شاعر نباید برای دیده‌شدن از ترفندهای شاخ‌های مجازی استفاده کند


خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و ادب _ جواد شیخ الاسلامی: رضایزدانی از شاعران دهه هفتادی است که به گفته خودش، عمر شاعری‌اش به ۱۵ سال رسیده و در این مسیر، در کنگره‌های متعدد شعر برگزیده شده است. از این شاعر یک مجموعه شعر به نام «حاشا» از سوی انتشارات شهرستان ادب به چاپ رسیده و به تازگی با مجموعه شعر منتشرنشده «به احتمال فراوان» در هجدهمین جشنواره ملی شعر جوان سوره برگزیده شده است. همچنین هفته پیش بود که در کنگره ملی شعر مکتب گمنامی، در بخش ترانه، برگزیده شد.

به بهانه همین موفقیت‌ها سراغش رفتیم تا درباره شعر، شعر جشنواره‌ای، اهمیت جشنواره‌ها و آسیب‌شناسی آنها و نیز وضعیت شعر جوان کشور با او گفتگو کنیم.

مشروح این گفتگو در ادامه می‌آید؛

* آقای یزدانی جایی خواندم که شما در بیش از ۵۰ کنگره ملی شعر حائز رتبه شده‌اید. در فضای شعر امروز به شاعرانی که برای جشنواره‌ها شعر می‌سرایند، «شاعر جشنواره‌ای» می‌گویند. آیا شما با این برچسب موافق هستید؟

فارغ از مباحث هنر برای هنر و شعر برای شعر که موافقان و مخالفانی دارد و در کتاب‌ها و مقاله‌ها و مصاحبه‌های مختلف درباره آن ابراز نظر شده است، به نظر من شعر بدون «موضوع» و «موضِع» در جهان وجود ندارد. اینکه به شعرهای عاشقانه یا شعرهای شخصی شعر «آزاد» بگوییم و به شعرهایی که به بهانه یک اتفاق یا حادثه سروده می‌شوند، شعر «موضوعی» بگوییم و با حالتی تاسف‌بار به شاعران چنین آثاری نگاه کنیم و آنها را شاعران «مناسبتی» و «جشنواره‌ای» بنامیم، ریشه در عدم آگاهی ما از جهان هنر دارد. مگر عشق و اتفاقات و حالت‌های شخصی موضوع نیستند؟ اصلاً مگر می‌توان شعری پیدا کرد که موضوع نداشته باشد؟ انسانی که در برابر اتفاق‌های پیرامونش موضعی نداشته باشد و موضوعی برای گفتن، باید به درک و شعورش شک کرد. شاعر و هنرمند که جای خود دارد. حتی عوام‌ترین انسان‌های جامعه نیز درباره گرانی، جنگ، آلودگی هوا و مسائل دیگر موضع دارند. حالا اگر شاعری برای یک موضوع یا حادثه شعر بگوید، باید با برچسب «شاعر مناسبتی» به او با دیده حقارت نگاه کنیم؟ درست است که متاسفانه در دهه اخیر برگزاری جشنواره‌های شعر تبدیل به معضل شده است، اما اصل برگزاری جشنواره را نمی‌توان نادرست دانست و اگر نقدی وجود دارد، به شیوه برگزاری آن‌هاست که باید به آن پرداخت.

مگر می‌توان شعری پیدا کرد که موضوع نداشته باشد؟ انسانی که در برابر اتفاق‌های پیرامونش موضعی نداشته باشد و موضوعی برای گفتن، باید به درک و شعورش شک کرد، شاعر و هنرمند که جای خود دارد.

نکته مهم در مناسبت‌سرایی و موضوعی نوشتن، نوع نگاه شاعر به آن مناسبت و موضوع است. به عبارت دیگر، من اعتقاد دارم واکنش شاعرانه به یک موضوع، حادثه، مناسبت و… اصولاً امر ناپسندی نیست، اما اینکه آن حادثه چقدر در منِ شاعر اثر گذاشته و درونی شده است، امر مهمی است که خود را در شعر من نشان می‌دهد. وقتی حاج قاسم سلیمانی به شهادت رسید، نه تنها مردم ایران، بلکه مردم سایر کشورها را نیز متاثر کرد. حالا اگر شاعری برای حاج قاسم شعر بگوید، باید به او برچسب بچسبانیم؟ یا وقتی آیت‌الله رئیسی به رحمت خدا رفت، اشعار زیادی برای ایشان سروده شد. آیا واقعاً باید به تمام این شعرها، مناسبتی و سفارشی بگوییم؟ بنابراین مهم این نیست که موضوع شعر شاعر چیست، مهم آن است که موضوع آن شعر برای او درونی شده باشد.

چند سال پیش در یک جشنواره شعر که با موضوع حجاب و عفاف برگزار شده بود، یکی از برگزیدگان خانم را دیدم که هیچ‌وقت حجاب سفت و سختی نداشت، اما در آن جشنواره شرکت کرده بود و چون برگزیده شده بود، با چادر به مراسم اختتامیه آمد. خب معلوم است که آن خانم شاعر دچار نوعی تضاد و دوگانگی است؛ می‌توان گفت موضوع «حجاب» برای او آن‌قدرها هم درونی نشده است، اما برای کسب جایزه حاضر شده برای حجاب شعر بگوید. کم نیستند شاعرانی که به انقلاب اعتقاد ندارند، اما به خاطر جایزه برای موضوعات انقلابی شعر می‌گویند. همین دو سال پیش و در جریان اغتشاشات سال ۱۴۰۱، شاعری را می‌شناختم که هر روز در صفحه اینستاگرامش علیه انقلاب و نظام موضع می‌گرفت، اما چند ماه بعد دیدم نامش بین برگزیدگان جشنواره شعر دفاع مقدس است که از طرف نهادهای حاکمیتی برگزار شده بود! آدم وقتی این چیزها را می‌بیند هم خنده‌اش می‌گیرد و هم می‌خواهد گریه کند.

* پس به نظر شما اصولاً شعر مناسبتی و موضوعی سرودن امر ناپسندی نیست؟

مهم درونی شدن آن موضوع است. وقتی من هیچ علقه و ارادتی نسبت به موضوعی ندارم و صرفاً برای کسب منفعت مالی یا حتی کسب اعتبار درباره آن شعر می‌گویم، دچار نوعی ریاکاری و نفاق هستم. اما چه عیبی دارد وقتی خبر شهادت سیدحسن نصرالله را که به او ارادت قلبی دارم می‌شنوم، برایش شعر بگویم؟ حتی اگر آن شعر را برای کنگره‌ای بفرستم و جایزه‌ای هم بگیرم، کار نادرستی نیست. یا اگر به مناسبت برگزاری کنگره‌ای که موضوعش با اندیشه‌ها و دغدغه‌های من هماهنگ است شعر بگویم، نمی‌توان به من خرده گرفت. مثلاً من هفته پیش در کنگره شعر مکتب گمنامی برگزیده بخش ترانه شدم. موضوع کنگره امنیت و سربازان گمنام امام زمان (عج) بود. شاید اگر این کنگره برگزار نمی‌شد، من هیچ‌وقت برای این موضوع شعر نمی‌گفتم، ولی چون به نیروهای امنیتی علاقه و ارادت دارم، برایشان شعر هم گفتم. حالا فرض کنید شاعری را که در اغتشاشات بارها علیه نیروهای امنیتی موضع گرفته است و از قضا به خاطر منافع مادی در این کنگره هم شرکت کند. خنده‌دار نیست؟

* حالا صحبت از جشنواره‌ها شد، دوست دارم درباره تعداد این جشنواره‌ها و موفقیت آنها هم صحبت کنیم. می‌دانید که در طول سال جشنواره‌های کوچک و بزرگ فراوانی در کشور برگزار می‌شود. آیا سیاست درستی در برگزاری جشنواره‌ها حاکم است؟

اولاً من خودم طرفدار برگزاری جشنواره‌ها و رقابت‌های ادبی هستم و دبیری چند جشنواره را هم برعهده داشته‌ام. اتفاقاً بهانه بسیاری از شعرهایی که سرودم و خوشبختانه مورد تایید و تشویق اساتیدم قرار گرفته، جشنواره‌ها بوده‌اند و شاید اگر آن جشنواره‌ها برگزار نمی‌شد، من هیچ‌وقت آن شعرها را نمی‌گفتم.

اما نکته مهم در نحوه برگزاری جشنواره و کنگره‌ها است. با قاطعیت می‌گویم متاسفانه هیچ نظارتی بر برگزاری این رویدادها در کشور وجود ندارد. مثلاً شاعری تصمیم می‌گیرد برای فلان موضوع که از قضا دغدغه مقام معظم رهبری هم هست، کنگره‌ای برگزار کند. به چند نهاد فرهنگی مراجعه می‌کند و از هر کدام‌شان بودجه‌ای می‌گیرد. خودش را به عنوان دبیر جشنواره و یکی از دوستانش را به عنوان دبیر علمی انتخاب می‌کند و برای دوست دیگرش حکم دبیر اجرایی صادر می‌کند. داوران را نیز با سلیقه خود می‌چیند. هیچ نهاد نظارتی وجود ندارد که از این دبیر محترم بپرسد شما با چه صلاحیتی خودتان را به عنوان دبیر معرفی می‌کنید؟ هیچ‌کس از آن نهادهای فرهنگی محترم نمی‌پرسد این بودجه را چرا به آن فرد دادید؟ اصلاً بودجه‌هایی که به آن دبیر خودخوانده داده شده، چقدرش صرف کنگره شده و چقدرش در جیب عوامل اجرایی رفته است؟ در واقع جشنواره‌ها تبدیل شده‌اند به وسیله ارتزاق عوامل اجرایی و تعدادی برگزیده و تعدادی داور و گزارش دهان پرکنی برای نهادهای فرهنگی. یا حتی در جشنواره‌هایی که توسط نهادها و سازمان‌های رسمی برگزار می‌شود هم نظارتی وجود ندارد. چون خودم سابقه برگزاری جشنواره دارم، از چند و چونش باخبر هستم. اگر به جشنواره صد اثر ارسال شده باشد و من دبیر اعلام کنم هزار اثر آمده، هیچ‌کس نمی‌پرسد هزار اثرت کجاست؟ یا کسی نمی‌پرسد با چه معیاری فلان شاعر را به عنوان داور انتخاب کردی و چرا فلان شاعر شرکت‌کننده، برگزیده شده است. متاسفانه اوضاع جشنواره‌ها همین‌قدر بدون حساب و کتاب است و همین وضعیت باعث می‌شود که جشنواره‌ها با کیفیت کمی برگزار شوند و کمکی به پیشبرد جریان شعر کشور نکنند.

جشنواره‌ها تبدیل شده‌اند به وسیله ارتزاق عوامل اجرایی و تعدادی برگزیده و تعدادی داور و گزارش دهان پرکنی برای نهادهای فرهنگی. یا حتی در جشنواره‌هایی که توسط نهادها و سازمان‌های رسمی برگزار می‌شود هم نظارتی وجود ندارد.

چند سال پیش دو تا از نهادهای فرهنگی کشوری که در قم مستقر بودند، تصمیم گرفتند برای یک قشر خاص در یک سال دو جشنواره شعر برگزار کنند. این نکته را بگویم که تعداد شاعران در آن قشر خاص کاملاً محدود و مشخص بود و موضوع هر دو جشنواره نیز یکی بود. بعد از اعلام نتایج دیدم برگزیدگان هر دو جشنواره تقریباً یکسان بودند؛ آن هم با شعرهای یکسان. یعنی عملاً به خاطر رقابت آن دو نهاد با هم دو جشنواره با یک موضوع و یک جامعه هدف برگزار و برای هر جشنواره نیز بودجه مجزایی در نظر گرفته شده بود، اما خروجی‌اش یکی بود!

