کتاب‌شناسی که نام کوچکش هم‌خانواده ایران بود


خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و ادب _ طاهره طهرانی: هرکس از فرزند او می‌پرسید «پدرت چکاره است، می‌گفت کتاب می‌خواند!

_: یعنی چکار می‌کند؟

_: همین دیگر، کتاب می‌خواند!»

شاید این بهترین توصیف از ایرج افشار باشد، مردی که بسیار کتاب می‌خواند، و بسیار کتاب جمع می‌کرد.

ایرج افشار (زاده ۱۶ مهر ۱۳۰۴ تهران – درگذشته ۱۸ اسفند ۱۳۸۹ تهران) یکی از برجسته‌ترین پژوهشگران فرهنگ و تاریخ ایران و ادبیات فارسی بود. می‌توان گفت او به عنوان پدر کتاب‌شناسی ایران شناخته می‌شود و در زمینه‌های مختلفی از جمله ایران‌شناسی، کتاب‌شناسی، نسخه‌پژوهی، و روزنامه‌نگاری فعالیت داشت.

ایرج افشار در تهران به دنیا آمد و فرزند دکتر محمود افشار یزدی بود. او تحصیلات خود را در دانشکده حقوق دانشگاه تهران به پایان رساند و بعدها به عنوان استاد در دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران مشغول به کار شد.

افشار سابقه تدریس در دانشگاه‌های داخل و خارج از ایران را داشت و در دانشگاه‌های برن و ساپورو تدریس کرده است. او همچنین اولین رئیس کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران بود و در چندین مجله فرهنگی به عنوان سردبیر یا مدیر فعالیت داشت. ایرج افشار در طول عمر فرهنگی خود با مجله و نشریات معتبری همکاری کرد و نوشته‌هایش در آن‌ها چاپ شد، همچنین وی سردبیر و صاحب امتیاز چند مجله در دوره‌های مختلف بود. افشار در برخی از نوشته‌هایش از نام (الف. الف) و (الف. افشار) در دهه ۱۳۲۰، پناه (در مجله ایران ما )۱۳۳۰ و ساسان (در مجله ستاره) ۱۳۳۱ برای خود استفاده کرده است.

کتاب‌شناسی که نام کوچکش هم‌خانواده ایران بود
محمدرضا شفیعی کدکنی و ایرج افشار

افشار از دهه ۲۰ شمسی به بعد با مجله و نشریه‌های، آینده، آئین، خاورزمین، یادگار، پیام نو، مردم، جهان نو، خواندنی‌ها، قیام ایران (به‌جای) جبهه، داریا، یغما، شرق‌میانه، دانش، سالنامه کشور ایران، اطلاعات ماهانه، شهرری، مهر ایران، نمایشگاه، اطلاعات ماهانه، ایران ما، سپیده‌دم، نورجهان، عالم هنر، سخن، مهر، آموزش و پرورش، آسیا، کبوتر صلح، گل‌های رنگارنگ، عالم هنر، ستاره، هوخت، تئاتر، تربیت، مجموعه فرهنگ ایران‌زمین، نشریه دانشکده ادبیات دانشگاه تهران، کیهان فرهنگی، بامشاد، کتاب‌های ماه، راهنمای کتاب، اطلاعات، نشریه نسخه‌های خطی، نشریه ایران‌شناسی، کاوه، سالنامه ایساتیس، نشریه سازمان دانشجویان ایرانی در آمریکا، ارمغان، نشریه اخبار دانشگاه تهران، نشریه دانشکده ادبیات دانشگاه تبریز، فردوسی، وحید، نشریه وزارت امور خارجه، هنر و مردم، نشریه کتابخانه مرکزی و مرکز اسناد دانشگاه تهران، نشریه دانشکده ادبیات دانشگاه مشهد، یادنامه ایرانی مینورسکی، بررسی‌های تاریخی، کتابداری، ایرانشناسی، نشریه انجمن فرهنگ ایران باستان، مجموعه‌های فرهنگ ایران زمین، خرد و کوشش، گوهر، بررسی‌های تاریخی، کتاب امروز، روابط بین‌المللی، تاریخ، نشریه دانشکده ادبیات دانشگاه تربیت معلم، نگین، محیط ادب، فردای ایران، اثر، مجموعه فرخنده پیام، بیاض، حافظ‌شناسی، زبان فارسی در آذربایجان، عابدی نامه، مجموعه هفتاد مقاله، آدینه، فصل‌نامه تئاتر، دنیای سخن، صوفی، کهکشان، کلک، آرمان، جُنگ، دانش و فن، فصل کتاب، نشر دانش، ایندوایرانیکا، گلچرخ، مجموعه‌های یزدنامه، گیلان‌نامه، گیله‌وا، ره‌آورد، تصویر، مجموعه نامواره دکتر محمود افشار، آینه پژوهش، کرانه، ایران‌نامه، سال‌نامه گل‌آقا، گردون، مجموعه‌های نامگانی علی سامی، یکی قطره باران، کتاب پاژ، قافله‌سالار سخن، معارف، تحقیقات اسلامی، نامه فرهنگستان، جهان کتاب، نگاه نو، گلستان، ایرانشناسی، ره‌آورد، معارف، آینه میراث، جهان کتاب، فرهنگ، نگاه نو، فصلنامه شقایق و بخارا هم‌کاری کرد.

ایرج افشار نزدیک به ۳۰۰ کتاب و بیش از ۳۰۰۰ مقاله در زمینه‌های مختلف تألیف کرده است. از جمله آثار مهم او می‌توان به فهرست‌نامه کتاب‌شناسی ایران و سواد و بیاض اشاره کرد. او همچنین به عنوان مصحح متون کهن فارسی شناخته شده است. او همچنین عضو شورای عالی مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی و انجمن ایران‌شناسی بود و در نهادهای مختلف پژوهشی و فرهنگی فعالیت می‌کرد. او به دلیل تلاش‌هایش در زمینه اطلاع رسانی فرهنگی و تدوین منابع اطلاعاتی، از مهم‌ترین چهره‌های فرهنگی ایران به شمار می‌رود.

