میتوانیم پیرامون خود را با صورتهای خیالی مشابهتی و مجاورتی توضیح بدهیم و جهانی پیچیدهتر و زیباتر خلق کنیم. این ویژگیها همواره قدرتی مضاعف به تخیل ما میبخشند.
چگونه میتوان زمانی را که نظامی را داریم، دوباره برگردیم و استعارههای قدیمی و فراموششده را به کار بگیریم؟ نظامی زایایی استعاره ایجاد میکند، استعارههای زاینده و پویا میسازد. در همین زبان فارسی، شاهد هستیم که چنین رویکردی به ماندگاری زبان منجر میشود، زبان فارسی احساس لزوم تغییر نمیکند. دلیل این امر در زایایی و خلاقیت استعارهسازی نهفته است. برای مثال، وقتی میگوید؛
چون شب از سرمه فلک پرورد
چشم ماه و ستاره روشن کرد
یعنی دائم با حوزههای مختلف مانند جنگ، پارچهها، مواد آرایشی، حالتهای بدن و طبیعت دارد بین مفاهیم پیوند میزند و از این کمینه محتواها، با ایجاد ارتباط تلاش میکنند محتواهای متنوع استخراج کند.
مناظره فرهاد و خسرو، برگی از منظومه خسرو و شیرین
به همین دلیل است که میبینیم در زبان فارسی، با وجود گذشت دستکم هزار سال از دوران فارسی دری پختهای که پس از قرن سوم هجری شکل گرفته است، نیازی به تغییر بنیادی در زبان احساس نمیشود، حتی برای بیان مفاهیم پیشرفته علوم مختلف نظیر فلسفه و جامعهشناسی. هرچند لغات و اصطلاحات جدیدی از زبانهای دیگر وام میگیریم، اما زبان فارسی همچنان قابلیت انعطاف خود و بیان مفاهیم را حفظ میکند. این توانایی از طریق فربه کردن حوزههای معنایی واژگان، گروهها و جملات به وجود میآید.
بی تردید نظامی و خاقانی در این زمینه اثری شگرف دارند. آنها نشان دادند چطور میشود مفاهیم کوچک را با تنوع بسیار و صحنه پردازیهای متنوع و جذاب و بدیع بیان کنند. این کار ساده نیست؛ این قدرت بخشیدن به یک زبان و هویت ماست. ما همگی مدیون شاعرانی هستیم که در توسعه و غنای زبان فارسی نقش داشتهاند، و نظامی و دیگر بزرگان نیز سهم مهم خود را ایفا کردهاند تا این میراث ارزشمند را به شکلی ماندگار پیش ببرند و با استفاده از استعارهها و تشبیهات، زبان فارسی را به سطحی رساندند که بتواند مفاهیم پیچیده فلسفی، عرفانی و اجتماعی را بیان کند.
* به جز عرصه زبان، در ساحتهای دیگر چه اثری از شاعرانی مانند نظامی گرفتهایم؟
الان درباره واژگان، گروهبندی و جملات صحبت کردم، اما به شکلی کلیتر به موضوع تجسم، تمثیل و صحنه آرایی اشارهای نشد. این عناصر میتوانند در ذهن هر ایرانی، به یاری داستانها و خاطرات شیرینی که از گذشته به همراه دارد، یک جهان تصویری خلق کنند. انگار نمایشنامههایی که میشود خاطره مشترک من و شما، خاطره مشترک هر ایرانی. داستانهایی مثل «خسرو و شیرین»، «لیلی و مجنون» یا «هفت پیکر» حتی «اسکندرنامه»، بخشهایی از حافظه مشترک فرهنگی ما هستند.
وقتی اشعار عطار یا اشعار دیگر شاعران میخوانیم که مایه میگیرند از فرهنگ و زبان قرن ششم، متوجه میشویم این خاطرات جمعی چگونه به فضای فرهنگی و زبانی و هویتی ما کمک کرده به طوری که ما حتی اگر بخواهیم هم نمیتوانیم از این خوبیها و زیباییها خلاص بشویم و در جای دیگر زندگی کنیم! یک ایرانی هرجای دنیا زندگی بکند، باز هم میراث این تصاویر در تشبیهات و زبان روزمره ما آشکار است.
برای نمونه، وقتی کسی از زیبایی میگوید، ممکن است به شیرین اشاره کند یا معشوق خود را با لیلی مقایسه کند. این نامها فقط اسامی افراد نیستند، و این تصاویر برای ما حوزههای معنایی گسترده و بزرگی ساختهاند که ما از ادبیات کلاسیکمان به ارث بردهایم و جزو حافظه مشترک ماست، بخشی جدا ناشدنی از حافظه ما هستند و نقش نظامی در این زمینه بیشک غیرقابل انکار است.
* یک نکته هم پرورش تخیل است که منجر به تولید آثار هنری میشود. برای مثال، در صنعت کتاب سازی میبینیم که تصویرگری چگونه وارد کتابها شد. تا پیش از قرون چهارم و پنجم هجری، کتابهای تصویردار چندان رایج نبودند، اما بعدها این گرایش پدید آمد. نقش عنصر تخیل در اینجا برجسته است؛ چون هنرمند پیش از آنکه با کتاب تصویرداری مواجه شود، تصاویر داستانها را در ذهن خود آفریده بود. شاهنامه فردوسی و مهمتر از آن آثار نظامی، بهویژه قصههایی چون «خسرو و شیرین»، «لیلی و مجنون»، «هفت پیکر» یا حتی «اسکندرنامه»، آفریننده همین تخیل قوی بود که بعدها در نگارگریها، مینیاتورها و سایر هنرهای مرتبط با کتاب بازتاب و جلوه پیدا کرد و نوعی پیوند میان ادبیات و هنرهای بصری برقرار ساخت. مجموعه این عوامل نشان میدهد که چطور ادبیات، پایهای برای پرورش خیال شده و به شکوفایی بسیاری از هنرهای دیگر کمک کرده است.
ما باید دو نکته مهم را در این زمینه مدنظر قرار دهیم. اول اینکه تصویرگری پیش از نظامی هم وجود داشته است، بهویژه همانطور که اشاره کردید در شاهنامه یا حتی آثاری که تحت تأثیر هنرهای شرق دور قرار داشتهاند. شاعران خراسان، یا شاعرانی از بخارا و سمرقند، با نگارگری چینی آشنا بودهاند. اما چرا نظامی بهصورت خاص به جایگاهی رسیده که او را در این عرصه تأثیرگذار میدانیم؟
دلیل آن به کارکرد روایی تصویر در قصههای نظامی بازمیگردد. تصویر در آثار او نقش کاربردی دارد. بهعنوان مثال، علت عاشق شدن خسرو و شیرین با دیدن تصویر آن دیگری آغاز میشود؛ یعنی تصویر، عامل عشق است. یا شخصیت شاپور که بهعنوان نقاش حضور دارد؛ این موضوع نشاندهنده تأثیری است که او به عنوان یک چهره هنری در قصه ایجاد میکند. این یعنی هویت دادن به نقاش و نقش، همچنین توصیف معماری مکانهایی مانند کاخ که در آن نقاشی اتفاق افتاده، جایی که نظامی کاخ خورنق را تصویر میکند و در هفت گنبد در هر گنبد از آن، تصاویری از زنان را توصیف میکند. این هنرهای تجسمی در آثار نظامی نهتنها در پیش چشم ما ظاهر میشوند، بلکه کارکرد و کنش روایی پیدا میکنند. در مقایسه با شاهنامه، چنین رویکردی در آن مشاهده نمیشود.
شما در شاهنامه صرفاً به مشاهده صحنهها میپردازید و انگار از زاویه دید سوم شخص داستان را دنبال میکنید؛ حالتی شبیه تماشای فیلم یا تلویزیون. ولی نظامی فراتر میرود و این تصاویر را تبدیل به ابزاری برای تأثیرگذاری میکند؛ به تلویزیون و تابلوی نقاشی کارکرد میدهد. او به روایت بصری عمق و معنا و کنش روایی میبخشد.
نظامی فضایی خلق میکند که با زیباییشناسی درهمآمیخته است؛ جایی که خواننده با رنگها، خطوط، و حجمها درگیر میشود. توصیف طبیعت، شب و روز، شخصیتها، یا المانهایی مثل اسبها و کاخها باعث میشود مخاطب کاملاً وارد این فضا میشود. به همین دلیل وقتی به او میگویند که لیلی و مجنون را بسراید، ناراحت میشود و میگوید من چه چیزی را باید توصیف کنم؟ اینجا بیابان است و فرصت توصیف کردن برایم محدود است. یعنی او دلش میخواهد فضایی در اختیار داشته باشد که بتواند بهراحتی نقاشی ذهنی خود را ترسیم کند. این فرآیند تأثیر شگرفی میگذارد، چرا که دریافتهای ذهنی ما را پس از تحلیل و درک کامل، به گونهای تصویرسازی میکند که گویی یک تابلو نقاشی زیبا جلوی چشممان قرار میگیرد. این معنا تبدیل به یک دریافت بصری قوی میشود.