اینکه هرسال چندین جشنواره با موضوع شعر عاشورایی یا شعر اربعین یا شعر رضوی، شعر فاطمی و علوی برگزار می‌شود و خروجی همه آن‌ها یکسان است، نشان‌دهنده عدم نظارت در برگزاری این رویدادها است. هیچ نهادی بررسی نمی‌کند چرا باید برای یک موضوع چندین جشنواره با بودجه‌های مختلف برگزار شود. در ثانی خروجی و نتیجه این جشنواره‌ها چیست؟ اگر هدف تولید شعر است، چرا چندین جشنواره؟ متاسفانه در چند سال اخیر به دلیل همین مسائل، آثاری که از دل جشنواره‌ها بیرون می‌آید، آثار تاثیرگذاری نیست. یک روز محمدحسین ملکیان برای جشنواره شعر گوهرشاد شعر معروف «رضاجان است شاه مردم ایران رضاخان نه» را سرود که مورد تشویق مقام معظم رهبری قرار گرفت و در فضای مجازی پخش شد و به گوش همه مردم رسید، اما امروز دیگر از این شعرها هم سروده نمی‌شود.

* به نظر شما راهکار برون‌رفت از این معضل چیست؟

بهترین و ضروری‌ترین راهکار ایجاد یک صنف یا سازمان مانند سازمان سینمایی یا خانه موسیقی و خانه نمایش برای شاعران است. اگر دقت کرده باشید، همه هنرها خانه و صنف و سازمانی دارند، اما هنری با اهمیت شعر هیچ متولی ندارد. اینکه تولیت شعر را در خانه کتاب و ادبیات منحصر کنند و آن نهاد نیز صرفاً به برگزاری چهار شب شعر در نمایشگاه کتاب و برگزاری جشنواره شعر فجر محدود شود، یعنی هیچ انگاشتن جایگاه شعر. بعضی وقت‌ها اگر همین دیدارهای سالانه شاعران با مقام معظم رهبری برگزار نمی‌شد، آخر و عاقبت شعر در این مملکت معلوم نبود. با اینکه ایشان این همه در اهمیت شعر و جایگاه شاعران توصیه می‌کنند، ما باز وضعیت شعر چه از نظر مدیریت و سیاست‌گذاری و چه از نظر بودجه‌ریزی غیرقابل قبول است.

لازم است که خانه‌ای به نام «خانه شعر» تاسیس شود و همه امور مربوط به شعر در این خانه برنامه‌ریزی شود و در این خانه، سازوکار جشنواره‌ها، شب شعرها و تمام رویدادهای شعری که به نحوی از نهادهای دولتی و عمومی بودجه می‌گیرند و نحوه برگزاری آن‌ها مشخص شود. حتی سازوکارهای نظارتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مثل نظارت بر چاپ کتاب‌های شعر در همین خانه مشخص شود. البته برای نحوه تاسیس و چارت سازمانی این خانه، همراه با یکی دو تا از دوستان شاعر به صورت مبسوط طرحی تدوین شده است که در این فرصت مجال بیان آن نیست.

اگر به جای فلان بلاگر که تمام هنرش در شوخی‌های جنسی و سطحی است، تعداد دنبال‌کننده‌های یک شاعر میلیونی باشد، هم برای شاعران خوب است و هم برای فرهنگ جامعه، اما وقتی می‌بینیم شاعر جوان برای دیده شدن اشعارش مجبور است از ترفندهای شاخ‌های مجازی استفاده کند، متوجه عمق فاجعه می‌شویم.

* با توجه به اینکه ارتباط زیادی با شاعران جوان دارید، آینده شعر جوان امروز را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

ابتدا باید وضعیت امروز شعر جوان را بررسی کرد تا به آینده آن رسید. متاسفانه یا خوشبختانه شعر فارسی امروز با رشد کمی قابل توجهی از نظر تعداد شاعر مواجه شده است که خیلی‌هایشان و خیلی‌هایمان علی‌رغم تجربه کم، پر از ادعا هستیم. از یک سو در مرحله مقدمات شعر مانده‌ایم و دست و پا می‌زنیم، غافل از اینکه شعر صرفاً ردیف کردن چند قافیه یا پشت هم نوشتن چند سطر نیست، بلکه شعر جهانی دارد و زبانی. به همین دلیل ما شاهد انتشار مجموعه شعرهایی از شاعران جوان هستیم که مخاطبانش همان دایره اطرافیان و دوستان و آشنایانشان است. در فضای مجازی هم هر کسی که بیشتر با قواعد دنیای مجاز آشنا باشد، بیشتر دیده می‌شود. البته اگر به جای فلان بلاگر که تمام هنرش در شوخی‌های جنسی و سطحی است، تعداد دنبال‌کننده‌های یک شاعر میلیونی باشد، هم برای شاعران خوب است و هم برای فرهنگ جامعه، اما وقتی می‌بینیم شاعر جوان برای دیده شدن اشعارش مجبور است از ترفندهای شاخ‌های مجازی استفاده کند، متوجه عمق فاجعه می‌شویم.

راجع به آینده شعر نمی‌توان پیش‌گویی کرد. چه بسا شاعرانی که در دوران خود غرق در شهرت و ثروت بودند، اما تاریخ آن‌ها را از خاطر برده است و چه بسیار شاعرانی که سال‌ها بعد از مرگشان، تاریخ ادبیات آنها را کشف و معرفی کرده است. شاید صد سال دیگر از شاعرانی که امروز نام و نشانی دارند، چیزی باقی نماند، ولی شاعری که امروزه خیلی هم معروف نیست، در تاریخ ادبیات ماندگار شود. امروز به شدت نیاز به ارتقای سطح اندیشه و تفکر شاعران داریم تا شاهد از روی‌هم‌نویسی‌ها و تکرار مکررات نباشیم.



منیع: خبرگزاری مهر

جشنواره ملی شعر دانشجویی «بهارنارنج» فراخوان داد


به گزارش خبرنگار مهر، فراخوان سیزدهمین جشنواره ملی شعر دانشجویی بهارنارنج منتشر شد.

«خورشید هشتم»، «انتظار مهدوی، مقاومت»، «شهید خدمت»، «خلیج همیشه فارس»، «‌زمین پاک مهد رویش»، «زن، عفت،‌ مصونیت»، «مسئولیت اجتماعی وفاق» و «توسعه پایدار» از موضوعات و محورهای این جشنواره است. دبیرخانه بهار نارنج تا تاریخ ۲۰ فروردین ۱۴۰۴، در بخش‌های شعر کلاسیک (غزل، مثنوی، رباعی، قصیده، چهارپاره و دوبیتی)، شعر نو، شعر آیینی و شعر طنز پذیرای آثار دانشجویان شاعر می‌باشد.

جایزه نفر اول ۸ میلیون تومان، نفر دوم ۶ میلیون تومان، نفر سوم ۴ میلیون تومان و شایسته تقدیر ۱ میلیون و پانصد هزار تومان است.

طبق این‌فرخوان دانشجویان شاعر می‌توانند تا تاریخ یادشده، آثارشان را به نشانی الکترونیکی cul@sanru.ac.ir ارسال کنند.



منیع: خبرگزاری مهر

راز موفقیت شاعران بزرگ فارسی، استفاده از معارف قرآن است


مهدی جهاندار شاعر آیینی در گفتگو با خبرنگار مهر درباره دوره آموزشی که با موضوع «مضمون‌های شاعرانه در قصه‌های قرآنی» هم‌زمان با ایام ماه مبارک رمضان برگزار می‌شود، گفت: انجمن ادبی کلمات که از سال ۱۴۰۱ در اصفهان برگزار می‌شود و تا امروز بیش از ۷۰ جلسه مباحثی را در معرفی شاعران بزرگ فارسی‌زبان و دلایل موفقیت آن‌ها ارائه کرده است و در نهایت با دلایل بسیار به این نتیجه رسیده که راز موفقیت شاعران طراز اول زبان پارسی، استفاده بسیار آن‌ها از معارف بلند قرآن کریم است؛ بنابراین در ادامه فعالیت‌های خود و به بهانه فرارسیدن ماه مبارک رمضان و بهار قرآن تصمیم گرفته شد که مباحثی را با محوریت قصه‌های قرآن دنبال کند.

وی افزود: گم‌شده شعر معاصر «کلان‌موضوعات» هستند. یعنی شاعران امروز حرف مهم برای گفتن کم دارند. چرا گذشتگان ما این‌قدر حرف داشتند؟ و حرف‌های خوب هم داشتند؟ به خاطر اینکه به یک منبع تمام‌نشدنی وصل بودند. «هرچه کردم همه از دولت قرآن کردم» سخن تمام حکمای ماست که به زبان‌های مختلف ابراز شده است. در دنیا، بدون توجه به نژاد و دین و ملیت، یک‌سری موضوعات هستند که تمام‌شدنی نیستند. یک‌سری سوالات است که بشریت همیشه با آنها دست به گریبان است. جواب‌هایش هم جواب‌های یک‌خطی نیستند که بگوییم در یک قرنی تعدادی از شاعران و فیلسوفان به این سوالات جواب داده‌اند و تمام شده‌اند. سوالاتی از جنس «از کجا آمده‌ام، آمدنم بهر چه بود» و مسائلی مثل جبر و اختیار، حیات بعد از مرگ، رزق و روزی، اخلاقی و معنویت، عدالت و آزادی و در یک کلام شیوه‌ی درست‌تر زندگی کردن.

این شاعر آیینی با اشاره به شاعران بزرگ زبان فارسی و نحوه مواجهه آنها با این سؤالات گفت: شاعران بزرگ ما به همه‌ی مسائل، از منظر توحیدی نگاه می‌کردند. سوالات‌شان بزرگ بود و جواب‌های بزرگ هم داشتند. بزرگان ما از فردوسی گرفته تا سنایی و سعدی و حافظ و مولوی و صائب و بی دل و… سردمدار جواب دادن و پرداختن به این کلان‌موضوعات هستند. به همین دلیل الگوگیری از مسیری که آنان پیموده‌اند، به شعر امروز بسیار کمک می‌کند.

وی افزود: امروزه آمارها نشان می‌دهد پر مخاطب‌ترین شاعران امروز هم از مرحوم قیصر امین‌پور گرفته تا فاضل نظری اتفاقاً کسانی هستند که به همین سوالات مهم و اساسی بیشتر پرداخته‌اند.

جهاندار سرچشمه اصلی شاعران بزرگ زبان فارسی را قرآن معرفی کرد و گفت: قرآن کتابی است که درباره مسائل اساسی جهان و انسان، بیش از همه و پیش از همه و بهتر از همه نظریه‌پردازان و عقول بشری صحبت کرده است. کتابی بالاتر و عمیق‌تر از قرآن کجا وجود دارد و افسوس که این معجزه‌ی الهی و این عصای موسی مهجور مانده است.

وی افزود: ما در این دوره بنا داریم به توصیه خدای مهربان به شاعران که در پایان سوره شعراء آمده عمل کنیم که همانا ذکر کثیر است و چه چیزی بالاتر از ذکر و چه ذکری بالاتر از قرآن و چه قرآنی بهتر از قرآنی که حضرت رسول صلوات الله و اهل‌بیتش (ع) آن را تبیین کرده‌اند. امید که به وظیفه خودمان در قبال این نعمت بزرگ الهی و تجسم آن در دنیای امروز یعنی انقلاب اسلامی جامه عمل بپوشیم.



منیع: خبرگزاری مهر

در وصف روی خوب تو خواندم چهل حدیث؛ زیبا حسن، لطیف حسن، دلربا حسن!