در آثار برجسته استاد ایرج افشار، از پیشکسوتان و نوآوران برجسته حوزه ایران‌شناسی، می‌توان به مواردی بی نظیر اشاره کرد که سهم بسزایی در اعتلای این رشته داشته‌اند. دفتر کتاب‌های ایران، یکی از مهم‌ترین اقدامات او، آغازگر تدوین و انتشار کتاب‌شناسی ملی بود؛ اثری بنیادین که تا پیش از آن هیچ نهادی برای نشر آن پیش‌قدم ن شده بود. این دفتر نقطه عطفی در ثبت و بازنمایی رسمی کتاب‌های منتشر شده در کشور به شمار می‌رود. از دیگر دستاوردهای ارزشمند او، تصحیح و انتشار متون کهن فار سی است. آثار درخشانی چون «الصیدنه فی‌الطب» (ترجمه فارسی) از ابوریحان بیرونی در زمینه داروشناسی باستان و «مجمل‌الحکمه»، ترجمه‌ای حکیمانه از رسائل اخوان‌الصفا، شاهدی بر تلاش او برای زنده‌نگه‌داشتن گنجینه‌های علمی گذشته بوده‌اند. یکی دیگر از آثار ماندگار ا ستاد، مجموعه بی‌نظیر «فهرست مقالات فارسی» است؛ اثری که به نوعی شاه‌کلید پژوهش‌های فارسی زبان محسوب می‌شود.

کتاب‌شناسی که نام کوچکش هم‌خانواده ایران بود
ایرج افشار، الله‌یار صالح و عباس زریاب خویی

از دیگر آثار او می‌توان به «فهرست دستنویس‌های فارسی در کتابخانه ملی اتریش و آرشیو دولتی اتریش در وین» اشاره کرد. این فهرست که توسط نشر فهرستگان به چاپ رسید، به درستی به‌عنوان کتاب سال ۱۳۸۲ خورشیدی انتخاب شد.کتاب‌هایی مانند: «حالات و سخنان ابوسعید ابوالخیر»، «سمریه: در مزارات سمرقند»، «جامع مفیدی»، «اسکندرنامه»، «تاریخ مختصر اصفهان»، «دیوان کهنه حافظ»، «تاریخ ایران در دوره قاجار»، «اخبار مغولان در انبانه ملأ قطب»، «الاکیال و الاوزان» و بسیا ری دیگر، تنها بخشی از تلاش‌های بی‌وقفه او برای کشف و انتشار منابع گوناگون ایران شناسی است.

کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران و ایرج افشار

کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران به عنوان بزرگ‌ترین کتابخانه دانشگاهی ایران، توسط اهدای سید محمد مشکات در سال ۱۳۲۸ بنیان‌گذاری شد. او ۱۳۲۹ نسخه خطی نفیس را به دانشگاه تهران اهدا کرد که هسته اصلی این کتابخانه را تشکیل داد. در سال ۱۳۴۶، مدیریت کتابخانه به صورت مستقل درآمد و ایرج افشار به عنوان رئیس کتابخانه مرکزی منصوب شد. همچنین سید حسین نصر به ریاست شورای کتابخانه مرکزی که شامل ۱۶ عضو بود، انتخاب گردید. به این ترتیب، بهره‌برداری از ساختمان جدید و نیمه‌تمام این کتابخانه در شهریور ۱۳۴۹ آغاز شد و نسخه‌های خطی موجود در دانشکده‌های این دانشگاه به این ساختمان منتقل گردید. برای احداث و تجهیز آن، بیش از بیست میلیون تومان از اعتبارات سازمان برنامه هزینه شد. این بنا در سال ۱۳۵۰ به طور رسمی افتتاح گردید. همچنین در همان سال، ایرج افشار انتشار کتاب‌ها، فهرست‌ها و جزوات مربوط به کتابخانه مرکزی و مرکز اسناد را پایه‌گذاری کرد. اکنون، این کتابخانه به عنوان بزرگ‌ترین کتابخانه دانشگاهی ایران شناخته می‌شود.

سال ۱۳۲۸: سید محمد مشکات ۱۳۲۹ نسخه خطی را به دانشگاه تهران اهدا کرد.

سال ۱۳۴۶: کتابخانه مستقل شد و ایرج افشار به مدیریت آن منصوب شد.

سال ۱۳۵۰: بنای فعلی کتابخانه گشایش یافت و انتشارات کتابخانه مرکزی توسط ایرج افشار تأسیس شد.

سال ۱۳۵۳: مرکز اسناد به کتابخانه اضافه شد و نام آن به کتابخانه مرکزی و مرکز اسناد تغییر یافت.

زندگی علمی افشار همواره با عشق و علاقه به کتاب و نسخه‌شناسی پیوند خورده بود. او با نگارش بیش از ۳۰۰ اثر در حوزه ایران‌پژوهی، تصحیح متون و انتشار بیش از ۲۰۰۰ مقاله علمی، خدماتی بی‌بدیل به تاریخ فرهنگ و ادب ایران ارائه کرد. علاوه بر این، تدوین ۷۷ مقاله به زبان‌های غیرفارسی، نگارش ۱۶۲ مقدمه برای آثار دیگران، مشارکت در فهرست نگاری نسخه‌های خطی دانشگاه هاروارد و همکاری با مجموعه وسیعی از ناشران و انجمن‌ها نشان‌دهنده جایگاه ویژه او در عرصه فرهنگی است. از یادگارهای ماندگار او نیز می‌توان به اهدای کتابخانه شخصی‌اش اشاره کرد؛ مجموعه‌ای ارزشمند شامل بیش از ۳۰ هزار نسخه خطی و چاپی، که بستر تحقیقاًتی غنی برای پژوهشگران امروز فراهم آورده است.

می‌گویند: «الاسماء تنزل من السماء» (نام‌ها از آسمان نازل می‌شوند). ایرج در شاهنامه نام سومین پسر فریدون است، نامی که آن‌را کوتاه شده ایران ویج (سرزمین مرکزی ایران) می‌دانند و در ریشه با ایران و آریا هم‌خانواده است. ایرج افشار یزدی، فرزندی شایسته برای ایران بود.



منیع: خبرگزاری مهر

زبان فارسی، شکل دهنده جهان بینی نظامی و هویت ایرانی او است


خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و ادب _ طاهره طهرانی: امروز سه شنبه ۲۱ اسفندماه روز بزرگداشت نظامی گنجوی، شاعر ایرانی فارسی گوست. به همین مناسبت با نسرین فقیه ملک مرزبان دانشیار دانشکده ادبیات دانشگاه الزهرا و دکترای زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه تهران گفتگویی داشته‌ایم. او پیشینه‌ای از مقالات و سخنرانی‌ها در کارنامه خود دارد که می‌توان به حضورش در کنفرانس باکو در آذربایجان و سخنرانی درباره نظامی به عنوان شاعری پارسی زبان و ایرانی اشاره کرد.

مشروح این گفتگو را در ادامه می‌خوانید؛

* ما اگر در ایران نظامی نداشتیم، چه چیزی نداشتیم؟ و امروزمان چه تغییری می‌کرد؟

بگذارید ابتدا از ایران و دیدگاه‌هایی که در قرن ششم یا حتی قبل از آن نسبت به این سرزمین وجود داشته است، صحبت کنم. در آن دوران، در بسیاری از کتاب‌های شعر از لفظ «ایران» کمتر استفاده می‌شد و به جای آن، واژه‌هایی مانند جهان، کشور یا شهر به کار می‌رفت. حتی گاهی از عبارت ایران‌شهر نیز به کار می‌رفت.