حتی درباره نظامی گفتهاند که مثنویهای او یا داستانهایش، بیشتر شبیه نمایشنامههایی برای خواندن هستند، نه برای اجرا. در واقع، با خواندن آنها، خودتان صحنهها را با خواندن تان اجرا میکنید. به راحتی میتوانید این متون را مانند یک فیلمنامه یا نمایشنامه تصور کنید و همه جزئیات آن را دنبال نمائید. همانطور که گفتم، نظامی در عرصه تخیل اثری بینظیر دارد. انگار نگارههای نظامی بخشهایی از وجود ما شدهاند؛ همان چیزهایی که همگی در طول زندگی تجربه کردهایم و دیدهایم. خاطرات مشترکمان در آثار او نهفته است و از مرور و بحث درباره آنها میتوانیم بارها لذت ببریم.
به گزارش خبرنگار مهر، کتاب «هزار سال شعر فارسی» که اواسط دهه ۱۳۶۰ به کوشش جعفر ابراهیمی(شاهد)، احمدرضا احمدی، اسدالله شعبانی و سیروس طاهباز تدوین و منتشر شده بود، پس از حدود ۴۰ سال توسط انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان بازنشر شد.
هزار سال شعر فارسی در چاپ هشتم خود با شمارگان ۲۵۰۰ نسخه به بازار نشر آمده است. این کتاب در چاپهای قبلی خود ۷۰ هزار نسخه فروش داشته است. این کتاب با هدف آشناسازی کودکان و نوجوانان با تاریخ و پیشینه شعر و ادبیات فارسی تدوین و منتشر شده است و به همین دلیل زبان و نثر کتاب، مناسب با این رده سنی نوشته است.
در مقدمه کتاب نوشته شده است؛
خواندن بعضی از آثار گذشتگان مشکل است. این آثار واژهها و تعبیرات دور از ذهن و دانش امروزی دارند. اما کم نیستند آثاری که خواندن و فهمشان نهتنها بیهیچ اشکالی میسر است، بلکه هنوز هم سرشار از حس و زیباییاند و دل خواننده را به لرزه میافکنند. در طول این هزار و صد سال، هزارها شاعر در این منطقهی جغرافیایی زیستهاند و به این زبان شعر سرودهاند. بسیاری از آثار آنان امروزه به صورت کتاب چاپ شده است و بسیاری دیگر هنوز به صورت نسخههای خطی در کتابخانههای گوشه و کنار جهان پراکندهاند.
نویسنده در ادامه به ضرورت تدوین چنین گزیدهشعرهایی اشاره کرده و ادامه داده است؛
عمر یک انسان عادی، به خصوص نوجوان امروزی، کافی برای خواندن و شناختن همهی این آثار نیست. ضرورتی نیز در این کار نیست، چرا که همهی این آثار ارزش خواندن و به چاپ رسیدن را ندارند، اما بسیاری از آثار به دلیل استواری فکر و والایی احساس، امروزه روز هم قابل ارزشاند و خواندن آنها نهتنها لذتبخش است، ضروری نیز هست و از همین روست که از دیرباز مجموعههای مختلفی از آثار منتخب گذشتگان تهیه شده است و میشود. مجموعهی ما هم یکی از این مجموعههاست با این تفاوت که در آن نه ذوق و سلیقه و انتخاب یک نفر، بل چهار نفر دخالت داشته است که از این میان سه تن، خود شاعرند.
رودکی، شهید بلخی، کسائی مروزی، رابعه قزداری، فردوسی، ابوسعید ابوالخیر از قرن چهارم؛ فرخی سیستانی، منوچهری دامغانی، ناصر خسرو، قطران تبریزی، مسعود سعد سلمان، ازرقی هروی، خیام، سنایی، قوامی رازی و باباطاهر عریان از قرن پنجم؛ انوری، جمالالدین اصفهانی، ظهیر فاریابی، خاقانی شروانی، نظامی گنجوی، عطار نیشابوری و عبدالواسع جَبَلی از قرن ششم؛ مولوی بلخی، سعدی شیرازی، بابا افضل کاشانی، عراقی و اوحدی مراغهای از قرن هفتم؛ حافظ شیرازی، خواجوی کرمانی، عبید زاکانی و ابنیمین فریومدی از قرن هشتم؛ جامی و بابافغانی شیرازی از قرن نهم؛ وحشی بافقی، محتشم کاشانی و عرفی شیرازی از قرن دهم؛ طالب آملی، کلیم کاشانی و صائب تبریزی از قرن یازدهم؛ حزین لاهیجی و هاتف اصفهانی از قرن دوازدهم؛ قاآنی شیرازی، فروغی بسطامی و یغمای جندقی از قرن سیزدهم؛ و ایرج میرزا، عارف قزوینی، فرخی یزدی، پروین اعتصامی، محمدتقی بهار، دهخدا، نیما یوشیج و شهریار از قرن چهاردم شاعرانی هستند که در این کتاب به کودکان و نوجوانان معرفی شده و درباره هرکدام از آنها توضیحاتی مختصر ارائه شده است.
کتاب «هزار سال شعر فارسی» در ۴۰۷ صفحه و با قیمت ۲۵۰ هزار تومان برای رده سنی مثبت ۱۵ سال منتشر شده است.
خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و ادب، طاهره طهرانی: «پروین شخصیتی آرام و باوقار داشت و هیچ زمانی او را بی حوصله ندیدم، پروین اهل خودستایی نبود.» این سخن سعید نفیسی است درباره پروین اعتصامی که امروز تولد اوست.
رخشنده اعتصامی _که ما به نام پروین اعتصامی میشناسیم_ یکی از برجستهترین شاعران زن ایران است. او در ۲۵ اسفند سال ۱۲۸۵ در تبریز به دنیا آمد.
اعتصامی از کودکی تحت تأثیر پدرش، یوسف اعتصامی (ادیب و مترجم و نماینده و رئیس کتابخانه مجلس شورای ملی)، با ادبیات فارسی و عربی آشنا شد. او که چهارمین و آخرین فرزند خانواده بود، سه برادر بزرگتر از خود به نامهای ابوالحسن، ابوالفتح و ابوالنصر داشت. پروین تحصیلات رسمی خود را در مدرسه آمریکایی دختران تهران به پایان رساند و در سال ۱۳۰۳ فارغالتحصیل شد. سخنرانی او درباره تاریخ ظلم و نابرابری مردان نسبت به زنان از آغاز تمدنها بود و به اصلاح این وضعیت در اروپا و مقایسه آن با بیسوادی و ناآگاهی زنان ایران پرداخت. در بخشهایی از سخنان خود که به عنوان «اعلامیه زن و تاریخ» شناخته میشود، گفت: «داروی بیماری مزمن شرق، منحصر به تربیت و تعلیم است. تربیت و تعلیم حقیقی که شامل زن و مرد باشد و تمام طبقات را از خوان گسترده معرفت مستفید نماید.
ایران، وطن عزیز ما که مفاخر و مآثر عظیمه آن زینتافزای تاریخ جهان است، ایران که تمدن قدیمش اروپای امروز را رهین منت و مدیون نعمت خویش دارد، ایران با عظمت و قوتی که قرنها بر اقطار و ابحار عالم حکمروا بود، از مصائب و شداید شرق سهم وافر برده، اکنون دنبال گمگشتۀ خود میدود و به دیدار شاهد نیکبختی میشتابد. پیداست برای مرمت خرابیهای زمان گذشته، اصلاح معایب حالیه، و تمهید سعادت آتیه، چه مشکلاتی در پیش است. ایرانی باید ضعف و ملالت را از خود دور کرده، تند و چالاک این پرتگاهها را عبور نماید. امیدواریم به همت دانشمندان و متفکرین، روح فضیلت در ملت ایجاد شود و با تربیت نسوان اصلاحات مهمۀ اجتماعی در ایران فراهم گردد. در این صورت بنای تربیت حقیقی استوار خواهد شد و فرشتۀ اقبال در فضای مملکت سیروس (کورش) و داریوش بالگشایی خواهد کرد…» این لحن و متن پروین ۱۸ ساله در روز فارغ التحصیلی نشان میدهد که او زنی پیشرو و تأثیرگذار خواهد بود.
شناسنامه پروین اعتصامی
پروین در سال ۱۳۱۳ و در ۲۸ سالگی با فضلالله اعتصامی _از بستگان پدرش_ ازدواج کرد، اما این ازدواج به دلیل تفاوتهای فکری تنها چند هفته دوام آورد و او به تهران بازگشت. پس از جدایی، مدتی به عنوان کتابدار در کتابخانه دانشسرای عالی تهران (دانشگاه خوارزمی امروز) فعالیت میکرد.
زمانی که پروین اعتصامی تخلص پروین را برای خود انتخاب کرد، نام شناسنامهای خود را نیز به پروین تغییر داد. پیش از آنکه این تخلص را برگزیند، نام پروین در میان اسامی دخترانه ایرانی رایج نبود. از همین رو، ملکالشعرای بهار او را شاعری نوگرا و سنتشکن میداند:
از غبار فکر باطل، پاک باید داشت دل
تا بداند دیو، کاین آئینه جای گرد نیست
مرد پندارند پروین را، چه برخی ز اهل فضل
این معما گفته نیکوتر، که پروین مرد نیست
نخستین دیوان اشعار او در سال ۱۳۱۴ منتشر شد که شامل ۱۵۶ قطعه شعر بود. این دیوان نشاندهنده تسلط او بر قالبهای کلاسیک فارسی مانند قصیده، مثنوی، و مناظره است. اشعار پروین اغلب به موضوعات اخلاقی، اجتماعی، عدالتخواهی، آموزش زنان، و مبارزه با ظلم میپردازند. او از شخصیتها و عناصر نمادین مانند حیوانات، گیاهان، و مفاهیم انتزاعی برای بیان پیامهای خود استفاده میکرد. سبک مناظره یکی از ویژگیهای برجسته آثار اوست. وی حدود ۶۵ شعر مناظرهای سروده که در آنها مفاهیمی چون زندگی و مرگ، عدالت اجتماعی، و اهمیت دانش مطرح شدهاند.