به گزارش خبرنگار مهر، تعدادی از شاعران در واکنش به توهین خواننده هتاک (مقلب به ساسی مانکن) به ساحت امام حسن مجتبی (ع)، شعرهایی را که درباره کریم اهل بیت (ع) سروده و منتشر کرده‌اند.

در آستانه نیمه ماه مبارک رمضان و ولادت امام حسن مجتبی (ع) تعدادی از این شعرها را می‌خوانیم؛

*

سعید تاج‌محمدی

سیاست داشت، اما مثل حیدر بود در میدان

که ضرب تیغ میدان می‌دهد سیّاس را برهان

سراسر عزت و فتح است و باطل کردن نیرنگ

اگر هم بسته باشد مجتبی با دشمنش پیمان

ولایت چیست؟ رختی که فقط بر او برازنده است

خلافت چیست بعد از او؟ به مشتی چارپا پالان

حسن اصل کرامت بود، عالم بر درش سائل

حسن عقل مجسم بود، عالم بی حسن نادان

حسن تنها نه در منزل اسیر حیله‌ی زن بود

که بین لشکر خود بود تنها بین نامردان

بپرس از کوچه‌ها بعد از علی ابن ابی طالب

کدامین شانه در تاریکی شب می‌برد انبان؟

کسی که گرد فرشش را تبرک می‌برد جبریل

نشسته با موالی روی خاک و خورده آب و نان

معزّ المومنین است او، بپرس از مردم نجران

کریم اهل بیت است او، بپرس از سوره انسان

خوشا بر من که در عالم امامی چون حسن دارم

که پشم اُشترش دارد شرافت بر ابوسفیان

شب و روزم به ذکر یا حسین و یا حسن روشن

فدای نیمه‌ی ماه مبارک، سوم شعبان

*

مسعود یوسف‌پور

ای مست مطربی که هر از گاه، یک کنار

نعره زنی که آوردت خلق در شمار!

دریوزه‌ی توجّهی و تشنه‌ی نگاه

چون طفل، طفلِ مهر ندیده ز روزگار

بادا به دست محکمه افتی و اوفتد

گردن‌کشی چنان تو گذارش به چوب دار

بادا به دست شیر جمل کارت اوفتد

در بین این رسانه‌ی مانند کارزار

لایکمن الفرار بخوان زاده‌ی جمل

آخر گذار ناقه می‌افتد به ذوالفقار

باری شنیده‌ایم که ای مست! برده‌ای

نامی که بی وضو نبرد چرخِ نامدار

آن نام، نام با عظمت را مبر چنین

اندازه‌ی دهان خود ای سگ! نگاه‌دار

گفتم سگی خدای ببخشد مرا که هست

قدر تو کمتر از سگِ لنگِ سیاهِ هار

ماه مبارک است و روا نیست تر کنم

لب را به هجو چون تو از این بیش در شعار

*

مهدی جهاندار

احمد حسن، حسین حسن، مرتضی حسن

هستی حسن، غریب حسن، آشنا حسن

جود و سخاوت و کرم و بخشش و عطا

اندیشه و سیاست و صلح و صفا حسن

اهل بهشت را به تماشا چه حاجت است

تا سیّد الشباب، حسین است یا حسن

در وصف روی خوب تو خواندم چهل حدیث

زیبا حسن، لطیف حسن، دلربا حسن

نقش نگینِ یؤمنُ بِالله، با علی‌ست

نقش نگین عزّةُ لِلّه، با حسن

از إنّما یُرید، صدای تو می‌رسید

والتّین حسن، عزیز حدیث کسا حسن

ایّوبِ صبر، نوحِ تلاطم، خلیلِ درد

موسای غیرت و همه‌ی انبیا حسن

مشتق شده است نام حسین از حسن، ولی

مشتق شده است نام حسن از کجا؟ حسن!

حبّ الحسین یَجمعُنا را شنیده‌ای؟

حبّ الحسن یُقرّبنا؛ مرحبا حسن

آن صلح سرخ، کار حسن بود با حسین

آنجا حسین، پشت سر و پیشوا حسن

والله اگر حماسه و عشق است کربلا

اوّل شهید واقعه‎ی کربلا حسن

ای دومین امامت مظلوم در جهان

ای چارمین حقیقت بی‌انتها حسن

تاریخ شاهد است که عمری چه‌ها کشید

از دست جاهلان مقدّس‌نما حسن

از چل‌هزار تیغ که گفتند با توایم

از چل‌هزار تیغ که گفتند یاحسن

حتی دریغ از دو سه شمشیرِ آخته

واحیرتا خیانت و واغربتا حسن

همسفره با غلام‌سیاهان و بردگان

با کودکانِ خاک‌نشین، هم‌غذا حسن

مولای ما! مودّت قربی نصیب کن

یعنی که ربّنا حسن و آتِنا حسن

پاداش دسته‌گل به تو دادن، رهایی است

دسته‌گلی است جان من اینک، بیا حسن!

نزد خدای فاطمه فرقی نمی‌کند

گر جای یاحسین بگوییم یاحسن!

«حُسنت به اتفاق ملاحت جهان گرفت»

ای برگزیده‌ی دو جهان! مجتبی حسن!…

*

مجتبی خرسندی

آه! ای غریب‌مانده میان شناس‌ها

شرمنده‌ی کرامت تو ناسپاس‌ها

زیبایی از جوار تو عزّت گرفته است

حُسن تو بوده آینه‌دار جناس‌ها

آیینه‌ها خوش‌اند که هم‌صحبت تواند

شادند از این‌که فرش تو باشند یاس‌ها

از سفره‌ی تو سیر شده هر گرسنه‌ای

از توست احترام همه آس‌وپاس‌ها

دشنام را که پاسخ لبخند می‌دهی

در حیرت از مرام تواند انعکاس‌ها

ماه مدینه هستی و هرجا که می‌روی

جمع تو می‌شوند تمام حواس‌ها

قافیه‌ها ردیف شد و باز مدح تو

سخت است، ای تو خاص‌تر از هرچه خاص‌ها

می‌خواستم که غیر تو چیزی بخوانمت!

درمانده شد زبان قلم از قیاس‌ها

دشمن هنوز هم که هنوز است در دلش

ای فاتح جمل ز تو دارد هراس‌ها

تیشه به‌ریشه‌ی خودشان می‌زنند و بس

وقتی درخت را بتکانند داس‌ها

بالاتر از معاویه بودن نمی‌روند

گیرم که جفت شیش بیارند تاس‌ها

ای شیر از شکوه تو که کم نمی‌شود

وقتی قسم به نام تو خوردند ساس‌ها!



منیع: خبرگزاری مهر

نشست مجازی «ماه خدا»‌ با شعرخوانی درباره ماه مبارک رمضان برگزار شد


به گزارش خبرنگار مهر، نشست ادبی و مجازی «ماه خدا» با حضور جمعی از شاعران و اهالی ادب کشورهای حوزه ایران فرهنگی شامگاه جمعه ۱۷ اسفند ماه، به میزبانی گروه بین‌المللی هندیران برگزار شد.

در ابتدای این محفل سیدتصور مهدی شاعر پارسی زبان و استاد دانشگاه اورینتال پتنای هندوستان گفت: در سراسر جهان ماه پر برکت رمضان از ارزش و اهمیت بسیاری برخوردار است، به گونه‌ای که حتی غیر مسلمانان نیز اهمیت احترام زیادی برای این ماه مبارک قائل هستند. حدود ١٥ درصد از مسلمانان در هند زندگی می‌کنند، بنابراین ماه رمضان در اینجا با شور و اشتیاق برگزار می‌شود.

ماه رمضان در هندوستان

وی درباره برگزاری ماه رمضان در هندوستان گفت: مردم از ماه شعبان خود را برای این ماه پر فیض و برکت آماده می‌کنند. همین که هلال ماه مبارک رمضان نمودار می‌شود به یکدیگر تبریک می‌گویند و برای هم دعا می‌کنند این ماه برای آنان با سلامتی سپری شود تا به صورت کامل بتوانند روزه‌ها را بگیرند.

سیدتصور مهدی افزود: در هند مساجد مثل سایر نقاط دنیا در ماه مبارک از دیگر ایام سال پر رونق‌تر هستند و نماز با حضور فراوان روزه‌دار برگزار می‌شود. در اکثر مساجد ختم قرآن و در برخی جاها کلاس‌های دینی و مذهبی برگزار می‌شود. در بیشتر مساجد اعم از شیعه و سنی برای روزه گزاران افطاری ترتیب داده می‌شود و به صورت کلی حال و هوای دینی و مذهبی و معنوی در میان مسلمانان غلبه دارد. این عبادات و نیایش‌ها در شب‌های قدر بیشتر می‌شود و اعمال شب قدر در مساجد دست جمعی برگزار می‌شود. به عنوان مثال شب‌زنده‌داری یکی از آداب مرسوم در هندوستان است و نمازهای صد رکعتی و تلاوت قرآن در این شب‌ها خیلی رواج دارد.

وی در پایان گفت: همچنین در کشور هند، آخرین جمعه ماه مبارک رمضان به دو اسم شهرت دارد؛ یکی جمعة الوداع و دیگری به دستور رهبر کبیر انقلاب اسلامی یوم القدس. لازم به ذکر است که برنامه‌های قدس نیز در این روز برگزار می‌شود و علیه رژیم صهیونیستی راهپیمایی و مراسم برگزار می‌شود.

خودم را سپردم به دست کسی که؛ نگه داشته بی ستون آسمان را

در این برنامه که با بداهه‌نویسی محسن شعبانی همراه بود، شاعرانی و هنرمندانی چون علیرضا قزوه، ایرج قنبری، علیرضا رجبعلی‌زاده کاشانی، سیدمسعود علوی‌تبار، محمدمهدی عبداللهی، احمد رفیعی وردنجانی، ناصر دوستی، نغمه مستشار نظامی، میترا ملک‌محمدی، زهرا پرویزی، معصومه هرمزی‌مقدم، فاطمه ناظری، فاطمه شکل‌آبادی، سارا عبداللهی‌فر، فرزانه قربانی، سیده کبری حسینی بلخی، آسیه مرادپور، زهره یوسفی، نگین نقیبی و سیده کوثر حسینی توچای حضور داشتند

برخی از اشعار ارائه شده در این محفل را می‌خوانیم؛

احمد رفیعی وردنجانی

آمدی ماه رحمت و غفران، السلام علیک یا رمضان

ماهِ درکِ حلاوتِ قرآن، السلام علیک یا رمضان

هر طرف هر کجا به زیبایی، سبز و پر برکت و تماشایی

شده گسترده سفره‌ی یزدان، السلام علیکَ یا رمضان

می‌شود با تو روح‌مان تازه، شورِ احساسِ‌مان بی اندازه

با تو هر درد می‌شود درمان، السلام علیک یا رمضان

آمدی ای نسیم جان‌پرور، رمضان الکریم جان‌پرور

سویِ تنها خوش آمدی ای جان، السلام علیک یا رمضان

لحظه‌هایت ز نور آکنده، هدیه داری برای هر بنده

السلام ای بهار پُرباران، السلام علیک یا رمضان

دست از خواست‌های تن شُستن، خویش را فارغ از همه جُستن

در دل لحظه‌های نابِ اذان، السلام علیکَ یا رمضان

ماه صبر است، ماهِ تمکین است، حاصلِ صبرمان چه شیرین است

طعم خشنودیِ خدایِ جهان، السلام علیکَ یا رمضان

رطب جنتی ببخشندش، شهدی و شربتی بنوشندش

هر که دل کنده از تعلقِ نان، السلام علیک یا رمضان

خیز و آماده شو تو هم ای جان، همنوا با تمام دهر بخوان

السلام علیک یارمضان! السلام علیک یا رمضان!