فردوسی یکی از کسانی است که بیشترین استفاده را از لفظ ایران کرده است. در شاهنامه، فردوسی هویت ایرانی را دقیقاً با واژه ایران تعریف می‌کند. در داستان فریدون او ایران را در مقابل توران قرار می‌دهد. این تقابل به ویژه در داستان فریدون و پسرانش مشهود است. در این داستان، فریدون ایران را به ایرج می‌سپارد و این انتخاب باعث اعتراض دو برادر دیگر، سلم و تور، می‌شود، تا جایی که به کشتن برادرشان برمی‌خیزند. اینجا نوعی هویت‌بخشی و حتی مرزکشی خاص اتفاق می‌افتد.

به نظر من، داستان‌های جمشید و فریدون در شاهنامه، دو داستان هویت‌بخش هستند. فریدون تنها یک شخصیت افسانه‌ای نیست، بلکه لایه‌های درونی عمیقی دارد که باید کشف شوند. در داستان فریدون، انتخاب ایرج به عنوان شاه ایران، نوعی تعریف ویژه از هویت ایرانی ارائه می‌دهد. این انتخاب باعث حسادت سلم و تور می‌شود، یعنی این سرزمین آنقدر اهمیت دارد که این اعتراض و آن حسادت بر سر پادشاهی آن در نهایت به برادرکشی منجر می‌شود. این موضوع نشان‌دهنده اهمیت حیطه قدرت و رقابت در شکل‌گیری هویت ملی است.

پس از فردوسی، دیدگاه‌های مختلفی نسبت به ایران شکل گرفت. در دربارهای ترک، نگاه‌های علمی، عاشقانه و به ویژه صوفیانه به ایران وجود داشت. این دیدگاه‌ها تا قرن ششم ادامه یافتند. در این میان، افراد دیگری نیز بودند، اما من در اینجا به آن‌ها نمی‌پردازم و بیشتر بر روی نکات کلیدی و نقش نظامی تمرکز می‌کنم.

نظامی گنجوی یکی از شاعرانی است که به شدت تحت تأثیر فردوسی قرار دارد. او در آثار خود به قصه‌ها و اشعاری اشاره می‌کند که پیش از او توسط شاعرانی مانند فردوسی سروده شده‌اند. نظامی خود می‌گوید که این قصه‌ها را از منابع مختلف گرفته و آن‌ها را به شکلی جدید و زیبا بازآفرینی کرده است. در واقع، او این قصه‌ها را مس هایی می‌داند که طلا ی‌شان می‌کند. این نشان‌دهنده نگاه عمیق نظامی به پیشینه ادبی و فرهنگی ایران است، به ویژه قصه‌هایی که در آنها لفظ ایران به کار رفته است.

در آثار نظامی، لفظ ایران و هویت ایرانی به طور مکرر مطرح می‌شود. این موضوع به وضوح در ابیات مشهور او دیده می‌شود، مانند این بیت:

همه عالم تن است و ایران دل

نیست گوینده زین قیاس خجل

چون که ایران دل زمین باشد

دل ز تن به بود، یقین باشد

این بیت نشان‌دهنده اهمیت ایران به عنوان مرکز و قلب جهان از دیدگاه نظامی است.

علاوه بر این، در کتاب‌های جغرافیایی قدیمی، چه هندی، چه یونانی و چه ایرانی، نگاه ویژه‌ای به ایران وجود دارد. برای مثال، کتاب‌های جغرافیایی، جهان به بخش‌های مختلف تقسیم می‌شود و ایران اغلب به عنوان مرکز یا قلب این تقسیم‌بندی‌ها مطرح می‌شود. در نزهه القلوب نقل می‌کند از کتاب‌های مختلف مناطق دیگر جهان به هفت اقلیم تقسیم می‌شود و ایران در اقلیم وسط قرار می‌گیرد، سه اقلیم در شرق و سه اقلیم در غرب. این نگاه لزوماً توسط ایرانی‌ها مطرح نشده بلکه توسط جغرافی‌دانان و نویسندگان مختلف از فرهنگ‌های گوناگون بیان شده است.

این نگاه به ایران به عنوان مرکز جهان، در دوره‌های مختلف تاریخی تغییر کرده است. مرزهای ایران در طول تاریخ گسترده‌تر یا کوچک‌تر شده‌اند، چاق و لاغر شده است. برای مثال، با ورود اقوام ترک و فتوحات آن‌ها، مرزهای ایران تغییرات زیادی کرد. در آن دوران، مرزها به شکل امروزی نبودند و حکومت‌ها بیشتر ایلی و قبیله‌ای بودند. این باعث می‌شد که مرزها دائماً در حال تغییر باشند و قبیله‌ها امروز در یک منطقه و فردا در منطقه‌ای دیگر ساکن شوند.

* زمانی که به جهان مسکون آن روزگار نگاه می‌کنیم می‌بینیم به هر حال ایران در میانه این هفت اقلیم است.

ما باید به سرزمین و مردمی توجه کنیم که خود را مرکز جهان می‌دانند و دیگران نیز این موضوع را تأیید می‌کنند. این نگاه بسیار جالب است و در آثار نظامی گنجوی نیز به وضوح دیده می‌شود. نظامی می‌گوید؛

زآن سعادت که در سرت دانند،

مقبل هفت کشورت خوانند

او در مورد هفت اقلیم سخن می‌گوید و از سعادت و جایگاه ویژه ایران و شهریار زمانه ایران در میان این هفت اقلیم صحبت می‌کند، این نشان‌دهنده دیدگاهی است که در قرن ششم به وسیله نظامی تقویت شده است.

* با این تفاسیر اگر نظامی نبود، چه اتفاقی می‌افتاد؟

در حوزه خط سیر هویت‌بخشی، فردوسی آغازگر این جریان بود، از قرن چهارم (سال ۳۲۹ تا ۴۱۱ هجری قمری) تا قرن ششم، این دیدگاه به تدریج شکل گرفت و تقویت شد. در این دو قرن، دیدگاه‌های صوفیانه نیز وجود داشت که بیشتر بر بی‌وطنی و فراتر رفتن از مرزهای جغرافیایی زمینی تأکید می‌کردند. در آن نگاه، کل نظام هستی و دنیا در مقابل آسمان و ماورأ قرار می‌گیرد.