پروین با ایجاز و سادگی، فضایی را خلق میکرد که مخاطب را به درون داستان میبرد. استفاده به جای او از ایجاز در فضاسازی به سرعت انتقال معنا کمک میکند. او در توصیفات خود سادگی و موجز بودن را رعایت میکند، صرفاً به اصل داستان میپردازد و از توصیفات طولانی پرهیز میکند. این شیوه باعث میشود که مخاطب به سرعت وارد داستان شود و با شخصیتها همدردی کند پروین اعتصامی به دلیل تواناییاش در ترکیب موسیقی معنوی با سادگی زبان شعر شناخته میشود. او نه تنها یکی از مهمترین شاعران زن ایران است، بلکه تأثیر عمیقی بر ادبیات فارسی داشته است. اشعار او همچنان الهامبخش نسلهای مختلف است. پروین در زمانه خود هم پیشتاز و پیشگام است و هم عمیقاً به ارزشهای معنوی و سنتهای ایرانی ایمان دارد.
تأثیر پدر پروین در زندگی او غیرقابلانکار است، اما ارتباط او با بزرگان عصر خویش نیز در شکلگیری سبک ادبیاش نقش بسزایی داشت. واقعیت آن است که پروین تحت تأثیر شرایط زمانه و تحولات سیاسی دوره خود قرار گرفت، و این رخدادهای اجتماعی قالب شعری او را شکل دادند و توانستند خط فکری منحصربهفردی برای وی رقم بزنند. پروین اعتصامی در دورهای زیست که فرمان مشروطه به امضا رسید. برای مردمانی که جز ستم شاهان و ظلم اربابان، شیوه دیگری از حکومت را تجربه نکرده بودند، این رویداد بسیار مهم تلقی میشد و بازتابهای آن در اشعار پروین بهوضوح دیده میشود.
افزون بر وقایع داخلی، جنگ جهانی دوم نیز در خارج از مرزها در جریان بود و شرایط زندگی را دشوارتر کرده بود. به قدرت رسیدن رضاخان هم بر دیدگاههای اجتماعی و سیاسی پروین تأثیر گذاشت، بهگونهای که با بهرهگیری از ادبیات خود به مقابله با فقر، بیعدالتی اجتماعی و دیگر مشکلات جامعه پرداخت. محور اصلی اشعار پروین ظلمستیزی است و توجه او به مسائل اجتماعی تا حدی پررنگ است که عناصر دیگر کمتر در آثارش نمود پیدا کردهاند. در عین حال لطافت و ریزبینی و نکته سنجی زنانه او در همه اشعارش به چشم میخورد.
پروین و شعرش
در ادبیات فارسی، برجستهترین نمونههای حکایتپردازی و داستانسرایی غالباً به صورت منظوم ارائه شدهاند که بیشتر آنها در قالب مثنوی نگاشته شدهاند. از آنجا که قالب مثنوی امکان بیان موضوعات بلند و گسترده را فراهم میآورد، داستانهای طولانی با بخشهای مختلف اما در چارچوبی یکپارچه، مانند شاهنامه و آثار نظامی و پیروان او، به وجود آمدهاند. برخی از این آثار نیز، نظیر کلیله و دمنه یا مثنوی مولوی، به سبک داستان در داستان تنظیم شدهاند. در این شیوه، شاعر با توجه به انگیزهی سرودن اثر، در هر بخش متناسب با داستان بیانشده نتیجهگیری کرده و اغلب نتیجه را به شکلی مستقیم مطرح نموده است.
پروین اعتصامی در عمر کوتاه خود تقریباً در تمامی قالبهای شعری مانند قطعه، قصیده، مثنوی، غزل و مسمط سروده است، اما بیشترین شهرت و تسلط او در سرودن قطعه نمایان است، بهگونهای که حدود یکسوم دیوان وی را قطعات تشکیل میدهند. مهارت پروین در سرودن این قالب شعری به حدی است که نام او در کنار بزرگترین قطعهسرایان شعر فارسی همچون انوری و ابن یمین به چشم میخورد. پس از قطعات، مثنوی و قصیده بیشترین حجم دیوان پروین را به خود اختصاص دادهاند. با این حال، مثنوی جایگاه ویژهای در آثار پروین دارد. مثنویهای پروین حدود یکچهارم کل اشعار او را تشکیل میدهند. موضوع بیشتر حکایتهای موجود در قالب مثنوی در دیوان وی اخلاقی است. مضامین این حکایتها گاه زاده ذهن خلاق خود او هستند و گاه برگرفته از شاعران گذشته، که پروین با قلم توانا و اندیشه نو لباسی تازه بر آنها پوشانده است. نمونهای از این امر را در حکایت جامه عرفان میخوانیم؛
به درویشی، بزرگی جامهای داد
که این خلقان بنه، کز دوشت افتاد
چرا بر خویش پیچی ژنده و دلق
چو میبخشند کفش و جامهات خلق
چو خود عوری، چرا بخشی قبا را
چو رنجوری، چرا ریزی دوا را
کسی را قدرت بذل و کرم بود
که دیناریش در جای درم بود
بگفت ای دوست، از صاحبدلان باش
به جان پرداز و با تن سرگران باش
تن خاکی به پیراهن نیرزد
وگر ارزد، به چشم من نیرزد
ره تن را بزن، تا جان بماند
ببند این دیو، تا ایمان بماند
قبائی را که سر مغرور دارد
تن آن بهتر که از خود دور دارد
از آن فارغ ز رنج انقیادیم
که ما را هر چه بود، از دست دادیم
از آن معنی نشستم بر سر راه
که تا از ره شناسان باشم آگاه
مرا اخلاص اهل راز دادند
چو جانم جامهٔ ممتاز دادند…
که مضمون آن شباهت زیادی به حکایتی از بوستان سعدی دارد با این مطلع: فقیهی کهن جامهای تنگدست.
قصه گویی پروین
پروین در اشعار خود از شیوههای قصهگویی منحصر به فردی استفاده کرده است که به ایجاد یک تجربه روایی و نمایشی برای مخاطب کمک میکند. او با ترکیب عناصر نمادین و روایت گفتگوهای مستقیم، اشعارش را از حالت توصیفی خارج و به یک نمایش زنده تبدیل میکند.
او با استفاده از گفتگوهای مستقیم چند اثر ایجاد میکند، از جمله نمایشی ساختن داستان. گفتگوهای مستقیم بین شخصیتها، داستان را به یک نمایش تبدیل میکند. این شیوه باعث میشود مخاطب خود را در جمع مناظرهگران احساس کند و با آنها همدردی کند. اثر دیگر گفتگوی مستقیم تأثیرگذاری بر مخاطب است. این روش روایی، مخاطب را به قضاوت در مورد گفتگوها و استنباط پیامهای شاعر تشویق میکند.
در عین حال پروین با استفاده از عناصر نمادین، لایههای شعرش را رنگ و معنا می بخشد. نمادگرایی و استفاده پروین از عناصر مختلف طبیعت و موجودات برای بیان مفاهیم اخلاقی و اجتماعی به گونهای است که این عناصر نمادین به عنوان نمایندههای فکری خاصی عمل میکنند و هر یک در اثبات حقانیت خود سخن میگویند. چند صدایی و شخصیت پردازی در این روایت منظوم بسیار مؤثر است. او در توصیفات خود به سادگی و موجز بودن توجه دارد و صرفاً به اصل داستان میپردازد، بدون اینکه با توصیفات طولانی مخاطب را از موضوع اصلی دور کند.
شیوه حکایتپردازی پروین هم خاص است. او در حکایتهای خود از روش حکایتپردازی بزرگان شعر کلاسیک فارسی استفاده میکند، اما با تاکید بر مفاهیم اجتماعی و اخلاقی زمانه خود. مضامین نو را در قالب کهن و آشنا میریزد و به روانی بیان میکند. در عین حال به سبک قصه گویان قدیم در حکایتهای او، شاعر به عنوان راوی دانای کل ظاهر میشود و داستان را از زبان قهرمانان نقل میکند، اما نتیجه را خود بیان میکند.
توجه پروین به تأثیر بر مخاطبانش را میتوان در وجه تعلیمی اشعارش دید. اشعار پروین به ویژه برای کودکان و نوجوانان بازنویسی شدهاند تا مفاهیم اخلاقی و انسانی و البته سنتها و مضامین بلند فرهنگ و دین و اخلاق را به زبان سادهتر منتقل کنند. همچنین قصههای او به دلیل ساختار نمایشی و نمادین، مخاطبان را به تفکر و قضاوت در مورد پیامهای اخلاقی تشویق میکند و بر نسلهای بعد تأثیر میگذارد.