*

محمد مهدی عبداللهی

تا نشاندند سر سفره‌ی احسان ما را

راه دادند در این روضه‌ی رضوان ما را

یعنی از سمت سماوات بشارت دادند!

رمضان می‌دهد آرامش قرآن ما را

کیست هر آینه در عرش، پر از آواز است؟

نیمه شب خوانده به دل، سوره‌ی انسان ما را!

فرصت عاشقی از سمت افق نازل شد

محو عشق است نماز شب جانان، ما را

باز از مأذنه، گلبانگ وفا می‌آید

می‌وزد رایحه‌ی رحمت سبحان، ما را!

با نسیم سحر و عطر ابوحمزه و اشک

ابر دل برده در اندیشه‌ی باران، ما را

چشم دل وقت سحر منتظر دلدار است!

کاش پایان برسد روزه‌ی هجران ما را

*

فرزانه قربانی

سحرها که می‌جویم از او نشان را

تکان می‌دهد شاخه‌ی ارغوان را

به اذعان گلدسته‌ها، حضرت عشق

به عطر خود آغشته کرده اذان را

خودم را سپردم به دست کسی که

نگه داشته بی ستون آسمان را

خدایی که در دشت‌ها منتشر کرد

صدای خوش باد آوازه‌خوان را

خبر دارد از خلوت خاک و دانه

که رویانده این سبزه‌های جوان را

هنرمندی ‌اش را نشان داده وقتی

کشیده پس از گریه رنگین‌کمان را

چه زیبا به من یاد داده است تسبیح

به مدحش بچرخانم عمری زبان را

*

ناصر دوستی

این ماه فرصتی است که از خود رها شویم

تا میهمان سُفره‌ی ناب خدا شویم

ماه خداست، لحظه قُربانی «مَن» است

باید دوباره وارد کوی منا شویم

طرحی جدید ریخته بر خشت خشت‌مان

دست خدا، خوش است که از نو بنا شویم

باید شکست روزه‌ی سرخ سکوت را

وقتش رسیده تا که سراپا صدا شویم

تا آب گردد این یخ بَدخیم جان‌مان

باید که گرم ندبه و سوز دعا شویم

دلها همه پُرند و مجال قصیده نیست

امشب خوش است وارد حال بُکا شویم

داریم ما هوای خدا را اگر به سر

باید که از هوس بَری و بی هوا شویم

باید به عرش پُل بزنیم و صَلا زنیم

در پلّه‌های عرش پُر از ربّنا شویم

این است نردبان خدا نردبان وصل

امّیدوار وَعده‌ی سبز لقا شویم

هنگام «اِنّی اَسئلُکَ مِن بَهائِک» است

دلبسته‌ی «بِرَحمَتکَ کُلُّها» شویم

بر لب «وَ کُلُّ نورِکَ نَیِّر» دَم سحر

یکریز غرق زمزمه ی «مِن بَها» شویم

*

نگین نقیبی

به لحظه‌های ندامت، به چشم بارانی

به توبه‌های نصوح از خطای پنهانی

به هر دعای سحرگاه و لحظه‌ی افطار

به لحظه‌های عظیم و شریف مهمانی

به بغض‌های نهانی و در گلو مانده

به اشک‌های غریب از سر پشیمانی

به حرمت نفس قُدسی سحرخیزان

به لحظه‌های مناجات و ربناخوانی

شود که با کرم خود مدد کنی یا حق

مرا فدایی خاک رهش بگردانی

*

زهره یوسفی

ماه رویت شد هلال و چشم من شد مبتلا

در تو پنهان می‌شوم ای ماه زیبای خدا

آسمان چتر سفیدش را فراهم می‌کند

باز باران می‌زند بر شانه‌های ربنا

می‌دود اشکم به روی گونه دنبال پناه

می‌شود چادر نمازم کنج محرابت رها

چشم‌ها را محرم مهر کلامت می‌کنم

مات دریای وجودت می‌شوم بی ادعا

می‌زنم بال و پری بر آسمان بام تو

می‌دهم جان در جواب نامه‌های آشنا

من که قدر لحظه‌ها را لحظه‌ای نشناختم

در پناه قدر تو همواره می‌گیرم شفا

می‌رسد بانگ اذان مغرب از گلدسته‌ها

می‌شود لایق کنی من را به توفیق دعا؟

تا سحر سجاده‌ام غرق نگاهت می‌شود

ساحلم آرامش از موج تو می‌گیرد، خدا!



منیع: خبرگزاری مهر

شعرهای عاشقانه، تکراری و شبیه هم شده‌اند


خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و ادب _ جواد شیخ الاسلامی: مائده عابدیان شاعر جوان تهرانی است که به تازگی مجموعه‌غزل «برایم آه بیاور» از او منتشر شده است. این کتاب با ۵۸ صفحه و قیمت ۹۴ هزار تومان توسط انتشارات ایهام منتشر شده است.

به بهانه انتشار این کتاب، سراغ او رفتیم تا درباره این کتاب و مسیرش در شعر صحبت کنیم.

* خانم عابدیان شما روان‌شناسی می‌خوانید. درست است؟

بله. سال چهارم روان‌پزشکی هستم و به زودی فارغ‌التحصیل می‌شوم.

* چه شد که به شعر علاقه‌مند شدید؟

من از دوران کودکی بسیار شعر دوست داشتم اما تا حوالی نوجوانی نشد آن را پیگیری کنم. چون کنکور بود و باید درس می‌خواندم، نتوانستم شعر را به صورت جدی دنبال کنم. دوران پزشکی عمومی بود که تصمیم گرفتم هرطور شده رابطه‌ام با شعر را بیشتر کنم و کاری کنم. کم کم شروع کردم و یاد گرفتم و پیشرفت کردم. البته قبل از آن هم گاهی شعر می‌نوشتم ولی دوران راهنمایی و دبیرستان کلا شعر را کنار گذاشته بودم. کتاب می‌خواندم، شعر می‌خواندم، ولی خودم چیزی نمی‌نوشتم. درس تمام وقتم را گرفته بود و همه فشار می‌آوردند که باید درس بخوانم. اگر شعر را زودتر شروع کرده بودم، مجموعه‌شعرم هم زودتر چاپ می‌شد.

* گفتید کم کم یاد گرفتم و پیشرفت کردم. از چه مسیری نوشتن شعر را یاد گرفتید؟ چه انجمن‌ها و جلساتی بیشترین کمک را کردند؟

سال ۹۶ به نمایشگاه کتاب رفته بودم. آن موقع شعر نوشتن را شروع کرده بودم، به خاطر همین همان‌جا از دوستانم پرسیدم که برای یادگیری شعر کجا باید بروم؟ خانم مهدیه انتظاریان که دوست شاعرم است، من را به غرفه شهرستان ادب راهنمایی کرد. اردوی «آفتابگردان‌ها»ی شهرستان ادب از اولین جاهایی بود که با آن آشنا شدم. البته در جلسه پنجشنبه‌های شهرستان ادب هم شرکت می‌کردم که مخصوص خانم‌ها بود. خانم غیاثوند در آن جلسات خیلی به من کمک کرد. همین زمان در دوره «کلک خیال» هم شرکت می‌کردم که آن موقع با مدیریت آقای غلامرضا طریقی در خانه کتاب و ادبیات ایران برگزار می‌شد. ولی بیشترین تأثیر را در شعر من، دفتر شعر جوان داشت. آن اوایل جلسات را حضوری را نمی‌رفتم، ولی در دوره‌ای که کرونا آمد و کل جلسات ادبی کشور تعطیل شدند، تنها جایی که ما را به حال خود رها نکرد و جلساتش را با قوت بیشتر برگزار کرد، دفتر شعر جوان بود. در تلگرام گروه زدند و هر هفته جلسات ادبی داشتیم و شعر بچه‌ها با دقت زیاد نقد می‌شد. بدون این جلسات، بعید نبود که من حتی از شعر دور شوم. به خاطر همین می‌گویم که بیشترین تأثیر را بر شعر من دفتر شعر جوان داشته است. البته در دفتر شعر جوان تعدادمان حدود ۱۵ نفر بود و فرصت می‌شد که با هر شاعر به صورت جدی‌تر تعامل کنند، ولی در آفتابگردانها تعداد شاعران خیلی بیشتر بود. شاید این یکی از تفاوت‌های این دو دوره باشد.

شعرهای عاشقانه، تکراری و شبیه هم شده‌اند

* حالا در جلسات حضوری دفتر شعر جوان هم شرکت می‌کنید؟

بله. الآن به صورت حضوری در «حلقه مهر»‌ دفتر شعر جوان شرکت می‌کنم که با مدیریت استاد ساعد باقری اداره می‌شود. فضای جلسه هم طوری است که هرهفته شعر خوب می‌شنویم. یعنی در این جلسه همه شاعران خودشان را ملزم کرده‌اند که حرف تکراری نزنند و شعر خوب بنویسند.

* کتاب «برایم آه بیاور»‌ مجموعه‌غزل است و شما هم فقط غزل می‌نویسید. چرا غزل؟

من فکر می‌کنم غزل گفتن راه رفتن بر یک لبه هم لیز و لغزنده، و هم سفت و محکم است. از طرفی غزل گفتن راحت و از طرفی نیز خیلی سخت است. خیلی‌ها غزل می‌نویسند ولی انگار هیچوقت نتوانسته‌اند حتی یک غزل خوب تولید کنند. این یک مرحله مهم برای هر شاعر است که بتواند غزل خوبی بنویسند که از نظر فنی درست باشد و حرف نویی هم بزند. قالب غزل طوری است که محدودیت‌هایش به آدم جهت می‌دهد. به خاطر همین من غزل را دوست دارم.

* درباره کتاب صحبت کنیم. شعرهای این کتاب از چه بازه زمانی است؟

شعرهای این کتاب از بازه سال ۹۶ تا ۱۴۰۳ را در بر می‌گیرد. البته شعرهای خیلی بیشتری داشتم ولی از بین آنها گزینش کردم. شعرهایی را که خوب بودند جدا کردم و نتیجه آن شد ۳۶ غزل که در کتاب «برایم آه بیاور» منتشر شدند.

* از میان چند شعر این غزل‌ها انتخاب شدند؟

واقعا تعدادشان را نمی‌دانم. من سه تا دفتر داشتم که شعرهایم را در آنها می‌نوشتم. شعرهای کتاب «برایم آه بیاور» از بین این سه تا دفتر انتخاب شده‌اند. هر شعر را هم چندبار خواندم و ویرایش کردم تا به نسخه نهایی رسید.

* مضامین شعرها چگونه است؟

حال و هوای بیشتر شعرها عاشقانه است. البته چند تا غزل در آخر کتاب است که آیینی است. یک ذره هم دودل بودم و می‌خواستم آنها را نگه دارم تا با شعرهای آیینی به صورت یک‌جا منتشر شوند، ولی در نهایت پشیمان شدم. یعنی سعی کردم تنها ملاکم برای شعرهای کتاب، خوب بودن آنها باشد. درباره شعرهای عاشقانه هم بگویم که دوست نداشتم تکراری باشند و فقط از یک دیدگاه باشد؛ تو چرا رفتی، چرا منو تنها گذاشتی و این حرف‌ها. هیچوقت دوست نداشتم اینطوری شعر بگویم. دوست داشتم هم وزن شعرها با هم فرق کند، هم مضمون آنها. سعی کردم در همه غزل‌ها یک حرف و یک حال و هوا را روایت نکنم.