فردوسی در شرق ایران بوده اما ناگهان فردی در غرب ایران مانند نظامی ظهور می‌کند و آوازه هویت‌بخشی ایرانی را به نوعی ادامه می‌دهد. او درباره ایران و هویت‌بخشی را با شادمانی و تأکید بر هفت اقلیم و جایگاه ایران به عنوان مرکز و قلب و دل جهان، تقویت می‌کند. این نمی‌تواند بی‌نتیجه باشد، زیرا خط سیر فکری یک اندیشۀ هویت‌بخش در طول این دو قرن تثبیت شده و با شعر نظامی به اوج خود می‌رسد و جاودانه می‌شود. این مسئله بسیار مهم است و نشان‌دهنده تأثیر عمیق ادبیات در شکل‌گیری هویت ملی است.

نظامی با نگاه نمایشی، تصویری، استعاری و مخیل و صریح، در همه انواع هویت ایرانی را به شدت تقویت کرده و آن را ماندگار کرده است. این هویت تا امروز هم در فرهنگ و ادبیات ایران دیده می‌شود. این موضوع نشان‌دهنده تأثیر گسترده مرزهای فرهنگی و تاریخی ایران است که در طول تاریخ تغییر کرده‌اند.

* در واقع این سرزمین‌ها که روزی آنها هم ایران نامیده می‌شدند، حالا جدا شده‌اند.

کشورهایی مانند آذربایجان تحت تأثیر این هویت‌بخشی قرار گرفته‌اند. این سرزمین‌های اقماری ایران بر اساس تغییراتی که در طول زمان اتفاق می‌افتد و تغییراتی که در حکمرانان سیاسی رخ می‌دهد، گاهی زیر پرچم ایران قرار می‌گیرد و گاهی از آن خارج می‌شود. این تغییرات در دوره‌های مختلف تاریخی و با ظهور قدرت‌های گوناگون رخ داده است. نظر من این است که ما نباید با کشورهایی مانند افغانستان، ترکیه یا آذربایجان بر سر مالکیت شاعرانی مانند سنایی، مولوی یا نظامی بحث کنیم. این مسئله برای ما اصلاً مطرح نیست.

* چطور؟ این موضوع اهمیتی ندارد؟

چیزی که در کنفرانس باکو گفتم این است که نظامی در گنجه متولد شد و در همان منطقه نیز درگذشت. اما او در متن آثار خود به وضوح به ایرانی بودن خود افتخار می‌کند. در آن زمان، ایران مفهومی گسترده داشت و زبان فارسی به عنوان ملاک هویت، نقش بسیار بسیار جدی‌ای در فرهنگ و تمدن ایرانی ایفا می‌کرد. این فرهنگ و تمدن از خاور تا باختر را در بر می‌گرفت و بی تردید قدیمی‌ترین تمدن‌های جهان شناخته می‌شود. نظامی با زبان فارسی سخن می‌گفت و این زبان تنها زبانی بود که در ذهن او، در ذهن دریافت‌کننده او، جهان‌بینی و ادراک او از هستی را شکل می‌داد. زبان فارسی برای نظامی ابزاری بود که با آن نمایش‌های ادبی خود را خلق می‌کرد.

اما بُعد دیگری نیز وجود دارد که دوست دارم به آن اشاره کنم. وقتی از تاریخ و سیر زمانی هویت‌بخشی صحبت می‌کنیم، یا وقتی از زبان حرف می‌زنیم، باید به این نکته توجه کنیم. من دوست دارم اینجا از خاقانی هم نام ببرم.

* اتفاقاً می‌خواستم در این باره از شما بپرسم. در واقع، ما دو شاعر داریم که در یک اقلیم زندگی می‌کردند: نظامی و خاقانی.

خاقانی هم مانند نظامی، شاعری بود که در منطقه قفقاز زندگی می‌کرد و به زبان فارسی شعر می‌سرود. او نیز به هویت ایرانی خود افتخار می‌کرد و زبان فارسی را به عنوان ابزاری برای بیان افکار و احساسات خود به کار می‌گرفت. این دو شاعر، با وجود زندگی در منطقه‌ای که امروز خارج از مرزهای سیاسی ایران قرار دارد، همواره به ایران و فرهنگ ایرانی وفادار بودند.

* این دو شاعر چه خدمتی می‌کنند و چه نقشی دارند؟

این موضوع بسیار جذاب و قابل تأمل است. ببینید، دو انسان بزرگوار و بسیار باهوش که زندگی‌هایشان لزوماً شبیه زندگی شاعران خراسانی نیست، زندگی‌های متفاوتی دارند. چرا متفاوت است؟ به این دلیل که شاید شروان‌شاهان تحت سیطره‌ی سلاجقه هستند و این‌گونه نیست که شاه سلجوقی را مدام در مرکز قدرت خود ببینند. آن‌ها علاقه‌مندند که با شاعران و فرهیختگان مناطق فرهنگی دیگر ارتباط داشته باشند. اما به هر حال، در یک منطقه‌ی فرهنگی جدید دارند زندگی می‌کنند.

ما همیشه دو منطقه فرهنگی بزرگ داریم: خراسان و عراق عجم یا منطقه‌ی فارس. این مناطق، شاعرخیز و دانشمندخیز هستند و به شدت قدرتمند هستند. مسئله‌ی بسیار مهم، همسویی قدرت و زبان در این دو منطقه است که بسیار جدی است. حالا شما پایتخت خود را در نظر بگیرید، جایی که شاه بزرگ می‌نشیند، لشکر می‌آید و وزیران حضور دارند. در این مناطق، اگر شاعران یا عالمانی در مدارس، حوزه‌های علمیه، یا در بحث‌های مختلف شعر، ادب، فرهنگ و حتی علوم دقیقه فعالیت کنند، این پدیده‌ها طبیعی جلوه می‌کنند.

اما زمانی که به قرن ششم می‌رویم، می‌بینیم که در این قرن، در منطقه‌ای در شمال غربی ایران، شاعرانی ظهور می‌کنند که سبک ویژه‌ای دارند. من درباره‌ی سبک آن‌ها زیاد فکر می‌کنم، این شاعران تأثیرگذارند در بلوغ زبان فارسی. به چه معنا؟ به این معنا که وقتی در قرن بعد، حدود ۵۰ سال بعد، کسانی مثل سعدی را داریم که می‌توانند با الفاظ روان و حتی بدون تصویرسازی ذهنی و تصویر مخیل، برای ما تجسم ایجاد کنند.

اما در منطقه آذربایجان، افرادی که دور از منطقه‌ی قدرت مرکزی هستند، چند کار مهم انجام می‌دهند؛ یکی این‌که تداخل فرهنگی ایجاد می‌کنند. شما ببینید، ارتباطی که نظامی و خاقانی با دنیای مسیحیت دارند، دنیایی با فرهنگ متفاوت است. نگاه آن‌ها به زن، دین، جامعه و نوع عشق‌ورزی متفاوت است. وقتی ما این تنوع را در دیدگاه‌ها می‌بینیم، می‌تواند برای زبان فارسی و منشور دارای طیف‌های مختلف معنایی، معناهای جدید ایجاد کند و حوزه‌ی معنایی واژگان را گسترش دهد. یعنی شما از واژه‌ها استفاده‌ی مؤثرتری می‌کنید و می‌توانید حوزه‌های معنایی را باز کنید.