شیوه روایت پروین
شیوه روایت پروین اعتصامی در مقایسه با سایر شاعران کلاسیک فارسی از چندین جنبه قابل توجه است. او با ترکیب عناصر کلاسیک و مدرن، روایتگری را به شکل منحصر به فردی در اشعار خود به کار گرفت.
او از عناصر کلاسیک و سنتی شعر فارسی بهره میگیرد ولی با رویکرد مدرن و نوگرایانه. پروین اعتصامی از باستان گرایی واژگانی و نحوی برای ایجاد فخامت و شیوایی زبان استفاده میکند، اما با رویکردی مدرن و اجتماعی. همچنین او مناظره و حکایت را به عنوان ابزارهای روایی به کار میگیرد، اما با تاکید بر مفاهیم اخلاقی و اجتماعی که در زمانه خود میخواست بیان کند.
روایتگری نمایشی هم وجهی از زنانگی او در شعر است، پروین از گفتگوهای مستقیم بین شخصیتها استفاده میکند تا اشعارش را به یک نمایش زنده تبدیل کند. این شیوه مخاطب را به قضاوت و همدردی با شخصیتها تشویق مینماید. در عین حال او از حیوانات، اشیا، و طبقات اجتماعی به عنوان شخصیتهای روایت استفاده میکند تا مفاهیم اخلاقی و اجتماعی به مخاطب منتقل شود. گفتگوی سیر و پیاز، سوزن و نخ، نخود و لوبیا، موی سپید و موی سیاه، نهال و درخت خشک و… نمونههای شگفت انگیزی است از خیال انگیزی و شخصیت پردازی با اشیایی که هر روز میتوان دید اما کمتر کسی چنین مضامین بلندی را از زبان آنها و گفتگوی آنها بیرون میکشد:
سیر یک روز طعنه زد به پیاز
که تو مسکین چقدر بدبویی
گفت از عیب خویش بیخبری
زان ره از خلق، عیب میجویی
گفتن از زشترویی دگران
نشود باعث نکورویی
تو گمان میکنی که شاخ گلی؟
به صف سرو و لاله میرویی؟
یا که همبوی مشک تاتاری؟
یا ز ازهار باغ مینویی؟
خویشتن بیسبب بزرگ مکن
تو هم از ساکنان این کویی
ره ما گر کج است و ناهموار
تو خود این ره چگونه میپویی؟
در خود آن به که نیکتر نگری
اول آن به که عیب خود گویی
ما زبونیم و شوخجامه و پست
تو چرا شوخ تن نمیشویی؟
تا گفتگوی درونی مادر موسی وقتی فرزندش را به نیل میسپارد، و وحی خداوند بر قلب او و داستان نمرود را گفتن:
مادر موسی، چو موسی را به نیل
در فکند، از گفتهٔ رب جلیل
خود ز ساحل کرد با حسرت نگاه
گفت کای فرزند خرد بیگناه
گر فراموشت کند لطف خدای
چون رهی زین کشتی بی ناخدای
گر نیارد ایزد پاکت به یاد
آب خاکت را دهد ناگه به باد
وحی آمد کاین چه فکر باطل است
رهرو ما اینک اندر منزل است
پردهٔ شک را برانداز از میان
تا ببینی سود کردی یا زیان
ما گرفتیم آنچه را انداختی
دست حق را دیدی و نشناختی؟
در تو، تنها عشق و مهر مادری است
شیوهٔ ما، عدل و بنده پروری است
نیست بازی کار حق، خود را مباز
آنچه بردیم از تو، باز آریم باز
سطح آب از گاهوارش خوشتر است
دایهاش سیلاب و موجش مادر است
رودها از خود نه طغیان میکنند
آنچه میگوئیم ما، آن میکنند
ما، به دریا حکم طوفان میدهیم
ما به سیل و موج فرمان میدهیم
نسبت نسیان بذات حق مده
بار کفر است این، بدوش خود منه
به که برگردی، بما بسپاریش
کی تو از ما دوستتر میداریٖش…
پروین تفاوت زیادی با شاعران کلاسیک دارد. در حالی که شاعران کلاسیک مانند فردوسی و سعدی بیشتر بر موضوعات حماسی، عرفانی، یا مدح متمرکز بودند، پروین بر مفاهیم اجتماعی و اخلاقی تاکید داشت. همچنین اشعار پروین به سادگی و موجز بودن معروف است، در حالی که شاعران کلاسیک اغلب به توصیفات طولانیتر و پیچیدهتر گرایش داشتند.
ورودی خانه پروین اعتصامی در تبریز
پروین اعتصامی در روایتهای خود از فضاسازی به شیوهای استفاده میکرد که مخاطب را به صحنه داستان میکشاند. او با ایجاز و سادگی، فضایی را خلق میکرد که مخاطب را به درون داستان میبرد. استفاده پروین از ایجاز در فضاسازی به سرعت انتقال معنا کمک میکند. او در توصیفات خود سادگی و موجز بودن را رعایت میکند، صرفاً به اصل داستان میپردازد و از توصیفات طولانی پرهیز میکند. این شیوه باعث میشد که مخاطب به سرعت وارد داستان شود و با شخصیتها همدردی کند. در شعر «اشک یتیم»، او با یک بیت، فضا را ترسیم میکند:
روزی گذشت پادشهی از گذرگهی
فریاد شوق بر سر هر کوی و بام خاست…
در همین یک بیت مخاطب را به صحنه حادثه میبرد.
ایجاد فضاهای عاطفی و پایان بندی هم در شعر پروین جالب توجه است. پروین با ایجاد فضاهای عاطفی، کاری میکند تا مخاطب با شخصیتهای داستان همذاتپنداری کند. مانند این شعر:
دختری خرد، شکایت سر کرد
که مرا حادثه بی مادر کرد
دیگری آمد و در خانه نشست
صحبت از رسم و ره دیگر کرد
موزهٔ سرخ مرا دور فکند
جامهٔ مادر من در بر کرد
یاره و طوق زر من بفروخت
خود گلوبند ز سیم و زر کرد
سوخت انگشت من از آتش و آب
او به انگشت خود انگشتر کرد
دختر خویش به مکتب بسپرد
نام من، کودن و بی مشعر کرد
اشک خونین مرا دید و همی
خندهها با پسر و دختر کرد
هر دو را دوش به مهمانی برد
هر دو را غرق زر و زیور کرد
نزد من دختر خود را بوسید
بوسهاش کار دو صد خنجر کرد
عیب من گفت همی نزد پدر
عیب جوئیش مرا مضطر کرد…
پروین بعضی داستانهای خود را با پایان باز میگذارد، تا مخاطب به تفکر در مورد سرنوشت شخصیتها ادامه دهد.
تفاوت فضاسازی در شعر پروین با شاعران کلاسیک از ویژگیهای مدرن شعر اوست. در ادبیات کلاسیک فارسی، شاعران اغلب به توصیفات طولانیتر و استعارهها و تشبیهات پیچیدهتر برای فضاسازی میپرداختند. در مقابل، پروین با استفاده از ایجاز و نمادگرایی، فضای شعرش تصویری تر و واضحتر و تجربه خواندن شعر را به یک تجربه نمایشی تبدیل میکند.
تأثیرگذاری بر شاعران معاصر هم از ویژگیهای پروین اعتصامی است. او به عنوان یکی از پیشگامان شعر نو در ایران شناخته میشود و بسیاری از شاعران معاصر از او الهام گرفتهاند.
خاموشی پروین
سرانجام پروین اعتصامی _اختر چرخ ادب ایران_ در فروردین ۱۳۲۰ به دلیل ابتلاء به حصبه در تهران درگذشت و در قم در حرم حضرت معصومه (س) در کنار مزار پدرش به خاک سپرده شد. قطعه معروف او برای سنگ گورش نیز از اشعار خواندی اوست.
مزار پروین اعتصامی و پدرش یوسف اعتصامی در حرم حضرت معصومه (س)
خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و ادب: گمان بسیاری این است که سرایش شاهنامه ۳۰ سال طول کشیده و در ۲۵ اسفند به پایان رسیده است. بر اساس این ابیات از خود فردوسی:
بسی رنج بردم در این سال سی
عجم زنده کردم بدین پارسی
نمیرم از این پس که من زندهام
که تخم سخن را پراکندهام
اما بیتی دیگر در شاهنامه است که زمان سرایش این اثر عظیم را سی و پنج سال میداند، وقتی فردوسی در ایام پیری و فقر است و میگوید:
سی و پنج سال از سرای سه پنج
بسی رنج بردم به امید گنج
به همین ترتیب دو روز را میتوان روز اتمام سرایش شاهنامه دانست. اما اول گفتن این مقدمه ضروری است که ما انسانها با زمانها مأنوسیم، هر کدام از روزهای ماه در ایران نامی داشتهاند. این نامگذاری به منظور پرورش ویژگیهای اخلاقی و معنوی در افراد انجام میشد. همچنین، هرگاه نام روز با نام ماه یکی میشد، آن روز را جشن میگرفتند و این جشنها به عنوان جشنهای ماهانه شناخته میشدند.