شعرهای عاشقانه، تکراری و شبیه هم شده‌اند

* یکی از مشکلات شعرهای امروز همین است که شعرها شبیه هم شده‌اند. شما تلاش داشتید این اتفاق نیفتد؟

من تلاش کردم،‌ امیدوارم که موفق بوده باشم. من همیشه به این فکر می‌کردم چرا شعرها اینقدر شبیه هم هستند؟ مثلا شعر خانم‌ها یک جوری شبیه هم است، شعر آقایان یک‌جور شبیه هم است، شعرهای آیینی یک‌جور. درباره این قضیه هم خیلی می‌توان صحبت کرد. معشوق در شعر فارسی انگار ثابت بوده و شاعران هم بیشتر مرد بوده‌اند، ولی همان شاعرانی که زن بوده‌اند هم شعرشان با شعر مردان خیلی فرق ندارد. فقط «مهستی گنجوی»‌ است که می‌بینید یک زن این شعر را نوشته است. امروز هم بیشتر شعرهای عاشقانه شبیه هم است و حرف‌ها هم تکراری است.

* شعر خود شما زنانه است یا مردانه؟

فکر می‌کنم شعری که به عنوان یک زن می‌نویسم، باید زنانه باشد. البته این بحث پیچیده‌ای است و بعضی‌ها به این تقسیم‌بندی اعتقادی ندارند. ولی شعری که من گفته باشم، ‌حتما زنانه است. ضمن اینکه نگاه زنانه داریم تا زنانه. الآن شعرهای زنانه ما حال و هوای خاصی دارد. مثلا مدام می‌گویند «چرا منو تنها گذاشتی»،‌ »هرچی تو بگی به حرفت گوش می‌کنم» و چنین حرف‌هایی. ولی من فکر نمی‌کنم اینطوری شعر گفته باشم. شعر من از دیدگاه یک زن و دغدغه‌های اوست، ولی تکرار مکررات نیست. حداقل چنین تلاشی داشته‌ام.

* درباره کتاب بازخوردی هم دریافت کردید؟

بیشتر انتشار آن را تبریک گفته‌اند. هنوز نقدی نخوانده و ندیده‌ام. امیدوارم سال‌ آینده برای کتاب مراسم نقد و بررسی برگزار شود تا به صورت جدی‌تر درباره‌اش حرف بزنیم.

* کدام غزل کتاب را بیشتر دوست دارید؟

این غزل را بیشتر دوست دارم:

بیا فرار کنیم از صدای هم به سکوت

از این تلاطم امواج زیر و بم به سکوت

نمی‌رسند صداها به هم، به جز این نیست

که می‌رسند صداها قدم قدم به سکوت

بگو مگو شده هر گفت و گویمان، دیگر

مگو مگو! که من این بار راضی‌ام به سکوت

به جای آن که بگویی چقدر غمگینی

نگاه کن که می آید چقدر غم به سکوت

به خود اجازه ندادم که آه هم بکشم

و باز، دم به سکوت است و بازدم به سکوت

* به عنوان کسی که به تازگی کتاب شعر منتشر کرده‌اید، نکته‌ای درباره انتشار و توزیع آن دارید؟

آرزو دارم به شعر بچه‌های جوان‌تر بیشتر توجه شود و کتاب‌های شاعران جوان بیشتر مورد توجه قرار گیرد. نمی‌دانم چرا اینطور نیست. کاش کتاب شاعران جوان پخش بهتری داشت و این کتاب‌ها را در کتابخانه‌های سطح شهر می‌دیدیم. تهیه کتاب شاعران جوان سخت است و کتابفروشی‌های شاخص هم معمولا این کتاب‌ها را نمی‌آورند. امیدوارم در این قضیه تجدیدنظری شود و به شعر ما بیشتر توجه کنند.



منیع: خبرگزاری مهر

دیروز به رسم هم‌کلامی؛ من بودم و حافظ و نظامی


به گزارش خبرنگار مهر، محمود اکرامی‌فر شاعر و منتقد ادبی، به مناسب ۲۱ اسفند روز بزرگداشت نظامی، شعر طنزی با عنوان «دورهمی من و حافظ و نظامی»‌ سروده و آن را برای انتشار در اختیار خبرگزاری مهر قرار داده است.

این مثنوی را با هم می‌خوانیم؛

*

دیروز به رسم هم کلامی

من بودم و حافظ و نظامی

از خوب و ‌بد زمانه خرسند

رفتیم پیاده سوی دربند

در کافه‌ی «اهل دل» نشستیم

گفتیم که چای، تشنه هستیم

بعد از دو سه چای قند پهلو

با طعم زرشک و توت و آلو

از گردش روزگار گفتیم

از نرخ گل و خیار گفتیم

از قیمت دسته بیل و جارو

از «دشتِ» دلار و دوغ و دارو

از نانِ به نرخ روز خوردن

با حسرت باده جان سپردن

از باد که می‌دود به هر سو

از خط لب و «تتو»ی ابرو

از شعر که وامدار عشق است

از دل که فقط دچار عشق است

ناگاه دو «دافِ» چُست و چالاک( رند)

شلواردریده، «پیرهن چاک»

«خوی کرده» و «مست» و مو پریشان

از اهل دلای غرب تهران

با دیدن حافظ و نظامی

با نیت خیر هم‌کلامی!

بی هیچ تعارفی نشستند

گفتند که «اهل بخیه» هستند

در حد« دو ده» دقیقه ماندند

لبخند زدند و شعر خواندند

از آن دو یکی که اهل دل بود

در حرف زدن کمی خجل بود

آخر دو سه عکس خویش‌انداز

انداخت کنارمان به صد ناز

آنگاه نخورده چای رفتند

با گفتن«بای بای» رفتند

حافظ که «نخورده مستِ» ما بود

سرحلقه‌ی این «نشست» ما بود

تنها که شدیم، اوف و اَخ ‌کرد

می‌گفت که «دست و پام یخ کرد»

هی غر زد و گفت این چه جایی است

این گوشه‌ی وصل یا جدایی است؟

این چاله‌ی پر لجن که «جو» نیست

این کافه که جای گفتگو نیست

بد جا و مکان و بد هوایی است

این آب «خزینه» یا که چایی است؟!

هر چند که اندکی دو دل بود

«باید برویم»، امر فرمود

گفتم‌ تو چقدر «نق نقو»یی

اخمو و عجول و تندخویی

استاد غزل، ادیب فاضل

از این‌همه غر زدن چه حاصل؟

ای شاعر شعرهای نیکو

از رابطه‌ی شما و «خواجو» –

این مردم رند کوچه‌بازار

گویند حدیث و حرف بسیار

ای شعر ترِ‌ تو گرم ‌و گیرا!

«عشق تو نهال حیرت» ما!

با ماضی و حال ما چطوری؟

با دیدن فال ما چطوری؟

اصلا بِگُذار مهربانم

آواز برای تو بخوانم

از ایرج و تاج و افتخاری

یا عارف و آرش و یَساری؟

از هاتف و داریوش و فرهاد

یا بانی و زانیار و هیراد؟

از کورس و مازیار و اَندی

یا حامی و صولتی و سَندی؟

دیوانه‌ی قامت بلندی

یا عاشق گیسوی کمندی ؟

تعریف کنم «جوک‌» جدیدی

تا از ته دل کمی بخندی؟

از شعر و جوک و ترانه و دود

سلطان غزل چه می پسندی؟»

با چهچه‌ی خوش قناری

قلیان «دو سیب» دوست داری؟

«حالا که به دام تو اسیرم»

« نوشابه» برای تو بگیرم؟

خواجه کمی از خودش دوید و…

دستی به سبیل خود کشید و…

گفت از من نق‌نقو حذر کن

با اهل دلی برو سفر کن

چون من که امام شاعرانم

در دل‌بری از تو ناتوانم

هرچند که اهل سور و ساتم

جز آه نبوده در بساطم

هرچند که از ازل خمارم

با «دود» میانه‌ای ندارم

ای مرد جوان که سرو و شمشاد

«پیش الف قدت چو نون باد

گل بی رخ یار خوش نباشد

بی باده، بهار خوش نباشد

طرف چمن و طواف بستان

بی لاله عذار خوش نباشد»

چای و غزل و هوای «دربند»

«بی بوس و کنار خوش نباشد»

ای خون رَزان به گردن تو

کو باده‌ی مردافکن تو؟!

کو صاحب خط و «خال هندو»

تا جان بدهم به خاطر او؟

تا باده‌ی صاف از او بگیرم

صد بار به خاطرش بمیرم

چون «عیش» و «طرب» کم است اینجا

بی شبهه جهنم است اینجا

آنگاه به رسم اهل شیراز

از عشق سخن نمود آغاز

از قد بلند یار خود گفت

از زلف کمند یار خود گفت

از «شط شراب» و ‌ دیدن «داف»

از «دیر مغان» و باده‌ی صاف

از خوبی «ترک‌های شیراز»

می‌خواند غزل کمی به آواز

از واعظ رندِ مست و مدهوش

از محتسبان‌ خُم در آغوش

از شوخی شیخ و شاهد پیر

از حرمت ناله‌های شبگیر

از «عیش مدام» و «لعل دلخواه»

از جور رقیب و درد جانکاه

از پیر که باده‌نوش بوده است

از شیخ که خرقه‌پوش بوده است

از صوفی «پاردُم» درازی –

که بوده به‌ کار حقه‌بازی

از ساقی سیم ساق و ساغر

از صوفی چاق و شیخ لاغر

از زشتی مال وقف خوردن

از مرگ و عذاب بعدِ‌ مردن

ناگاه «نظامی» سخن‌ور

در «قصه‌وَری» ز همگنان سر

ژولیده‌سر و شکسته‌ابرو

بنشست به روی هر دو زانو

دستار کجش کمی جلو داد

با طنز و کنایه گفت استاد!

«حسن تو همیشه در فزون باد

رویت همه ساله لاله‌گون باد

هر سرو که درچمن در آید

در خدمت قامتت نگون باد

قد همه دلبران عالم

پیش الف قدت چو نون باد»

گفتی همه عمر از آن و از این

یک بیت بگو ‌از عشق «شیرین»

«فرهاد» امام عاشقان است

در عشق زبان‌زد جهان است

در شعر پر از ریا و رندت

دیدم سر زلف و خال هندت

اما ردی از جنون ندیدم

فرهادی و بیستون ندیدم

در همهمه‌ی همیشه‌ی عشق

گم‌ بوده صدای تیشه‌ی عشق

رفتی دو هزار راه پر پیچ

از «لیلی» من چه گفته‌ای؟ هیچ

مجنون تو کیست؟ لیلی‌ات کو؟

برگو دو سه بیت از آن نکو رو

سر حلقه‌ی رندهای عالم

ای طی شده با تو ماه و سالم

حرف و غزل تو دلنشین است

اما ره عاشقی نه این است

عشق آینه‌دار این جهان است

جنت، دل پاک عاشقان است

تو کاین همه اهل سوز و سازی

از عشق بگو و عشق‌بازی

بگذار بساط شیخ و شابت

«می» کرده چنین خُل و خرابت!؟

تو کاین همه خوب و دلپسندی

آیا شده دل به کس ببندی؟

آیا شده پیش چشم ‌مردم-

هم‌ گریه کنی و هم بخندی؟»

بنشینی و یک غزل بگویی-

در سایه‌ی قامت بلندی

دست و دل تو کمی بلرزد –

با دیدن گیسوی کمندی

پانصد غزل نکو ‌سرودی

یک روز اسیر دل نبودی

گر راه بری به کعبه گاهی

آنجا ز خدای خود چه خواهی؟

مجنون شده‌ای یکی دو روزی

کز آتش سینه‌ات بسوزی؟

در شعر اگرچه از خواصی

تو عشق و جنون نمی‌شناسی

لیلی که زنی سیاهچُرده است

در مکتب عشق، جان سپرده است

لیلای من اهل دل سپاری است

لیلای تو در پی چه کاری است؟

انگار در این جهان نامرد

فرق است میان درد با درد

مضمون من و تو فرق دارد

مجنون من و تو فرق دارد

مجنون تو رند و باده نوش است

مجنون من آتشی خموش است

مجنون من از دیار عشق است

یک عمر اسیر کار عشق است

روزی گذرش به کعبه افتاد

دین و دل خویش را ز کف داد

«می‌گفت گرفته حلقه در بر

کامروز منم چو حلقه بر در

گویند ز عشق کن جدایی

این نیست طریق آشنایی

یا رب به خدایی خداییت

وانگه به کمال کبریاییت

کز عشق به غایتی رسانم

کاو مانَد، اگر چه من نمانم

گرچه ز شراب عشق مستم

عاشق‌تر از این کنم که هستم

از عمر من آنچه هست برجای

بستان و به عمر لیلی افزای»

مجنون من اهل جان سپاری است

مجنون تو در پی چه کاری است؟

هرچند که از ری و دمشق‌اند

مرد و زن شعرم اهل عشق‌اند

در شعر تو هر که بوده و هست

یا رند و خمار بوده یا مست

در چشم تو هر که بود و هستند

هم زاهد و هم «قدح به دستند».