نکته دوم این است که در مواجهه با مقوله تخیل، شما با جنبه‌ای متفاوت روبرو می‌شوید و این موضوع به‌خوبی در آثار نظامی و خاقانی مشهود است. شما می‌توانید تأثیر استعاره‌ها، مشبهٌ به ها، تجسم‌ها، تمثیل‌ها و حتی شیوه‌های گوناگون تصویرسازی عینی را در آثار آنها مشاهده کنید. این مایه می‌کند و مایه می‌سازد برای شاعران قرن‌های هفتم و هشتم و رد پای تخیل نظامی و خاقانی را در آثار دیگران می‌بینید. به عبارتی اگر نظامی و خاقانی نداشتیم، هم مدخل معنایی بسیاری از واژگان مان تنگ‌تر می‌شد، و هم بسیاری از صور خیال دارای عرصه نمایش و رنگهای متنوع نمی‌شدند.

*لطفا در این باره مثالی برای‌مان بزنید؟

مثلاً در آثار نظامی، با صحنه‌هایی از طبیعت روبرو هستید که با عمق و لطافت خاصی به تصویر کشیده شده‌اند. او حتی موضوعات بسیار ساده‌ای مانند شب شدن یا روز شدن و طلوع خورشید، یعنی دوتا کمینه محتوای به این سادگی را در نظر بگیرید، نظامی اینها را با تصاویری جدید و خلاقانه روایت می‌کند. برای نمونه، زمانی که می‌خواهد از شب بگوید، چنین می‌سراید؛

تا شب آنجا نشاط و بازی کرد،

عود سوزی و عطر سازی کرد

چون برافشاند شب به سنت شاه،

بر حریر سفید مشک سیاه

این تصویرسازی‌ها می‌تواند لباس‌های شاهانه را تداعی کند؛ جایی که حریر سفید نمادی از شکوه است و مشک سیاه به موی آراسته غالیه و مشک آلود شاه است و شاه را از شب قدرتمند تر و با شکوه تر نشان می‌دهد و به تزئینات ظریف اشاره دارد. در نمونه‌ای دیگر که می‌خواهد از شب یا روز سخن بگوید، چنین می‌آورد؛

شب چو منجوق برکشید بلند،

طاق خورشید را درید پرند

این تصویر، نمایانگر سپاهیان با علم‌ها و پرچم‌های افراشته است، تسلط سپاهیان بر میدان نبرد نمود پیدا می‌کند که با علم‌های بلندشان پرند و حریر سراپرده طاق خورشید را میدرند. این‌جوری می‌گوید شب شد یا روز شد! اینگونه تصاویر چندلایه نه‌تنها واقعیت را توصیف می‌کنند، بلکه معانی بیشتری را در خود نهفته دارند.

مثال دیگری از توصیف شب؛

شد به پیروزه گنبد از سر ناز،

روز کوتاه بود و قصه دراز

زلف شب چون نقاب مشکین بست،

شه ز نقّابیِ نقیبان رست

می‌خواهد بگوید شب شد! یا درباره صبح:

چون دم صبح گشت نافه گشای،

عود را سوخت خاک صندل سای

این تخیل زنده، مخاطب را به دنیای شاعرانه‌ای می‌برد، که هر پدیده ساده کنشی و روزمره به منبعی برای خلق صور خیال تبدیل شده است. این قابلیت تخیل در آثار نظامی و خاقانی، به ما نشان می‌دهد که چگونه می‌توانیم پیرامون خود را با صورتهای خیالی مشابهتی و مجاورتی توضیح بدهیم و جهانی پیچیده‌تر و زیباتر خلق کنیم. این ویژگی‌ها همواره قدرتی مضاعف به تخیل ما می‌بخشند.

چگونه می‌توان زمانی را که نظامی را داریم، دوباره برگردیم و استعاره‌های قدیمی و فراموش‌شده را به کار بگیریم؟ نظامی زایایی استعاره ایجاد می‌کند، استعاره‌های زاینده و پویا می‌سازد. در همین زبان فارسی، شاهد هستیم که چنین رویکردی به ماندگاری زبان منجر می‌شود، زبان فارسی احساس لزوم تغییر نمی‌کند. دلیل این امر در زایایی و خلاقیت استعاره‌سازی نهفته است. برای مثال، وقتی می‌گوید؛

چون شب از سرمه فلک پرورد

چشم ماه و ستاره روشن کرد

یعنی دائم با حوزه‌های مختلف مانند جنگ، پارچه‌ها، مواد آرایشی، حالت‌های بدن و طبیعت دارد بین مفاهیم پیوند میزند و از این کمینه محتواها، با ایجاد ارتباط تلاش می‌کنند محتواهای متنوع استخراج کند.

زبان فارسی، شکل دهنده جهان بینی نظامی و هویت ایرانی او است
مناظره فرهاد و خسرو، برگی از منظومه خسرو و شیرین

به همین دلیل است که می‌بینیم در زبان فارسی، با وجود گذشت دست‌کم هزار سال از دوران فارسی دری پخته‌ای که پس از قرن سوم هجری شکل گرفته است، نیازی به تغییر بنیادی در زبان احساس نمی‌شود، حتی برای بیان مفاهیم پیشرفته علوم مختلف نظیر فلسفه و جامعه‌شناسی. هرچند لغات و اصطلاحات جدیدی از زبان‌های دیگر وام می‌گیریم، اما زبان فارسی همچنان قابلیت انعطاف خود و بیان مفاهیم را حفظ می‌کند. این توانایی از طریق فربه کردن حوزه‌های معنایی واژگان، گروه‌ها و جملات به وجود می‌آید.

بی تردید نظامی و خاقانی در این زمینه اثری شگرف دارند. آنها نشان دادند چطور می‌شود مفاهیم کوچک را با تنوع بسیار و صحنه پردازی‌های متنوع و جذاب و بدیع بیان کنند. این کار ساده نیست؛ این قدرت بخشیدن به یک زبان و هویت ماست. ما همگی مدیون شاعرانی هستیم که در توسعه و غنای زبان فارسی نقش داشته‌اند، و نظامی و دیگر بزرگان نیز سهم مهم خود را ایفا کرده‌اند تا این میراث ارزشمند را به شکلی ماندگار پیش ببرند و با استفاده از استعاره‌ها و تشبیهات، زبان فارسی را به سطحی رساندند که بتواند مفاهیم پیچیده فلسفی، عرفانی و اجتماعی را بیان کند.