علاوه بر این، نامگذاری روزها به نام ایزدان و مفاهیم دینی، نشاندهندهٔ ارتباط تنگاتنگ بین زندگی روزمره و باورهای دینی در ایران باستان است. این سنت به مردم کمک میکرد تا در هر روز از سال با یک مفهوم اخلاقی یا دینی خاص در ارتباط باشند و از این طریق به رشد معنوی و اخلاقی خود بپردازند. نامهای روزهای ماه در سال ایرانی به ترتیب به این صورت هستند:
هرمز یا اورمزد: روز اول هر ماه به نام اهورا مزدا بوده است
بهمن یا وهُمن: یکی از امشاسپندان / منش نیک
اردیبهشت: یکی از امشاسپندان / پاکی و تقدّس
شهریور روز: یکی از ایزدان در جهان مینوی / فرّ و اقتدار
سپندارمذ: یکی از امشاسپندان / بردباری و فروتنی، خرد مقدّس نگهبان زمین
خرداد روز: یکی از امشاسپندان / مظهر کمال الهی
اَمرداد یا مرداد: یکی از امشاسپندان / مظهر جاودانگی الهی
دیبه آذر: از صفات اهورا مزدا در اوستا
آذر روز: نگهبان آتش نزد ایرانیان باستان
آبان روز: نگهبان آب
خور روز: روز خورشید
ماه روز: روز ماه
تیر یا تَشتَرروز: نام فرشتۀ موکّل باران
گئوش روز: سرشت زمین و جانداران (هم ریشه با geo به معنی زمین در انگلیسی)
دی به مهر: از صفات اهورا مزدا در اوستا
مهر (میثر یا میتر): مهر یا میثره یا میترا محافظ عهد و پیمان است، فرشته فروغ و روشنایی است.
سروش روز: پیام آور اهورا مزدا به انسان، در ادب فارسی سروش مترادف هاتف غیبی است.
رشن روز: دادگری، از داوران روز پاداش که با مهر و سروش روانها را داوری میکنند
فروردین: روان یا فرهوهر درگذشتگان
بهرام یا وهرام: نگهبان مسافران است و جنگاوران، نام فارسی سیاره مرّیخ
رام یا رامن: آشتی و آسایش و آرامش و صلح
باد یا وای: باد
دی به دین: روز آفریدگار، آفریننده
دین: کیش و قانون و وجدان درونی
اَرد روز: راستی و درستی
اَشتاد: راهنمای مینویان و جهانیان است به بهشت
آسمان روز: روز آسمان
زامیاد: نگهبان زمین
مهراسپند: گفتار نیک
انارام روز: روشنایی بی پایان، مظهر جلال اهورامزدا
در اشعار فردوسی، مسعود سعد سلمان، منوچهری و بسیاری از شاعران به وِیژه در خطه خراسان به نامهای روزها در ایران اشاره شده است.هر روز به یکی از این امشاسپندان یا مفاهیم اختصاص داده میشد تا مردم در طول سال با آنها ارتباط معنوی برقرار کنند. این سنت نه تنها به عنوان یک تقویم، بلکه به عنوان یک راهنمای اخلاقی و دینی عمل میکرد.
فردوسی در داستان جمشید وقتی درباره نوروز صحبت میکند میگوید:
سرِ سالِ نو هرمز فوردین
برآسوده از رنج دل تن ز کین…
به هرمز روز یعنی اولین روز هر ماه اشاره میکند که اولین روز فروردین است و مصادف با نوروزی که جمشید پایه گذاری میکند و در این روز به آسمان میرود. اما به دو روز دیگر در شاهنامه اشاره میشود،، فردوسی ابتدا در سال ۳۸۴ در بیتی به تاریخ اتمام شاهنامه اشاره میکند:
چو شد آخر این داستان بزرگ
سخنهای آن خسروان سِتُرگ
مه بهمن و آسمان روز بود
که کلکم بدین نامه پیروز بود
آسمان روز روز ۲۷ هر ماه بوده است. دومین روز هم ۲۵ اسفند سال ۴۰۰ هجری قمری است بر اساس این بیت:
سر آمد کنون قصه یزدگرد
به ماهِ سپندارمذ روز ارد
روزِ ارد یا ارد روز ۲۵ روز از هر ماه بوده، ارد (که در نیمه اول اردیبهشت هم میبینیم) با خوشبختی و بخت رابطه دارد. روزی که فردوسی در ۷۱ سالگی و بعد از چند سال، ویرایش شاهنامه را تمام میکند و آن را میبندد. به این ترتیب حکیم طوس نه تنها ۳۵ سال از عمر خود را صرف سرایش این کتاب و بقای زبان فارسی میکند، که تمام دارایی و سلامت و ثروت خود را هم بر سر انجام این کار عظیم میگذارد.
*
ما با زمانها مأنوسیم، همانطور که با مکانها. هنوز هم روزهایمان را به قراری با فضائل و عبادات مرتبط میدانیم. در روز پنج نوبت در زمانهایی خاص نماز میخوانیم، به جهتی خاص که مکان قبله مان است. روزهایی را عید میدانیم و جشن میگیریم و گرامی میداریم آئینها و سنتهای آن را. بزرگان سرزمین مان را و بزرگان دین مان را گرامی میداریم، سوم خرداد برای مان با نام خرمشهر و آزادی اش همراه است، در آستانه نیمه رمضانیم که میلاد امام حسن (ع) است و یک ماه از نیمه شعبان گذشته که یادآور امام عصر (عج) است، عزیز در غیبتی او را امام زمان مینامیم. ما با زمانها مأنوسیم، بسیار.
خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و ادب _ طاهره طهرانی: «نعمت ییلدیریم» رئیس گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه آتاتورک، یکی از چهرههای برجسته در عرصه ترجمه و پژوهش شاهنامه است. او در سال ۱۹۶۳ در ارزروم به دنیا آمد و تحصیلات متوسطه خود را نیز در همین شهر به پایان رساند. پس از آن وارد دانشکده ادبیات دانشگاه آتاتورک شد و در سال ۱۹۸۸ موفق به اخذ مدرک کارشناسی و در سال ۱۹۹۲ مدرک کارشناسی ارشد در رشته زبان و ادبیات فارسی شد. در سال ۲۰۰۶ به درجه پروفسوری زبان و ادبیات فارسی نائل آمد. و در حال حاضر بهعنوان عضو هیئت علمی و مدیر گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه آتاتورک فعالیت دارد.
یکی از دستاوردهای مهم او ترجمه شاهنامه فردوسی به زبان استانبولی که توانسته است جایزه بیست و چهارمین دوره کتاب سال جمهوری اسلامی ایران را به خود اختصاص دهد. وی در کارنامه خود، ترجمه کلیات سعدی، دیوان رودکی و بسیاری از شاهکارهای ادب فارسی را به زبان ترکی دارد.
* بدون مقدمه، به سراغ ترجمه میرویم. چه شد که به سراغ شاهنامه فردوسی آمدید و چه چیزی در این کتاب برای شما جالب بود که تصمیم گرفتید آن را به زبان ترکی ترجمه کنید؟
بیشتر زندگی آکادمیک من با شاهنامه گذشت و ترجمه کتاب فرزانه طوس حدود ۱۰ سال طول کشید. از دوران دبیرستان عاشق زبانها بودم. زبان خارجی در مدارس ما بهطور معمول دو زبان بود، اما در برخی مدارس سه زبان تدریس میشد. زبانهای آلمانی، انگلیسی و فرانسه در برنامه درسی ما قرار داشتند. به زبان فرانسه علاقه زیادی داشتم و در این زمینه تحصیلات خوبی داشتم. در سالهای دبیرستان، علاقهام به زبان عربی نیز شکل گرفت. پس از آن، در کنکور، زبان عربی را به عنوان اولویت اول خود انتخاب کردم و خوشبختانه موفق شدم در این زمینه پیشرفت کنم. بعد از عربی، زبان فارسی نیز برای من جذاب شد و به آن علاقهمند شدم.
از آنجا که عاشق زبانها بودم، زبانهای فرانسه و عربی را به خوبی یاد گرفتم. زبان عربی را تقریباً چهار سال بهصورت خصوصی مطالعه کردم و به خوبی بر آن مسلط شدم. پس از آن، در کنکور متوجه شدم که زبان فارسی نیز واژهها و اصطلاحات زیادی دارد که از عربی گرفته شدهاند و این موضوع یادگیری فارسی را برای من آسانتر کرد. به این ترتیب، مسیر من به سوی زبان و ادبیات فارسی آغاز شد و پس از لیسانس و فوقلیسانس، به ادامهی تحصیل در این زمینه پرداختم.
اولین کتابم درباره زبان و ادبیات فارسی در کشورمان چاپ شد و خوشبختانه اکنون به چاپ یازدهم رسیده است. همیشه به دستور زبان علاقهی زیادی داشتم و این علاقه هنوز هم ادامه دارد. رساله دکترای من نیز درباره نحو بوستان و گلستان شیخ اجل سعدی بود. از آنجا، علاقه من به ایران قبل از اسلام شکل گرفت. سالها روی کتابی دربارهی فرهنگ و اساطیر ایران کار کردم که با نام «فرهنگ اساطیر ایران» منتشر شد. این کتاب بر اساس چند منبع مهم فارسی نوشته شده بود و در آن از منابعی مانند آثار استاد محمد جعفری یاحقی نیز استفاده کردم.