حافظ کمی از «می» و «مغان» گفت

از «تلخ‌وشی» چو ارغوان گفت

از اینکه گذشته عصر مجنون

از سکه فتاده دیده‌ی خون

هرچند که حضرت «نظامی»

در عین خلوص و خوش‌کلامی

با خواجه‌ی شاهدان شیراز

می‌گفت سخن به نرمی و ناز

خواجه کَمَکی دلش حزین شد

کامروز سخن چرا چنین شد؟

خواجه کمی از ریا سخن راند

در بین سخن، دو سه غزل خواند.

گفت ای نفس تو گرم ‌و ‌کاری

از دلبر من خبر نداری

«یارم ‌چو ‌قدح به دست گیرد

بازار بتان شکست گیرد

هرکس که بدید چشم او ‌گفت

کو محتسبی که مست گیرد

در پاش فتاده‌ام به زاری

آیا بود آن که دست گیرد

خرم دل آن که همچو حافظ

جامی ز می الست گیرد».

القصه سخن دراز گردید

درهای گلایه باز گردید

گفتم به خودم «نه جای بازی است

بشتاب که جای چاره‌ سازی است»

«از جای چو مار حلقه جستم»

در بین دو اهل دل نشستم

از روی غرض کنار دستم-

هر چیز که بود را شکستم

با صنعت «التفات» و «ایجاز»

تا قصه عوض شود به اعجاز

گفتم خط عشق خط «جور» است

با «جوجه» میانه‌تان چطور است؟

حافظ به ظرافت غریزی

گفتا که بیار «دوغ» و «دیزی»

آهسته و زیر لب نظامی

گفت ای سخنت خوش و گرامی

هرچند که سیر و «دل به دارم»

من «جوجه کباب» دوست دارم

القصه در آن غروب «در بند»

در سایه‌ی قله‌ی «دماوند»

از شعر و گل و بهار گفتیم

از خواب پس از نهار گفتیم

لیلی سر زلف شانه کرد و…

مجنون دُر اشک‌ دانه کرد و …

زاهد پیِ صحنه‌سازی‌اش رفت

«صوفی» پیِ «حقه»بازی‌اش رفت

*

آخرین اصلاح و اضافات ۱۴۰۳/۱۲/۱۵



منیع: خبرگزاری مهر

شاعران غیرانقلابی هم شوق دیدار رمضانی با رهبر انقلاب دارند


خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و ادب _ جواد شیخ الاسلامی: محمدجواد شرافت، متولد ۱۳۶۰ و ساکن قم، از شاعران آئینی است که ارتباط خوبی با شاعران جوان دارد و در محافل ادبی زیادی به عنوان مهمان، کارشناس و شاعر حضور داشته است. از افتخارات ادبی او می‌توان به برگزیده شدن در کنگره‌های کشوری و داوری کنگره‌های شعر، برگزاری دوره‌های آموزش و نقد شعر، طراحی و اجرای برنامه شب‌های شعر حجره، مسئولیت واحد آفرینش‌های ادبی حوزه هنری استان قم و دبیری انجمن شعر طلاب اشاره کرد. «خاک باران‌خورده» تنها اثر مستقل از او است و کتاب‌های «همواره حسین (ع)» مجموعه‌رباعی عاشورایی، «حسن یوسف» گزیده شعرهای یوسف رحیمی، «از دیار روشنی» معرفی و گزیده شعر ولایی و «شب‌های شعر حجره» گزیده شعرهای محافل ادبی در مدارس علمیه قم، به همت و انتخاب او منتشر شده‌اند.

شرافت تا امروز چندبار در دیدار شاعران با مقام معظم رهبری حضور داشته و خود دو بار در این دیدارها شعرخوانی داشته است. به بهانه ماه مبارک رمضان و در ادامه پرونده «دیدار شاعران با رهبری»، سراغ محمدجواد شرافت رفتیم تا درباره این دیدار، مطالبات رهبری از شاعران، تأثیر این دیدار بر شعر آئینی و چند و چون حضور در این دیدار با او صحبت کنیم.

مشروح این گفتگو در ادامه می‌آید؛

* دیدار شاعران با مقام معظم رهبری نزدیک است و بسیاری از شاعران در انتظار برگزاری این دیدار سالیانه هستند. برای شروع گفتگو بگویید به نظر شما توجه رهبر انقلاب به شعر و انجام دیدارهای سالیانه با شاعران، چه تأثیری بر پیشبرد جریان شعر انقلاب داشته است؟

راجع به این موضوع خیلی صحبت شده است. اینکه شخص اول جهان اسلام و جهان تشیع این‌قدر به شعر اهمیت می‌دهند، اتفاق خجسته‌ای است که کمتر در جهان سراغ داریم. این اتفاق هم طبق سیره علمی و عملی معصومین (س) است که همیشه شعر را مورد تأیید و تأکید قرار می‌دادند. شعر به خاطر جنبه قوی رسانه‌ای و توانایی‌اش در خدمت به اهداف والای انسانی و الهی، همیشه مورد حمایت اهل بیت (س) بوده است و حمایت مقام معظم رهبری از شعر و شاعران انقلاب هم در همین راستا است.

در کنار اهمیت شعر، اینکه مقام معظم رهبری شاعر و صاحب ذوق و نکته‌سنج و ناقد چیره‌دستی هستند، همچنین انجمن رفته و انجمن دیده هستند، بر میزان و کیفیت توجه ایشان به شعر می‌افزاید. همه می‌دانند که شعر علاقه شخصی مقام معظم رهبری است. این علاقه هم برای شاعران سبب برکت است و هم دیدار با شاعران برای خود ایشان هم یک تنفس و هوای تازه‌ای بین دیدارهای سیاسی و حکومتی است. پیداست که این دیدار برای خود رهبری هم خیلی مورد علاقه است. اینکه این دیدار منظم و سالیانه با شاعران چقدر بر عملکرد مسئولان و تصمیم‌گیری نهادهای فرهنگی تأثیرگذار است، بحث دیگری است که باید به آن بپردازیم.

* مقام معظم رهبری در سال‌های مختلف مطالباتی را از شاعران و مسئولان مرتبط با حوزه شعر و فرهنگ داشته‌اند. آیا مطالبات رهبری در حوزه شعر به خوبی پاسخ داده شده است؟ مثلاً تأکید ایشان بر سرودن شعرهای مناجاتی و بر اساس ادعیه یا شعر واکنش سریع و… چقدر مورد توجه شاعران بوده است؟

مطالبات مقام معظم رهبری در چند زمینه بوده است. یکی راجع به شعر است و اینکه شعر چگونه باشد. مثلاً ایشان گفتند «خوب است شعر برگرفته از مضامین ادعیه باشد» و به مرحوم بهجتی شفق اشاره کردند که از شاعران روحانی ما هستند. شاعری همچون آقای یوسف رحیمی وقتی تأکید مقام معظم رهبری بر شعر نیایشی را می‌بیند، مصمم می‌شود که سراغ ادعیه برود و چندسال نمونه‌های خوبی از همین شعر ارائه می‌کند. در دیدار شاعران آئینی بود که ایشان چند رباعی خواند که دریافت شاعرانه‌ای از دعای ابوحمزه ثمالی بود. مقام معظم رهبری هم دوباره تأکید کردند دریافت مضامین از ادعیه خیلی مهم است. در ادامه همین آقای رحیمی کتابی به نام «دوستت دارم» منتشر کرد که از پنج دعای مهم، دریافت‌های خودش را در قالب‌های مختلف ادبی بیان کرده است. اتفاقاً این کتاب به دست مادحان اهل بیت (ع) رسید و هم اکنون می‌بینیم خیلی از مناجات‌خوان‌های ما از این کتاب استفاده می‌کنند و این اتفاق خوبی است.

* یکی از تلاش‌ها در پاسخ به منویات مقام معظم رهبری در این موضوع، برگزاری کنگره شعر مواهب بوده است. این کنگره توانسته اتفاق نویی در این حوزه رقم بزند؟

تا امروز هفت دوره از جشنواره مواهب برگزار شده است. در این جشنواره از ادعیه مختلف استفاده می‌کنند و هر سال بر یکی از دعاها تمرکز دارند. شاعران بر اساس آن دعا شعر می‌نویسند و من فکر می‌کنم تا امروز خروجی‌اش خوب بوده است. این شعرها هم به دست مخاطبان شعر نیایش رسیده و هم در دیدار رهبری خوانده شده‌اند. ولی برای اینکه حق ادعیه را در شعر ادا کنیم، هنوز خیلی راه داریم.

نکته‌ای که مقام معظم رهبری سال گذشته مطرح کردند، این بود که حافظه جمعی ما دارد از شعر خالی می‌شود و باید برای این فکری کرد * داشتید درباره مطالبات رهبری از شاعران صحبت می‌کردید.

بله. بعضی مطالبات راجع به خودش شعر است ولی بعضی مطالبات ایشان راجع به شاعر است. اینکه شاعر موضع‌مند و بی طرف نباشد، یکی از نکاتی است که بارها بیان کرده‌اند. ما در همین نسل اخیر شاعران‌مان، شاعران زیر چهل سال، می‌بینیم که چقدر شاعر خوب و درجه یک و دغدغه‌مند داریم که در حوزه‌های مختلف شعر نوشته‌اند. شاهد آن هم یک سال و نیم اخیر است که شاعران ما خیلی خوش درخشیدند و در حمایت از مردم فلسطین و جبهه مقاومت موفق بودند. این نشان می‌دهد شاعران به خواسته رهبری به خوبی پاسخ داده‌اند و بی‌طرفی را انتخاب نکرده‌اند.

مطالبه بعدی ایشان فراتر از شعر است. ما شعر خوب و شاعر خوب تربیت کردیم و شعر خوب هم خلق کردیم. آیا این شعرها به دست مخاطب می‌رسد؟ نکته‌ای که سال گذشته در کنار نکات فراوان دیگر مطرح کردند، همین بود. ایشان فرمودند حافظه جمعی ما دارد از شعر خالی می‌شود و باید برای این فکری کرد. این خیلی مهم است. الان رسانه‌ها، فضای مجازی، نهادها، ادارات، ما شاعران و تک تک ما برای جمله‌ای که ایشان فرمودند چه کار کرده‌ایم؟ من خودم در این یک سال دعوت هر برنامه تلویزیونی که احساس کردم حضورم می‌تواند به این حافظه جمعی ادبی کمک کند قبول و در آن شرکت کردم.