* به جز عرصه زبان، در ساحت‌های دیگر چه اثری از شاعرانی مانند نظامی گرفته‌ایم؟

الان درباره واژگان، گروه‌بندی و جملات صحبت کردم، اما به شکلی کلی‌تر به موضوع تجسم، تمثیل و صحنه آرایی اشاره‌ای نشد. این عناصر می‌توانند در ذهن هر ایرانی، به یاری داستان‌ها و خاطرات شیرینی که از گذشته به همراه دارد، یک جهان تصویری خلق کنند. انگار نمایشنامه‌هایی که می‌شود خاطره مشترک من و شما، خاطره مشترک هر ایرانی. داستان‌هایی مثل «خسرو و شیرین»، «لیلی و مجنون» یا «هفت پیکر» حتی «اسکندرنامه»، بخش‌هایی از حافظه مشترک فرهنگی ما هستند.

وقتی اشعار عطار یا اشعار دیگر شاعران می‌خوانیم که مایه می‌گیرند از فرهنگ و زبان قرن ششم، متوجه می‌شویم این خاطرات جمعی چگونه به فضای فرهنگی و زبانی و هویتی ما کمک کرده به طوری که ما حتی اگر بخواهیم هم نمی‌توانیم از این خوبیها و زیباییها خلاص بشویم و در جای دیگر زندگی کنیم! یک ایرانی هرجای دنیا زندگی بکند، باز هم میراث این تصاویر در تشبیهات و زبان روزمره ما آشکار است.

برای نمونه، وقتی کسی از زیبایی می‌گوید، ممکن است به شیرین اشاره کند یا معشوق خود را با لیلی مقایسه کند. این نام‌ها فقط اسامی افراد نیستند، و این تصاویر برای ما حوزه‌های معنایی گسترده و بزرگی ساخته‌اند که ما از ادبیات کلاسیکمان به ارث برده‌ایم و جزو حافظه مشترک ماست، بخشی جدا ناشدنی از حافظه ما هستند و نقش نظامی در این زمینه بی‌شک غیرقابل انکار است.

* یک نکته هم پرورش تخیل است که منجر به تولید آثار هنری می‌شود. برای مثال، در صنعت کتاب سازی می‌بینیم که تصویرگری چگونه وارد کتاب‌ها شد. تا پیش از قرون چهارم و پنجم هجری، کتاب‌های تصویردار چندان رایج نبودند، اما بعدها این گرایش پدید آمد. نقش عنصر تخیل در اینجا برجسته است؛ چون هنرمند پیش از آنکه با کتاب تصویرداری مواجه شود، تصاویر داستان‌ها را در ذهن خود آفریده بود. شاهنامه فردوسی و مهم‌تر از آن آثار نظامی، به‌ویژه قصه‌هایی چون «خسرو و شیرین»، «لیلی و مجنون»، «هفت پیکر» یا حتی «اسکندرنامه»، آفریننده همین تخیل قوی بود که بعدها در نگارگری‌ها، مینیاتورها و سایر هنرهای مرتبط با کتاب بازتاب و جلوه پیدا کرد و نوعی پیوند میان ادبیات و هنرهای بصری برقرار ساخت. مجموعه این عوامل نشان می‌دهد که چطور ادبیات، پایه‌ای برای پرورش خیال شده و به شکوفایی بسیاری از هنرهای دیگر کمک کرده است.

ما باید دو نکته مهم را در این زمینه مدنظر قرار دهیم. اول اینکه تصویرگری پیش از نظامی هم وجود داشته است، به‌ویژه همان‌طور که اشاره کردید در شاهنامه یا حتی آثاری که تحت تأثیر هنرهای شرق دور قرار داشته‌اند. شاعران خراسان، یا شاعرانی از بخارا و سمرقند، با نگارگری چینی آشنا بوده‌اند. اما چرا نظامی به‌صورت خاص به جایگاهی رسیده که او را در این عرصه تأثیرگذار می‌دانیم؟

دلیل آن به کارکرد روایی تصویر در قصه‌های نظامی بازمی‌گردد. تصویر در آثار او نقش کاربردی دارد. به‌عنوان مثال، علت عاشق شدن خسرو و شیرین با دیدن تصویر آن دیگری آغاز می‌شود؛ یعنی تصویر، عامل عشق است. یا شخصیت شاپور که به‌عنوان نقاش حضور دارد؛ این موضوع نشان‌دهنده تأثیری است که او به عنوان یک چهره هنری در قصه ایجاد می‌کند. این یعنی هویت دادن به نقاش و نقش، همچنین توصیف معماری مکان‌هایی مانند کاخ که در آن نقاشی اتفاق افتاده، جایی که نظامی کاخ خورنق را تصویر می‌کند و در هفت گنبد در هر گنبد از آن، تصاویری از زنان را توصیف می‌کند. این هنرهای تجسمی در آثار نظامی نه‌تنها در پیش چشم ما ظاهر می‌شوند، بلکه کارکرد و کنش روایی پیدا می‌کنند. در مقایسه با شاهنامه، چنین رویکردی در آن مشاهده نمی‌شود.

شما در شاهنامه صرفاً به مشاهده صحنه‌ها می‌پردازید و انگار از زاویه دید سوم شخص داستان را دنبال می‌کنید؛ حالتی شبیه تماشای فیلم یا تلویزیون. ولی نظامی فراتر می‌رود و این تصاویر را تبدیل به ابزاری برای تأثیرگذاری می‌کند؛ به تلویزیون و تابلوی نقاشی کارکرد می‌دهد. او به روایت بصری عمق و معنا و کنش روایی می‌بخشد.

نظامی فضایی خلق می‌کند که با زیبایی‌شناسی درهم‌آمیخته است؛ جایی که خواننده با رنگ‌ها، خطوط، و حجم‌ها درگیر می‌شود. توصیف طبیعت، شب و روز، شخصیت‌ها، یا المانهایی مثل اسب‌ها و کاخ‌ها باعث می‌شود مخاطب کاملاً وارد این فضا می‌شود. به همین دلیل وقتی به او می‌گویند که لیلی و مجنون را بسراید، ناراحت می‌شود و می‌گوید من چه چیزی را باید توصیف کنم؟ اینجا بیابان است و فرصت توصیف کردن برایم محدود است. یعنی او دلش می‌خواهد فضایی در اختیار داشته باشد که بتواند به‌راحتی نقاشی ذهنی خود را ترسیم کند. این فرآیند تأثیر شگرفی می‌گذارد، چرا که دریافت‌های ذهنی ما را پس از تحلیل و درک کامل، به گونه‌ای تصویرسازی می‌کند که گویی یک تابلو نقاشی زیبا جلوی چشممان قرار می‌گیرد. این معنا تبدیل به یک دریافت بصری قوی می‌شود.