تقریباً شش سال پیش، زمانی که اولین جایزهام را برای ترجمه شاهنامه از آقای روحانی دریافت کردم، آقای اردوغان از این موضوع مطلع شد و مرا به کاخ ریاستجمهوری دعوت کرد و از این کار تقدیر کرد. این موضوع برای من افتخار بزرگی بود که هم از سوی رئیسجمهور ایران و هم از سوی رئیسجمهور ترکیه تقدیر شدم. همچنین اخیراً از آقای پزشکیان نیز تقدیرهایی دریافت کردم که برایم بسیار ارزشمند بود
در حین کار روی این کتاب، متوجه شدم که اساطیر ایران، بهویژه در دوره قبل از اسلام، در شاهنامه گردآوری شدهاند. شاهنامه در دوره عثمانیان به زبان ترکی ترجمه شده بود، اما این ترجمه کامل نبود و تنها بخشهایی از آن ترجمه شده بود. حدود شصت سال پیش، استاد پروفسور نجاتی للوا حدود بیست هزار بیت از شاهنامه را ترجمه کرده بود و این ترجمه توسط وزارت فرهنگ ما چاپ شده بود. اما استاد احتمالاً به نسخههای جدید شاهنامه دسترسی نداشت.
زمانی که یک ناشر در ترکیه به من پیشنهاد داد که شاهنامه را مجدداً ترجمه کنم، به او گفتم که ترجمه موجود کامل نیست و تنها بیست هزار بیت ترجمه شده است. او از من خواست که این کار را انجام دهم و من نیز با وجود اینکه میدانستم این کار بسیار دشوار است، پذیرفتم. ابتدا ترجمه استاد نجاتی للوا را از ابتدا تا انتها مطالعه کردم و سپس کار ترجمه کامل شاهنامه را آغاز کردم. این کار تقریباً ۱۰ سال طول کشید و در نهایت متن کامل شاهنامه به زبان ترکی ترجمه شد.
* این ترجمه ۱۰ سال طول کشید؟
بله، زیرا در آن زمان نسخههایی که در دست داشتم شامل ۱۳ نسخه چاپی معروف بود؛ از نسخه جلال خالقی مطلق گرفته تا نسخههای چاپ مسکو، ژول مول، محمدجعفر یاحقی، فریدون جنیدی و دیگران. این ۱۳ نسخه چاپی را تهیه کرده بودم و همچنین از نسخههای خطی و نسخههای فرانسوی نیز استفاده کردم. این روند ۱۰ سال به طول انجامید. ترجمهای که استاد نجاتی للوا انجام داده بود را نیز بررسی و تصحیح کردم و بخشهای اضافی، مثلاً در بخش داستان ۱۹ را به آن افزودم.
میتوانم بگویم که از ابتدا تا انتهای شاهنامه، متن چندین بار نوشته و تصحیح شد. علاوه بر این، کار مهم دیگری که انجام دادم، تهیه یک نسخه صوتی از شاهنامه بود. به این صورت که مثلاً بخشهای ۲۰ بیت، ۳۰ بیت یا ۵۰ بیت را ابتدا به زبان فارسی گوش میدادم، سپس ترجمه میکردم و بعد از ترجمه، متن را مقابله میکردم تا مطمئن شوم حتی یک کلمه هم از قلم نیفتاده باشد. این روند تا پایان ترجمه کامل شاهنامه ادامه داشت.
از بخش «به نام خداوند جان و خرد» آغاز کردم و تا آخرین بیت، یک بار دیگر کل متن را برای آخرین بار گوش دادم و نسخه نهایی ترجمه ترکی را آماده کردم. به این ترتیب، ترجمه کامل شاهنامه به پایان رسید. خوشبختانه این اثر با استقبال و علاقهی زیادی مواجه شد، نه تنها در کشور ما، بلکه در ایران نیز شناخته شد و جوایزی دریافت کرد. این موفقیتها برای من بسیار ارزشمند بود.
* چند جایزه دریافت کردید؟ فکر میکنم به دلیل فعالیتهایتان در ایران، چندین جایزه دریافت کردهاید، از جمله جایزهی رئیسجمهور ایران. آخرین جایزهای که دریافت کردید نیز برای ترجمهی شاهنامه بود.
جالب است بدانید که رئیسجمهور ما آقای اردوغان، نیز از بابت فعالیتهایم تقدیر کرد. تقریباً شش سال پیش، زمانی که اولین جایزهام را برای ترجمه شاهنامه از آقای روحانی رئیس جمهور وقت ایران دریافت کردم، او از این موضوع مطلع شد و خوشبختانه مرا به کاخ ریاستجمهوری دعوت کرد و از این کار تقدیر کرد. او گفت که با ترجمه این کتاب بزرگ، خدمت بزرگی به فرهنگ دو کشور کردهام. این موضوع برای من افتخار بزرگی بود که هم از سوی رئیسجمهور ایران و هم از سوی رئیسجمهور ترکیه تقدیر شدم. همچنین اخیراً از آقای پزشکیان نیز تقدیرهایی دریافت کردم که برایم بسیار ارزشمند بود.
اگر اجازه بدهید، میخواهم بخشی از شاهنامه را به زبان فارسی و ترجمه ترکی آن را بخوانم تا شما و بینندگان عزیز نیز بشنوید و ببینید که چقدر زیباست.
* این نکته جالبی است که آقای اردوغان نیز میتوانند شعر فارسی بخوانند. بخشی از شاهنامه را به زبان فارسی و سپس ترجمهی ترکی آن را بخوانید تا به سراغ سوال بعدی برویم.
بخش فارسی؛
به نام خداوند جان و خرد
کزین برتر اندیشه بر نگذرد
خداوند نام و خداوند جای
خداوند روزی ده رهنمای
خداوند کیوان و گردان سپهر
فروزنده ماه و ناهید و مهر
ترجمهی ترکی؛
آکلی و جانی یاراتان تانرینین آدیلا
دوشونونجه اریشیمز اوندان یوجه بیر وارلیک
ان گوزل ادلارین و ان یوجه ماکامین صاحیبی او
رزقی او وریر، دوغرو یولو گوستریر او
دونیایی دا بو دونن گویو یاراتان او
آیا گونشه ون چوبان ییلدیزینا ایشیک ورن او
بیلینمک این چین ادا و کانیتا ایحتیاجی اومایان او
گوک یوزونو یلیدیزلادا سوسلین او
این بخشی از دیباچهی شاهنامهی فردوسی بود و ترجمهی آن به زبان ترکی.
* آیا این ترجمه موزون است یا به نثر نوشته شده؟ یعنی نوع ترجمه کهن بوده یا فقط از کلمات کهن یا آرکائیک استفاده شده است؟
ترجمه من از شاهنامه به نثر نوشته شده است. پیش از این ترجمهای که استاد نجاتی للوا انجام داده بود، پس از تأسیس جمهوری ترکیه انجام شد و همانطور که گفتم، ناقص بود و من آن را تکمیل کردم. در دوره عثمانی نیز بخشهایی از شاهنامه ترجمه شده بود، اما هیچکدام از این ترجمهها کامل نبودند، به جز دو مورد.
ترجمه من به این دلیل به نثر انجام شده که اگر بخواهیم شاهنامه را مصرع به مصرع ترجمه کنیم، زیبایی و سیاق داستان از دست میرود. به همین دلیل، من هر پنج بیت را به صورت یک پاراگراف ترجمه کردم. این روش باعث شد که داستان به صورت کامل و پیوسته منتقل شود و از پارهپاره شدن آن جلوگیری کرد. این شیوه ترجمه بسیار خوب جواب داد و داستانها به شکلی روان و کامل بیان شدند.
وقتی که در گروه زبان و ادبیات فارسی موفق شدم و وارد این حوزه شدم، پدرم که راننده بود و از تبریز به ترابزون نفت میکشید، روزی به یکی از کتابفروشیهای تبریز رفت. چون من آن زمان عربی میخواندم، کتابفروش که از این موضوع خوشش آمده بود، دو کتاب بهعنوان هدیه به پدرم داد تا به من بدهد. یکی از آنها کلیات سعدی بود که هنوز هم دارم، و دیگری فرهنگ عمید بود. همان موقع این کتاب بر ذهن من تأثیر عمیقی گذاشت و تصمیم گرفتم روزی ترجمهای از آن ارائه کنم در مورد زبان ترجمه هم باید بگویم که من سعی کردم تا حد امکان از واژههای ترکی اصیل استفاده کنم و از به کار بردن کلمات عربی پرهیز کنم. به عنوان مثال، به جای استفاده از افعال مرکب عربی، از معادلهای ترکی آنها استفاده کردم. مثلاً به جای «تکذیب کردن»، از «یالانلاماق» و به جای «فکر کردن»، از «دوشونمهک» استفاده کردم.
این کار را به یاد فردوسی بزرگ انجام دادم که در زمان خود با نوشتن شاهنامه به زبان فارسی سره، زبان فارسی را از سلطه زبان عربی نجات داد. فردوسی در شاهنامه از واژههای فارسی اصیل استفاده کرد و من نیز سعی کردم در ترجمه خود به ترکی، از واژههای ترکی اصیل بهره ببرم تا ترجمهام تا حد امکان به روح زبان ترکی نزدیک باشد. این کار را به احترام فردوسی و برای حفظ اصالت زبان ترکی انجام دادم.
* به سراغ دیگر شاعران فارسیزبان برویم.