باید ببینیم تصمیم‌گیرندگان ما برای این دغدغه چه کار کرده‌اند؟ البته کارهایی مثل برنامه سرزمین شعر انجام شده، یا در بعضی از برنامه‌ها از حضور شاعران استفاده شده است، اما خیلی بهتر از این می‌توان کار کرد.

با تعریفی که استاد مجاهدی از شعر آئینی دارند، شعر آئینی گستره خیلی وسیعی دارد. با این تعریف هر شعری که به ارزش‌های الهی و انسانی می‌پردازد، شعر آئینی است. دین ما یک دین تک‌بعدی نیست که فقط برای عبادت و برای محبت به اهل بیت (ع) آمده باشد؛ بلکه یک دین جامع است که مربوط به زندگی است * از نکات جالب توجه درباره این دیدارها، توجه خاص رهبری به شعر آئینی است که دو دیدار مجزا برای شاعران آئینی هم در نظر گرفتند. شما از کسانی هستید که در دیدار ایشان با شاعران آئینی هم حضور داشتید و شعر خواندید. توجه مقام معظم رهبری به شعر آئینی چقدر به رشد شعر آئینی کمک کرده است؟ ایشان در این دیدارها بر روی چه نکاتی در شعر آئینی توجه و توصیه داشتند؟

صحبت‌های مقام معظم رهبری درباره شعر آئینی را دیدارهای مختلف شنیده‌ایم. یکی از آنها همین دیدار نیمه ماه مبارک رمضان است که بخشی از شعرهایی که در آن خوانده می‌شود شعرهای آئینی است. البته با تعریفی که استاد مجاهدی از شعر آئینی دارند، شعر آئینی گستره خیلی وسیعی دارد. با این تعریف هر شعری که به ارزش‌های الهی و انسانی می‌پردازد، شعر آئینی است. دین ما یک دین تک‌بعدی نیست که فقط برای عبادت و برای محبت به اهل بیت (ع) آمده باشد؛ بلکه یک دین جامع است که مربوط به زندگی است، لذا هر چیزی که به زندگی مومنانه ما کمک کند، شعر آئینی است. با این تعریف یک شاخه از شعر آئینی شعر ولایی و شعر اهل بیتی است، یک شاخه‌اش می‌شود شعر توحیدی، یک شاخه‌اش می‌شود شعر پایداری و مقاومت، یک شاخه‌اش شعر پندیات و اخلاقی، حتی عاشقانه‌های نجیبی که برای خانواده و همسر و مادر و… سروده می‌شوند.

رهبر معظم انقلاب هم در دیدار ماه مبارک رمضان، هم دیدار با شاعران آئینی که دو بار برگزار شد و هم در دیدار با مادحان اهل بیت و ذاکران آل الله (ع) در روز تولد حضرت زهرا (س)، راجع به شعر آئینی نکات فراوانی گفته‌اند. انصافاً این بیانات هم از نظر کیفی و هم از نظر کمی، خیلی هم تأثیرگذار بوده است. مثلاً ایشان راجع به موضوع حضرت خدیجه (س) تأکید کردند و حالا می‌بینیم دوستان شاعر چراغ این نوع شعر را در محفل‌های مختلف روشن کرده‌اند و با تأکید رهبری کتابی هم با موضوع حضرت خدیجه (س) منتشر شده است. یکی دیگر از موضوعات مورد تأکید ایشان شعر وحدت است که موضوع خیلی مهمی است و ما از آن غافل بودیم. شما چند شعر خوب درباره وحدت می‌توانید از شاعران خوب در قرون مختلف مثال بزنید؟ به لطف انقلاب اسلامی و دغدغه‌ای که حضرت امام و رهبری عزیز دارند، موضوع شعر وحدت جدی گرفته شده و آثار زیادی در این باره نوشته شده است. فقط سه شعر با موضوع وحدت در دیدار با رهبری خوانده شده که یک بار خود من خواندم، یک بار آقای صادق آتشی و یکبار هم آقای رضا نیکوکار. جالب اینکه هر سه بار رهبری تأکید کردند شعر وحدت شعر مهمی است و شاعران باید به این موضوع بپردازد. اینها از برکاتی است که این جلسات داشته است. باید گفت هر سال موضوع، موضع و وضعیت شعر آئینی ما با نکات دقیق ایشان هم تقویت می‌شود، هم پربارتر می‌شود.

* خاطره‌ای از شعرخوانی‌تان در حضور رهبری دارید؟ ممنون می‌شوم خاطره اولین شعرخوانی یا اولین حضورتان در این دیدار را تعریف کنید.

من چندبار توفیق حضور و شعرخوانی در دیدار شاعران با رهبری را داشته‌ام، اما اولین حضور برای هر شاعر جوانی خاص است. او می‌داند که کوپن‌اش یک بار است و ممکن است فقط یک‌بار بتواند در محضر ایشان شعر بخواند، به همین خاطر دوست دارد شعری را که خودش دوست دارد بخواند. سال ۸۷ به من گفتند شما هم قرار است شعر بخوانی و یک شعر عاشقانه از من انتخاب کرده بودند؛ «در حس و حال عشق زلال تو حل شدن / یعنی که قطره‌وار به دریا بدل شدن». وقتی گفتم حوزه شعر من شعر اهل بیتی است و شعر آئینی است، گفتند باید یک شعر عاشقانه خوب هم اینجا خوانده شود و همین شعر هم باید خوانده شود.

* یعنی شعرِ انتخابی خود شما این شعر نبود؟

بله. آن سال‌ها خیلی سخت می‌گرفتند و دوستان برگزارکننده و مدیریت جلسه می‌گفتند هرکس شعری غیر از شعر انتخابی بخواند، میکروفون را قطع می‌کنیم. من هم آدم مطیعی هستم و معمولاً مخالفت نمی‌کنم. خلاصه اینکه آن سال به لطف شعرخوانی طولانی بعضی دوستان و رعایت نکردن وقت و رعایت نکردن شعر انتخابی، وقت به من نرسید. سال بعد که سال ۸۸ بود، به من نگفتند چه شعری بخوان، فقط گفتند بخوان. من هم طبق علاقه خودم شعری را که به حضرت امیرالمومنین (ع) تقدیم شده بود خواندم. شعر را خواندم و مورد تفقد ایشان هم واقع شد. چند سال بعد هم دوباره توفیق شد در دیدار شاعران آئینی با ایشان شعر بخوانم و این دفعه شعر وحدت را خواندم که نگاهی به سیره عملی حضرت مولا (ع) در موضوع وحدت اسلامی است. وقتی این شعر را خواندم، ایشان دوباره بر موضوع وحدت تأکید کردند و گفتند جزو موضوعات ضروری است که شاعران باید به آن توجه کنند.

حتی شاعرانی که موضع انقلابی ندارند هم دوست دارند در این دیدار حضور داشته باشند. همچنین کسانی که شاعر نیستند به من مراجعه می‌کنند و التماس می‌کنند که ما دوست داریم در این دیدار باشیم. بعد که می‌پرسم مگر شما شاعر هستید، می‌گویند نه! ولی بیشتر کسانی که دوست دارند در این دیدار حضور داشته باشند، درک محضر رهبری برایشان خیلی مهم است * هرسال تعداد خیلی کمی از شاعران در این دیدار حضور دارند و شعر می‌خوانند و خیلی از شاعران جوان که این توفیق را پیدا نمی‌کنند، ناراحت و حتی ناامید می‌شوند. شما به عنوان کسی که سال‌ها از دور و نزدیک این دیدار را دنبال می‌کنید، بگویید حضور و شعرخوانی در این دیدار چقدر روی شعر شاعران جوان تأثیر دارد؟

اولاً علاقه‌مند برای دیدار زیاد است. علاقه‌مند که می‌گویم لزوماً شاعران انقلاب نیستند. حتی شاعرانی که موضع انقلابی ندارند هم دوست دارند در این دیدار حضور داشته باشند. همچنین کسانی که شاعر نیستند به من مراجعه می‌کنند و التماس می‌کنند که ما دوست داریم در این دیدار باشیم. بعد که می‌پرسم مگر شما شاعر هستید، می‌گویند نه! ولی بیشتر کسانی که دوست دارند در این دیدار حضور داشته باشند، درک محضر رهبری برایشان خیلی مهم است. قرار گرفتن در آن فضای صمیمی آرزوی خیلی‌ها است و این افراد هم واقعاً به رهبر انقلاب علاقه قلبی دارند و به همین خاطر خیلی اصرار می‌کنند. اما بُعد دیگر این قصه، دعوت کنندگان هستند و وظایفی که دعوت کنندگان دارند. هر سال حدود ۲۰۰ تا ۲۵۰ نفر دعوت می‌شوند و حدود ۲۵ تا ۳۰ نفر شعر می‌خوانند. اینکه امسال چه کسانی دعوت شوند و چه کسانی شعر بخوانند، نکته خیلی مهمی است. انتخاب شاعران در طول این سال‌ها فراز و نشیب‌های زیادی هم داشته است. بعضی از سال‌ها واقعاً به هیچ عنوان قابل دفاع نبوده است و بعضی از سال‌ها اتفاقات بهتری رقم خورده است.

من چندبار توفیق حضور در این دیدار را داشته‌ام، ولی بعضی سال‌ها هم دعوت نشده‌ام. مثلاً چند سال در حوزه هنری قم و دفتر آفرینش‌های ادبی حضور داشتم ولی دعوت نمی‌شدم. منتها واقعاً راضی بودم، چون می‌گفتم قبلاً شرکت کرده‌ام و شعر هم خوانده‌ام، بهتر است که حالا نوبت به شاعر دیگری برسد. واقعاً از اینکه نوبت به دیگر دوستان شاعر برسد خوشحال بودم، اما وقتی دیدار برگزار می‌شد می‌فهمیدیم سی چهل نفر از کسانی که شاعر نیستند هم در دیدار حضور دارند. این واقعاً آزاردهنده بود که به جای شاعران کسانی حضور داشته‌اند که شاعر نیستند. این نکته‌ای است که قابل کتمان نیست، ولی چند سالی است که دوستان حوزه هنری روند دیگری برای انتخاب شاعران در نظر گرفته‌اند که به عدالت نزدیک‌تر است. آقای عرفان‌پور در دو سه سال گذشته یک بانک اطلاعاتی از ده پانزده سال اخیر تشکیل داده و اسم تمام شاعرانی که در این سال‌ها در دیدار حضور داشته و شعرخوانی داشته‌اند، در این بانک ثبت شده است. با این روند، اسم هر شاعر به راحتی قابل جستجو است و مشخص می‌شود چه کسی چندبار شرکت کرده و شعر خوانده و چه کسی اصلاً حضور نداشته و شعر نخوانده است. این دغدغه‌ای است که شاعران از سال‌های دور داشتند و فکر می‌کنم حالا به آن توجه شده است.

* یکی از خواسته‌های شاعران در سال‌های گذشته همین بود که حضور و شعرخوانی در این دیدار، قانون و قاعده مشخصی پیدا کند و توفیق حضور برای همه شاعران فراهم شود.

دقیقاً. این روند کمک می‌کند کسانی که استحقاق حضور در این جلسه را دارند انتخاب شوند و نادیده گرفته نشوند. در کنار اساتیدی که اعتبار شعر انقلاب هستند و هر سال باید حضور داشته باشند، شاعران جوان و خوب و فعالی که هرچندسال یکبار باید حضورشان را ببینیم، شاعران دیگری هم هستند که این حق را دارند بعد از سال‌ها اشتغال به شعر و شاعری در این جلسه حضور داشته باشند. احساس می‌کنم این روند در حال اصلاح شدن و روند آن در حال بهبودی است.