حتی درباره نظامی گفته‌اند که مثنوی‌های او یا داستان‌هایش، بیشتر شبیه نمایشنامه‌هایی برای خواندن هستند، نه برای اجرا. در واقع، با خواندن آن‌ها، خودتان صحنه‌ها را با خواندن تان اجرا می‌کنید. به راحتی می‌توانید این متون را مانند یک فیلم‌نامه یا نمایشنامه تصور کنید و همه جزئیات آن را دنبال نمائید. همان‌طور که گفتم، نظامی در عرصه تخیل اثری بی‌نظیر دارد. انگار نگاره‌های نظامی بخش‌هایی از وجود ما شده‌اند؛ همان چیزهایی که همگی در طول زندگی تجربه کرده‌ایم و دیده‌ایم. خاطرات مشترکمان در آثار او نهفته است و از مرور و بحث درباره آن‌ها می‌توانیم بارها لذت ببریم.



منیع: خبرگزاری مهر

تورج رهنما درگذشت


به گزارش خبرگزاری مهر، تورج رهنما استاد دانشگاه تهران، مترجم، شاعر و پژوهشگر زبان آلمانی درگذشت.

رهنما در سال ۱۳۱۶ در اهواز متولد شده بود و تحصیلات ابتدایی و دبیرستان را در ایران گذراند و سپس برای ادامه تحصیلاتش به آلمان سفر کرد. او چهار سال در رشته پزشکی تحصیل کرد، ولی با موافقت دانشگاه و سفارت آلمان رشته تحصیلی‌اش را تغییر داد؛ بعد در رشته ادبیات آلمانی، روانشناسی و تعلیم و تربیت ادامه تحصیل داد و موفق به اخذ مدرک کارشناسی ارشد در همان رشته شد و بعد به ایران بازگشت.

بر اساس این گزارش رهنما «چهره غمگین من: نمونه‌هائی از داستان‌های کوتاه آلمانی (۱۹۴۵–۱۹۸۵) اث، هاینریش بل»، «دفاع از گرگ‌ها: نمونه‌هایی از شعر امروز آلمان»، «خاطرات بندباز پیر»، «کلاف سردرگم: گزیده‌ای از داستان‌های امروز»، «سه نمایشنامه‌نویس بزرگ جهان (برشت، فریش، دورنمات)» از جمله آثاری است که از این مترجم به زبان فارسی منتشر شده است.

*علی جواهری



منیع: خبرگزاری مهر

برگزاری بیست و دومین همایش ادبی سوختگان وصل با موضوع شهدای خدمت


به گزارش خبرنگار مهر، بیست و دومین همایش ادبی سوختگان وصل با عنوان «پرواز اردیبهشت» و با موضوع شهدای خدمت برگزار می‌شود.

این همایش ادبی هر ساله توسط دفتر ادبیات و هنر نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه تهران برگزار می‌شود و در هر دوره با موضوعی ویژه، پذیرای آثار شاعران و نویسندگان است.

موضوع ویژه بیست و دومین همایش سوختگان وصل تجلیل از رئیس جمهور شهید، «سید ابراهیم رئیسی» و «شهدای خدمت» است. شاعران نویسندگان می‌توانند آثار خود را تا ۵ اردیبهشت ۱۴۰۴ در دو بخش شعر و داستان به دبیرخانه همایش ادبی سوختگان وصل ارسال کنند.

اختتامیه این برنامه یک‌شنبه ۴ خرداد از ساعت ۱۵ تا ۱۸ در تالار شیخ انصاری دانشکده حقوق دانشگاه تهران برگزار می‌شود.



منیع: خبرگزاری مهر

جزئیات فراخوان و دعوت از مدرسان آموزش زبان فارسی به غیرفارسی‌زبانان


به گزارش خبرنگار مهر، مؤسسه لغت‌نامه دهخدا و مرکز بین‌المللی آموزش زبان فارسی دانشگاه تهران، در راستای توسعه برنامه‌های آموزشی زبان فارسی، از مدرسان مجرب و واجد شرایط دعوت به همکاری کرد.‌

ندا نفیسی، مسئول واحد آموزش مؤسسه دهخدا در این باره به مهر گفت: پیش از این جذب مدرس زبان فارسی از میان کسانی بود که تنها در حوزه آموزش زبان فارسی به غیرفارسی‌زبانان یا رشته ادبیات فارسی تحصیل کرده بودند، و تعداد محدودی از مدرسان نیز تحصیلات زبان‌شناسی داشتند. همکاران قدیمی‌تر مرکز، این افراد جدید را تعلیم می‌دادند و دوره‌های دوره تربیت مدرس و آموزش مدرسان به صورت داخلی برگزار می‌شد. به این ترتیب، گام‌به‌گام آماده تدریس می‌شدند. مدرسان قدیمی ما عمدتاً بیش از ۱۰ سال سابقه کاری داشتند. اما به دلیل مشکلات پیش‌آمده در سه سال گذشته، بسیاری از آن‌ها همکاری‌شان را قطع کردند. در طول دو سال اخیر، تنها تعداد کمی از مدرسان قدیمی با مرکز باقی مانده بودند. با بازگشت دوباره مدیریت، تیم قدیمی با قبول زحمت مجدداً فعالیت خود را آغاز کرد.

وی افزود: در گذشته، کلاس‌های مقدماتی چه حضوری و چه آنلاین در بیشترین حالت به چهار یا پنج کلاس می‌رسید. اما بعد از دوران کرونا، با کاهش تعداد کلاس‌ها مواجه شدیم و مجبور شدیم آموزش برخط و آنلاین را آغاز کنیم. در حدود شش الی هفت ماه گذشته، برخی دانشگاه‌ها با دانشگاه‌های کشورهای منطقه مانند کشور عراق قراردادهایی منعقد کرده‌اند، و بر اساس همین قراردادها تعداد متقاضیان عراقی به شکل چشم‌گیری افزایش یافته است. پس از قراردادهای جدید، تعداد متقاضیان بسیار زیاد شده است. در حال حاضر نزدیک به شش یا هفت کلاس مقدماتی ۱ و ۲ داریم. این کلاس‌ها باعث شده تا نیاز ما به مدرس بیشتر شود. ترم گذشته با دشواری زیادی مواجه شدیم و تصمیم گرفته شد یک فراخوان جذب منتشر کنیم.

نفیسی ادامه داد: هدف این است که حداقل ۱۰ مدرس جدید از میان جوان‌های توانمند و باتجربه انتخاب کنیم. البته شرایط حضور در فراخوان مرتبط با تدریس زبان فارسی به غیرفارسی‌زبانان، زبان‌شناسی یا ادبیات فارسی بود. استقبال بسیار بود و ما هم در سایت مؤسسه و هم تلفن‌های آن، با پیام‌ها و کارنامک های بسیار ی از متقاضیان مواجه هستیم که باید بررسی شوند.