ابتدا از پدر شعر فارسی، رودکی سمرقندی شروع کنیم. بسیار خوشحالم که فرصتی برای صحبت درباره رودکی و ترجمه آثارش به زبان ترکی دارم. رودکی، به عنوان پدر شعر فارسی، جایگاه ویژهای در ادبیات فارسی دارد. خوشبختانه من نیز افتخار ترجمه اشعار رودکی به زبان ترکی را داشتهام. در واقع، ترجمه دیوان رودکی به ترکی یکی از اولین ترجمههایی است که از این شاعر بزرگ انجام شده است. تا آنجا که میدانم، پیش از این، ترجمه کامل و منظمی از دیوان رودکی به ترکی وجود نداشت و من این فرصت را داشتم که اولین ترجمهی کامل را انجام دهم.
یکی از اشعار معروف رودکی را برای شما میخوانم و سپس ترجمه ترکی آن را نیز ارائه میدهم؛
شعر فارسی رودکی؛
تا زمان بود از سر آدم فراز
کس نبود از راز دانش بینیاز
مردمانی بخرد اندر هر زمان
راز دانش را به هر گونه زبان
گرد کردند و گرامی داشتند
تا به سنگ اندر همه بنگاشتند
دانش اندر دل چراغ روشن است
از همه بد بر تن تو جوشن است
ترجمهی ترکی؛
گوکلر اینسان اوغلونون باشی اوزرینه یوکسللیدن بری
هیچ کیمسه بیلگینین گیزمینه کاییتسیز دئیل
آکیللی کیشیلر هر زامان بیلگینین گیزمینی هر دیلده درلدیلر و بیلگیه دئر وردیلر
بیلگی تاشلارا بیله ایشلدی بیلگی یورکلرده آیدینلیک ساچان بیر کاندیل هر شدین اوته تنیمده بیر حالکانسی
خوشبختانه میتوانم بگویم که این ابیات پندآموز و حکمتآمیز رودکی، پدر شعر فارسی، اکنون در گوش کودکان و نوجوانان ترکزبان کشورم نیز طنینانداز شده است. این ترجمه من از اشعار رودکی است.
* حالا اگر اجازه بدهید، به سراغ شاعران دیگر مانند سعدی برویم تا درباره او نیز صحبت کنیم. سعدی بدون شک نفوذ بسیار زیادی در قلمرو زبان فارسی و حتی فراتر از آن داشته است.
نفوذ سعدی در قلمرو زبان فارسی همواره بسیار مهم و چشمگیر بوده است. شاید شما بدانید، اما شاید برخی از مخاطبان ما ندانند که او همراه با مولوی، از شناختهشدهترین شاعران در سرزمین ما، آناتولی، چه پیش از دوره جمهوریت و چه پس از آن به شمار میرود. مولوی با مثنوی، دیوان غزلیات و دیگر آثارش جایگاه خاصی داشته و سعدی نیز با بوستان و گلستانش همواره حضور پررنگی در این منطقه داشته است. پس از ایران، شاید بتوان گفت که در کشور ما آثار سعدی به طرز گستردهای چاپ، ترجمه و خوانده شدهاند و این موضوع حتی به دوران عثمانی بازمیگردد.
در تمام مدارس عثمانی، بوستان و گلستان سعدی نهتنها به زبان فارسی تدریس میشد، بلکه ترجمههای زیر سطری آن نیز مورد استفاده بود. این کتابها بهعنوان منابع اخلاقی و ادبی بارها و بارها چاپ شدند و در آموزش مورد توجه قرار گرفت.
من حکایت کوچکی هم در این زمینه دارم. وقتی که در گروه زبان و ادبیات فارسی موفق شدم و وارد این حوزه شدم، پدرم که راننده بود و از تبریز به ترابزون نفت میکشید، روزی به یکی از کتابفروشیهای تبریز رفت. چون من آن زمان عربی میخواندم، کتابفروش که از این موضوع خوشش آمده بود، دو کتاب بهعنوان هدیه به پدرم داد تا به من بدهد. یکی از آنها کلیات سعدی بود که هنوز هم دارم و دیگری فرهنگ عمید بود. همان موقع این کتاب بر ذهن من تأثیر عمیقی گذاشت و تصمیم گرفتم روزی ترجمهای از آن ارائه کنم.
خوشبختانه این اتفاق افتاد و فکر میکنم حدود دو یا سه سال پیش اولین ترجمه دیوان شیخ اجل سعدی شیرازی به زبان ترکی انجام شد. البته بوستان و گلستان پیشتر بارها ترجمه و چاپ شده بودند، اما این اولین ترجمه کامل دیوان اشعار سعدی محسوب میشود. این موضوع برای من واقعاً مایه افتخار است.
اگر اجازه بدهید، میخواهم بخشی از اشعار سعدی را به زبان فارسی و سپس ترجمه ترکی آن را بخوانم تا زیبایی کلام سعدی را به نمایش بگذاریم.
البته اینجا لازم است به یک نکته بسیار مهم اشاره کنم. سفیران ایران در ترکیه، به ویژه در آنکارا و نیز دوستان و همراهان ایران در این مسیر در همه این تلاشها سهم بزرگی داشتهاند و از هر جهت حمایت کردند. این موضوع برای من نهتنها تشویق بزرگی محسوب شد بلکه مایه افتخار نیز بود. بسیار عالی بود و باید از آنها قدردانی کرد. اما بهطور خلاصه درباره ترجمه دیوان سعدی باید بگویم، اگر تمایل دارید، میتوان چند بیت از ترجمههای ترکی آن را ارائه داد. یا اگر دوست دارید، میتوان غزلی انتخاب کرد تا زمان بیشتری برای بحث بماند.
* هر انتخابی که شما ترجیح دهید، چه غزل باشد یا یک حکایت کوتاه.
سخن بیرون مگو از عشق سعدی
سخن عشق است و دیگر قال و قیل است
ترجمهی ترکی؛
سعدی سویلمه آصلی عاشک دیشیندا بیر سوز
سوز ددیئین عاشک، ددیکودو عاشک دیشیندا هرز سوز
*
نه هرکس حق تواند گفت گستاخ
سخن ملکیست سعدی را مسلم
ترجمه ترکی؛
گرچئی کورکوسوزجا سویلیمز کیمسه
سوز بیر اول که، حوکومداری دا ساعدی کسین
*
ای بلبل اگر نالی من با تو هماوازم
تو عشق گلی داری، من عشق گلندامی
ترجمه ترکی؛
دینلیجکسن بنی ای بولبول بنده دینلریم سنی
بیر گوله عاشیکسین سن بنده بیر گولتن
سعدی نهتنها استاد سخن بود بلکه مرجعیت اخلاق نیز داشت. این شخصیت بزرگ در دوران خود شاهد بسیاری از مصائب بود، از جمله فشارها و بحرانی که تهاجم مغول بر زندگی مردم در بخشهای مختلف جغرافیای اسلامی وارد کرد. سفرهای سعدی که حدود ۳۵ سال به طول انجامید، سفرهایی بودند که پس از بازگشت وی میراث ارزشمندی از تجربهها، مشاهدات و گفتگوها برای ما به ارمغان آورد.
بر آنچه میگذرد دل منه که دجله بسی
پس از خلیفه بخواهد گذشت در بغداد
گرت ز دست برآید چو نخل باش کریم
ورت ز دست نیاید چو سرو باش آزاد
ترجمه ترکی؛
گچیجی اولان شیلره آصلا گونول ورمه
دیجله حالیفدن سونرا دا باغدادتان آکیپ گیدجک
الیندن گلیورسا حورما اغاجی گیبی جومرت اول
یاپامیورسان سوگی اغاجی گیبی اوزگور اول
* اگر اجازه بدهید، به سراغ شاعران معاصر فارسیزبان، یعنی پروین اعتصامی و شهریار برویم. شما اشاره کردید که شعر «علی ای همای رحمت» را در جمع علویان خواندهاید و این شعر با استقبال بسیار خوبی مواجه شده است.
شهریار، این شاعر بزرگ ایران و ترک، بهویژه با توجه به اینکه از خطه تبریز است، تأثیر عمیقی بر ادبیات معاصر ما داشته است. این شعر نه تنها در میان فارسیزبانان بلکه در میان دیگر ملل ترکزبان نیز جایگاه خاصی پیدا کرده است.
من اولین بار این شعر را در جشنی که شهرداری ارزروم ترتیب داده بود خواندم. مکانی بسیار زیبا با جمعی صمیمی بود و مرا هم دعوت کرده بودند. به این فکر کردم که چه هدیهای مناسب برای این دوستان ارائه دهم. به ذهنم رسید که این شعر شهریار را به زبان خودشان ترجمه کنم و همان نسخه فارسی را نیز بخوانم.
* چه هدیهای بهتر از این!