شاعران جوان و خوب زیادی می‌شناسم که به ما مراجعه می‌کنند و می‌گویند چه کار کنیم که به دیدار شاعران با رهبری دعوت شویم؟ من به آنها می‌گویم سعی کنید قوی شوید. روی شعر کار کنید، نه روی روابط عمومی. شعرتان آنقدر قوی باشد که خود به خود دیده شود. به قول آن دوست‌مان «خوب است که شاعر شهرت مکتوب داشته باشد»؛ یعنی خوب است که شاعر به واسطه شعرش دیده شود * با این‌همه خیلی از شاعران جوان دوست دارند در این دیدار حضور داشته باشند. پیشنهاد شما چیست؟ معمولاً در جواب کسانی که مراجعه می‌کنند چه می‌گوئید؟

شاعران جوان و خوب زیادی می‌شناسم که به ما مراجعه می‌کنند و می‌گویند چه کار کنیم که به دیدار شاعران با رهبری دعوت شویم؟ من به آنها می‌گویم سعی کنید قوی شوید. روی شعر کار کنید، نه روی روابط عمومی. شعرتان آنقدر قوی باشد که خود به خود دیده شود. به قول آن دوست‌مان «خوب است که شاعر شهرت مکتوب داشته باشد»؛ یعنی خوب است که شاعر به واسطه شعرش دیده شود. مثلاً من آقای زرنقی را اصلاً ندیده‌ام، ولی در این سال‌ها بعد از قصه زن زندگی آزادی و بعد از قصه طوفان الاقصی، هر از گاهی شعر ایشان را خوانده‌ام و بعضی از شعرهایشان را هم خیلی دوست دارم. ممکن است خیلی‌ها خانم عارف‌نژاد را به چهره ندیده باشند ولی ایشان آنقدر شاعر خوبی است و آنقدر شعر خوب نوشته است که بسیاری از افراد ایشان را می‌شناسند. این شاعران نه لابی کرده‌اند، نه دم کسی را دیده‌اند؛ بلکه به واسطه شعرشان دیده شده‌اند. به دوستان جوان عرض می‌کنم روی شعرتان تمرکز کنید؛ اگر مستحق دیدار باشید، حتماً دعوت می‌شوید. اگر شعر شما خوب باشد، نمی‌توانند شما را نبینند.

کسانی که افراد را انتخاب می‌کنند، مدل‌شان این نیست که بگویند این فرد را کنار بگذاریم. ممکن است گاهی وقت‌ها حواس‌شان نباشد و حتی بعضی از سال‌ها به صورت ناخواسته کوتاهی‌هایی هم کرده باشند، اما این‌طور نیست که با کسی مشکل شخصی داشته باشند و او را کنار بگذارند. اگر شعر شاعر خوب باشد، دعوت می‌کنند. فکر می‌کنم از بزرگ‌ترین برکات این دیدار همین است که شاعران جوان برای حضور در دیدار، شعرشان را تقویت کنند. شاعر از پله چهارده بیاید و روی پله نوزده بایستد. من از این دست شاعران فراوان دیده‌ام. شاعران جوانی هستند که با همین نیت شعرشان را تقویت کرده‌اند و بعداً در همین دیدار شعرخوانی کرده‌اند.

* پیشنهاد دیگری هم به شاعران جوان دارید؟

شاعر درجه اول باید قوی شود. در درجه دوم باید ظهور و بروز به اندازه داشته باشد. مثلاً فرض کنید من دارم شاعران را برای دیدار انتخاب می‌کنم؛ کجا باید این شاعر را ببینم و شعرش را بشناسم؟ حضور به اندازه در کنگره‌ها و محافل معتبر کشوری کمک می‌کند که شعر شما دیده و شنیده شود. البته شعر اگر قوی باشد، واقعاً در دخمه تنهایی شاعر نمی‌ماند و دست به دست می‌شود؛ به خصوص که الآن فضای مجازی کار را برای شاعران راحت کرده است. ولی حضور در این محافل ادبی شاخص و برجسته، کمک می‌کند که شعر شما دیده شود و شاعران و اساتید با شعر شما آشنا شوند. خود من به واسطه حضور در یکی از همین کنگره‌ها بود که برای اولین‌بار به دیدار دعوت شدم. سال ۸۴ کنگره دفاع مقدس در طلاییه برگزار می‌شد. ما شعر خواندیم، بعد من و عباس محمدی با هم بیرون آمدیم تا خاک مقدس طلاییه را زیارت کنیم. آقای عباس براتی‌پور که خدا رحمتش کند، آن سال‌ها جزو تصمیم‌گیرندگان دیدار بودند. ایشان ما را دیدند بعد از سلام و علیک گفتند شما دو نفر تا حالا به دیدار دعوت شده‌اید؟ گفتیم نه. گفتند پس امسال دیدار دعوت هستید. همین دیدار در حاشیه کنگره دفاع مقدس باعث شد که ما سال ۸۴ در اتاق کوچکی که دیدار در آن برگزار می‌شد، حضور داشته باشیم و برای اولین‌بار محضر رهبری را درک کنیم. به همین خاطر من ظهور و بروز به اندازه را تأیید و تأکید می‌کنم و امیدوارم شاعران جوان با تقویت شعرشان بتوانند در این دیدار شریف و دوست‌داشتنی و صمیمی حضور داشته باشند.

پیش از این در قالب همین پرونده گفتگویی با حجت الاسلام جواد محمدزمانی و شهاب مهری داشتیم که مشروح آن در پیوند زیر قابل دسترسی و مطالعه است:

* «مطالبات رهبرانقلاب در حوزه شعر توسط مسئولین محقق نشده است»

* «شعر خانواده‌محور موجب رضایت مقام معظم رهبری است»



منیع: خبرگزاری مهر

چاپ هشتم «هزار سال شعر فارسی»، مناسب کودکان و نوجوانان منتشر شد


به گزارش خبرنگار مهر، کتاب «هزار سال شعر فارسی» که اواسط دهه ۱۳۶۰ به کوشش جعفر ابراهیمی(شاهد)، احمدرضا احمدی، اسدالله شعبانی و سیروس طاهباز تدوین و منتشر شده بود، پس از حدود ۴۰ سال توسط انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان بازنشر شد.

هزار سال شعر فارسی در چاپ هشتم خود با شمارگان ۲۵۰۰ نسخه به بازار نشر آمده است. این کتاب در چاپ‌های قبلی خود ۷۰ هزار نسخه فروش داشته است. این کتاب با هدف آشناسازی کودکان و نوجوانان با تاریخ و پیشینه شعر و ادبیات فارسی تدوین و منتشر شده است و به همین دلیل زبان و نثر کتاب، مناسب با این رده سنی نوشته است.

در مقدمه کتاب نوشته شده است؛

خواندن بعضی از آثار گذشتگان مشکل است. این آثار واژه‌ها و تعبیرات دور از ذهن و دانش امروزی دارند. اما کم نیستند آثاری که خواندن و فهم‌شان نه‌تنها بی‌هیچ اشکالی میسر است، بلکه هنوز هم سرشار از حس و زیبایی‌اند و دل خواننده را به لرزه می‌افکنند. در طول این هزار و صد سال، هزارها شاعر در این منطقه‌ی جغرافیایی زیسته‌اند و به این زبان شعر سروده‌اند. بسیاری از آثار آنان امروزه به صورت کتاب چاپ شده است و بسیاری دیگر هنوز به صورت نسخه‌های خطی در کتابخانه‌های گوشه و کنار جهان پراکنده‌اند.

نویسنده در ادامه به ضرورت تدوین چنین گزیده‌شعرهایی اشاره کرده و ادامه داده است؛

عمر یک انسان عادی، ‌به خصوص نوجوان امروزی، کافی برای خواندن و شناختن همه‌ی این آثار نیست. ضرورتی نیز در این کار نیست، چرا که همه‌ی این آثار ارزش خواندن و به چاپ رسیدن را ندارند، اما بسیاری از آثار به دلیل استواری فکر و والایی احساس، امروزه روز هم قابل ارزش‌اند و خواندن آن‌ها نه‌تنها لذت‌بخش است، ضروری نیز هست و از همین روست که از دیرباز مجموعه‌های مختلفی از آثار منتخب گذشتگان تهیه شده است و می‌شود. مجموعه‌ی ما هم یکی از این مجموعه‌هاست با این تفاوت که در آن نه ذوق و سلیقه و انتخاب یک نفر، بل چهار نفر دخالت داشته است که از این میان سه تن، خود شاعرند.

رودکی، شهید بلخی، کسائی مروزی، رابعه قزداری، فردوسی، ابوسعید ابوالخیر از قرن چهارم؛ فرخی سیستانی، منوچهری دامغانی، ناصر خسرو، قطران تبریزی، مسعود سعد سلمان، ازرقی هروی، خیام، سنایی، قوامی رازی و باباطاهر عریان از قرن پنجم؛ انوری، جمال‌الدین اصفهانی، ظهیر فاریابی، خاقانی شروانی، نظامی گنجوی، عطار نیشابوری و عبدالواسع جَبَلی از قرن ششم؛ مولوی بلخی، سعدی شیرازی، بابا افضل کاشانی، عراقی و اوحدی مراغه‌ای از قرن هفتم؛ حافظ شیرازی، خواجوی کرمانی، عبید زاکانی و ابن‌یمین فریومدی از قرن هشتم؛ جامی و بابافغانی شیرازی از قرن نهم؛ وحشی بافقی، محتشم کاشانی و عرفی شیرازی از قرن دهم؛ طالب آملی، کلیم کاشانی و صائب تبریزی از قرن یازدهم؛ حزین لاهیجی و هاتف اصفهانی از قرن دوازدهم؛ قاآنی شیرازی، فروغی بسطامی و یغمای جندقی از قرن سیزدهم؛ و ایرج میرزا، عارف قزوینی، فرخی یزدی، پروین اعتصامی، محمدتقی بهار، دهخدا، نیما یوشیج و شهریار از قرن چهاردم شاعرانی هستند که در این کتاب به کودکان و نوجوانان معرفی شده و درباره هرکدام از آنها توضیحاتی مختصر ارائه شده است.

کتاب «هزار سال شعر فارسی»‌ در ۴۰۷ صفحه و با قیمت ۲۵۰ هزار تومان برای رده سنی مثبت ۱۵ سال منتشر شده است.



منیع: خبرگزاری مهر

مجموعه‌غزل «لوحه‌های اشکانی»‌ منتشر شد


به گزارش خبرنگار مهر، مجموعه‌غزل «لوحه‌های اشکانی»‌ سروده حمید حسینیان به تازگی توسط نشر ایهام منتشر شد و راهی بازار نشر شده است.

این کتاب با قیمت ۱۰۶ هزار تومان و در ۷۶ صفحه منتشر شده است.

غزلی از این کتاب را می‌خوانیم؛

*

لای گیسوان او بگرد، با چراغ‌قوه‌ای قوی

ردّ خون تازه را بگیر، وارد سجل که می‌شوی

می‌رسی به نام مادرش _این بلوطِ ارّه در گلو!

این که مرده زیرِ پوستش، نازِ دختران پهلوی_

از پدر بگو که سنگ سنگ، در هجوم خود به خاک ریخت

نور را عمیق‌تر بپاش، در شیار شب که می‌روی-

می‌رسی به خلسه‌ای مدام، حسرت جهاز و بختِ رام

روی سفره‌ای کبود و خشک، ماه را به گریه می‌جوی

زندگی پیاده می‌شود، کی؟ کجا؟ چه فرق می‌کند؟

در مسیر باشت تا چرام ، یا مسیر شوش_مولوی

کوپه‌ای گریست روی ریل، پرت شد در انزوای خود

در روایتی که آخرش، نیست ریزعلی خواجوی…

روی پل دو بال کوچک است، گریه‌های یک عروسک است

از جسد که دور می‌شوی، با چراغ قوه‌ای قوی…



منیع: خبرگزاری مهر