وقتی این شعر را خواندم، بسیار مورد استقبال قرار گرفت، تا جایی که گفتند این اولین بار است که چنین شعری را میشنوند و بسیار لذت بردند. دفعه بعد که چند ماه قبل دوباره به آنجا رفتم، باز هم درخواست کردند که این شعر را بخوانم. البته در برنامههای تلویزیونی ایران نیز همیشه استقبال بسیار خوبی از این شعر و اشعار دیگر شهریار شده است. حالا اگر بخواهید، چند بیتی از آن شعر را برایتان میخوانم؛
علیای همای رحمت تو چه آیتی خدا را
که به ماسوا فکندی همه سایه هما را
دل اگر خداشناسی همه در رخ علی بین
به علی شناختم من به خدا قسم خدا را
به خدا که در دو عالم اثر از فنا نماند
چو علی گرفته باشد سر چشمه بقا را
اجازه بدهید این بیت آخر را به ترکی هم بخوانم؛
گیت زاواللی دینجی؛ گیت عالینین کاپیسینی چال
چونکو عالی جمرتلیئیندن دولایی حوکومدارلیخ یوزویونو ده وریر
شعر بسیار زیبایی است، پر از معنا و عمق. شکوه و بزرگی این شاهکار استاد بزرگ، شهریار، را نمیتوان در کلمات گنجاند.
* برویم سراغ پروین اعتصامی. پروین اعتصامی مناسبتی هم با این ایام دارد، زیرا در بیست و پنجم اسفند به دنیا آمد و با اینکه عمر کوتاهی داشت، در پایان تعطیلات نوروز در سن سی وچهار یا پنج سالگی از دنیا رفت.
دیوان پروین اعتصامی خیلی مهم است. میتوانم بگویم که مولوی یا سعدی عصر ماست، شعرهایش آنقدر با سلیقخ است و خیلی معنی دارد.
* به نظر من شیوه روایت پروین به عنوان یک زن قصه گو در اشعارش خیلی لطیف است.
یکی از شعرهای پروین که به نام «آرزوها» شناخته میشود، در میان آثارش جایگاه ویژهای دارد. در این شعر بار دیگر توانایی او در ترکیب مفاهیم عمیق با لطافت ادبی به خوبی نمایان است؛
ای خوش از تن کوچ کردن، خانه در جان داشتن
روی مانند پری از خلق پنهان داشتن
همچو عیسی بی پر و بی بال بر گردون شدن
همچو ابراهیم در آتش گلستان داشتن
کشتی صبر اندرین دریا افکندن چو نوح
دیده و دل فارغ از آشوب طوفان داشتن
در هجوم ترک تازان و کمانداران عشق
سینهای آماده بهر تیرباران داشتن
روشنی دادن دل تاریک را با نور علم
در دل شب، پرتو خورشید رخشان داشتن
همچو پاکان، گنج در کنج قناعت یافتن
مورِ قانع بودن و ملک سلیمان داشتن
ترجمه ترکی؛
نه گوزل تندن گوج اتملک و جاندا ائوی اولماک
پری گیبی یوزونو اینسانلاردان ساکلی توتماک
کانالسیز تلکسیز عیسی گیبی گوکلره یوجلمک
آتشلر ایچریسینده ایبراهیم گیبی گول باغچه سی اولماک
صابیر گمیسینی نوح گیبی یوروتمک
گونلو و گوزو کاسیرگادان، طوفاندان اوزاک توتماک
یاغماچلارین و عاشک اوکجولارین هوجوملاریندان
گوئسونو اوک یاغمورلارینا حاضیر توتماک
کارانلیک گونوللره بیلگینین ایشیغی ایله آیدینلیک ساچماک
خبرگزاری مهر _ گروه فرهنگ و ادب: داریوش شایگان متولد چهارم بهمنماه ۱۳۱۳ خورشیدی در شهر تبریز است که در خانوادهای چندزبانی و چندفرهنگی به دنیا آمد. پدرش محمدرحیم شایگان بازرگانی متمول و شیعه مذهب بود و مادرش زولوگیدزه اباشیدزه باگراتیون، اهل گرجستان و سنی مذهب بود. دایه او روس بود و فرزندانِ خانواده از کودکی زبانهای ترکی، روسی و فارسی را یاد گرفته بودند. او دورهی دبستان تا اول دبیرستان را هم در مدرسهی فرانسویزبان سنلوئی تبریز گذراند و زبان فرانسوی نیز به این ترکیب افزوده شد. سپس در ۱۵ سالگی با نیمهتمامگذاشتن تحصیل در دبیرستان تبریز، به انگلستان رفت و آنجا دبیرستان را به انگلیسی درس خواند.
داریوش شایگان پس از اتمام دوره دبیرستان به ژنو سوئیس رفت و ابتدا تحصیل در رشته پزشکی را آغاز کرد، اما پس از یک سال آن را رها کرد و به تحصیل همزمان در رشتههای علوم سیاسی، فلسفه و زبانشناسی پرداخت. در دوران تحصیل، او به مطالعه آثار ادیبان و فیلسوفان بزرگی مانند پل والری، مارسل پروست، کارل گوستاو یونگ، شارل بودلر و راینر ماریا ریل که علاقهمند شد و با فرهنگ و ادبیات اروپا در قرن بیستم آشنا گردید. در دانشگاه ژنو، شایگان تحت تأثیر استادش ژان هربر، با اساطیر و حماسههای هند آشنا شد و دو سال را صرف یادگیری زبان سانسکریت نزد هانری فرای، هندشناس مشهور، کرد؛ و در ۲۵ سالگی و پس از پایان تحصیلاتش به ایران بازگشت.
پس از بازگشت، شایگان شش سال را به مطالعه و تأمل در عرفان و متون کلاسیک فارسی اختصاص داد و به بررسی آثار الهیاتی و عرفانی پرداخت. در این دوره، او در دانشگاه تهران به تدریس زبان سانسکریت مشغول شد و با سید حسین نصر همکاری کرد. از طریق نصر، با هانری کُربَن، اسلامشناس فرانسوی، هم آشنا شد. این مطالعات و ارتباطات، تأثیر عمیقی بر شکلگیری اندیشههای فلسفی و عرفانی شایگان گذاشت.
به همین مناسبت نگاهی به یک اثر این اندیشمند شش زبانه میکنیم:
پنج اقلیم حضور
کتاب پنج اقلیم حضور نوشته داریوش شایگان یکی از آثار مهم این مولف است که به بررسی و تحلیل عمیق فرهنگ و ادبیات ایران میپردازد. این کتاب در واقع تلاشی برای شناخت هویت ایرانی و جنبههای مختلف حضور انسان ایرانی در جهان است. شایگان در این اثر به تحلیل روحیه و شخصیت ایرانی با استفاده از دیدگاههای فلسفی، روانشناختی، و ادبی میپردازد.
پنج اقلیم حضور به بررسی پنج چهره برجسته در ادبیات و فرهنگ ایران اختصاص دارد: حافظ، مولانا، سعدی، خیام و فردوسی. شایگان تلاش میکند تا از طریق آثار و اندیشههای این بزرگان، به درک بهتری از هویت ایرانی و نگاه معنوی ایرانیان به جهان دست یابد. او به تأثیر این شاعران بر ساختار ذهنی و فرهنگی ایرانیان میپردازد و نشان میدهد که چگونه این شخصیتها پنج بُعد از “حضور” را در فرهنگ ایرانی نمایندگی میکنند.
رویکرد شایگان در این اثر، تحلیل فرهنگ ایرانی از منظر تطبیقی است، او از این منظر میان فرهنگ ایرانی و دیگر فرهنگها ارتباط برقرار میکند و به دنبال کشف نقاط اشتراک و تفاوتهای تفکر ایرانی با تفکر فلسفی غربی است. شایگان با توجه به مشرب فلسفی اش به جنبههای عرفانی، فلسفی، و وجودی زندگی در ادبیات ایران توجه ویژهای دارد.
اهمیت این کتاب در چیست؟
این کتاب نگاه تازهای به هویت ایرانی ارائه میدهد و آن را در سطحی جهانی بررسی میکند. ترکیب تحلیلهای فلسفی با نگاهی ادبی، باعث میشود که اثر هم برای علاقهمندان به ادبیات و هم برای دوستداران فلسفه جذاب باشد و در عین حال شایگان به شکلی خلاقانه تلاش میکند که تضادها و همزیستی عناصر سنتی و مدرن در فرهنگ ایرانی را شرح دهد.
سبک نوشتاری شایگان در این کتاب، روان و در عین حال پیچیده است؛ او از اصطلاحات فلسفی و تحلیلهای دقیق استفاده میکند، اما تلاش دارد که مطالب برای خواننده عام نیز قابل فهم باشد.
آن طور که خودش در این باره نوشته است «شالوده این مقالات، بر اساس زاویه دید من نسبت به خصلت شاعرانگی ایرانیان پی ریزی شده است؛ بر محور این پرسش که ارج و منزلت ایرانیان در قبال بزرگان ادبشان حاصل چه برداشتی است؟ پیوند و ارتباط درونی این مردم با شاعران بزرگشان از چه سنخ است که چنین به اعماق سرشتشان رسوخ کرده و سایهای سنگین بر کل جهان بینی آنان افکنده است؟ غرض از این قلم فرسایی، سنجش و تحلیل ارتباط ایرانیان با شاعران ارجمندشان است، بالاخص آنان که طی قرون و اعصار به پایگاهی اساطیری اعتلا یافته اند… به نظرم پیوندی از این دست مولود قریحه شاعرانه ایرانی است که در جهان بی همتاست.»
کتاب پنج اقلیم حضور یکی از آثار برجسته شایگان است که میتواند برای کسانی که به فلسفه، ادبیات و هویت فرهنگی علاقهمند هستند، بسیار آموزنده و تأملبرانگیز باشد.