دارا بودن مدرک معتبر دانشگاهی کارشناسی‌ارشد و دکتری فقط در یکی از رشته‌های آزفا (آموزش زبان فارسی به غیرفارسی‌زبانان)، زبان‌شناسی همگانی و ادبیات فارسی ضروری است. دارندگان گواهی‌نامه مبنی بر شرکت در دوره‌های تربیت‌مدرس یا تجربه کاری مرتبط در اولویت بررسی قرار خواهند گرفت.

متقاضیان می‌توانند پس از ارسال مشخصات و کارنامک خود از طریق واتس‌اپ مؤسسه دهخدا به شماره ۰۹۳۹۲۲۱۴۳۸۰، از ۹ فروردین تا ۱۹ فروردین ۱۴۰۴ در این فراخوان شرکت کرده و در صورت پذیرش، به تدریس در دوره‌های برخط این مؤسسه مشغول شوند.



منیع: خبرگزاری مهر

نظر مردم کرواسی درباره حضور تاریخی‌شان در تخت‌جمشید؛ تجربه تدریس فارسی در صربستان، استرالیا و کانادا


خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و ادب _ طاهره طهرانی: محمود فتوحی رودمعجنی، متولد خراسان است. رودمعجن، روستایی در ۴۸ کیلومتری تربت حیدریه. آن‌طور که خودش می‌گوید طی ۵۵ سال زندگی، دوره پیش از چراغ برق تا امروز را دیده که دوره دیجیتال و عصر ارتباطات است.

این‌استاد ادبیات، تحصیلات خود را در زادگاهش شروع کرد و در ۱۱ سالگی برای ادامه تحصیل به تربت حیدریه و بعدها به تهران رفت. کارشناسی را در دانشگاه تربیت معلم (خوارزمی) و کارشناسی ارشد و دکتری را در دانشگاه تهران خواند و بعدتر برای تدریس زبان فارسی به شهرهای زیادی سفر کرد. فتوحی کتاب‌های زیادی در زمینه ادبیات فارسی دارد که برخی از آن‌ها به‌عنوان منابع دانشگاهی در نظر گرفته می‌شوند. او همچنین برای چند دوره به‌عنوان مدرس زبان فارسی به کشورهای مختلف مامور شده است.

در فرصتی که برای گپ و گفت با این‌پژوهشگر زبان و ادبیات فارسی دست داد، به گفتگو درباره کتاب‌هایش و همچنین تجربه آموزش زبان فارسی به مردم دیگر کشورها پرداختیم.

در ادامه مشروح اولین‌قسمت گفتگو با فتوحی را می‌خوانیم؛

* آقای فتوحی از کتاب‌های شما شروع کنیم. اولین کتابتان چه سالی منتشر شد؟

اولین کتاب من هم‌سن دخترم است، سال ۱۳۷۷ بود اولین کتاب. با یکی از همکارانم جزوه‌ای برای تدریس فارسی عمومی تدوین و چاپ کردیم، با استقبال همراه شد و تا الان ۱۱۴ نوبت چاپ شده. دو سال بعد کتاب دومم را با نام نقد خیال منتشر کردم که رساله دکتری‌ام بود. پنج سال پس از دفاع با دستکاری اندکی منتشر شد و برگزیدۀ تشویقی کتاب سال شد.

* و بعد چه کتابی؟

یک کتابچۀ ۱۲۰ صفحه‌ای با عنوان نظریه تاریخ ادبیات در سال ۱۳۸۲ بود منتشر شد. پنج سال بعد با یک بازنگری اساسی آن را در ۴۰۰ صفحه منتشر کردم، با عنوان نظریه تاریخ ادبیات با بررسی انتقادی تاریخ ادبیات‌نگاری در ایران.

* این کتاب هم مثل آن کتاب فارسی عمومی استفاده دانشگاهی داشت؟

بله، این کتاب هم برای مخاطب دانشگاهی است؛ البته تخصصی‌تراست. بیشتر به کار متخصصان و پژوهشگران تاریخ ادبیات می‌آید.

* بلاغت تصویر کتاب مورد علاقه خود من است، داستان آن چه بود؟

بلاغت تصویر سال ۱۳۸۶ منتشر شد، این کتاب در واقع پاسخی بود به پرسشی که در بارۀ بلاغت شعر برایم پیش آمد. نظریه‌های بلاغی سنتی ما تا شعر قرن هفتم کارآیی دارد؛ برای برخی تمهیدات و شگردهای صناعی در ادبیات عرفانی هم کارآمد نیست. روزی در کلاس حین تدریس، دانشجویی مصرعی از سهراب سپهری را طرح کرد: «صورتش مثل یک تکه تعطیل عهد دبستان سپید است»، توضیحات من با روش‌های بلاغت سنتی قانع کننده نبود. دانشجویان گفتند چه‌کار باید بکنیم؟ گفتم بلاغت جدیدی لازم است. تجربه‌های عرفانی سنایی و مولوی و تخیلات سبک هندی و اشعار معاصر، با الگوها و أصول بلاغت سنتی قابل تحلیل نیست. همانجا جرقه‌ای در ذهنم زده شد و کار کتاب بلاغت تصویر آغاز شد.

با همه کاستی‌هایی که کتاب دارد اما با اقبال نسبی همراه بوده است. مدتی در آن بازنگری می‌کردم، اما از انتشار ویراست جدید منصرف شدم. مطالبش حدود بیست سال پیش نوشته شده و به همان زمان تعلق دارد.

* این کلاس کدام دانشگاه بود؟

دانشگاه تربیت مدرس، دوره دکتری بود. کلاس دانشجویان خارجی. اتفاقاً همان روزی بود که اتفاقات کوی دانشگاه رخ داد در سال ۱۳۷۸. همان روزها شروع کردم به این جستجوها و نتیجه شد کتاب بلاغت تصویر.

*پس کتاب بلاغت تصویر در واقع حاصل سوال یکی از دانشجوهای غیر ایرانی است که درباره بلاغت شعر سهراب پرسیده.

بله، البته آن دانشجو عرب زبان بود و بلاغت عربی را خوب می‌دانست.

نظر مردم کرواسی درباره حضور تاریخی‌شان در تخت‌جمشید؛ تجربه تدریس فارسی در صربستان، استرالیا و کانادا

* از تجربه تدریس به دانشجوهای غیر ایرانی بگویید. برداشت‌شان از زبان فارسی و مواجه‌شان با زبان فارسی چه‌طور بود؟

در ایران هم تدریس زبان فارسی به خارجی‌ها داشتم، ولی اولین تجربه‌ام در خارج از کشور در یوگسلاوی قدیم و صربستان جدید بود. تازه جنگ‌های بالکان پایان یافته بود و یوگسلاوی بزرگ به چند جمهوری کوچک تقسیم شدند، دو سالی در دانشگاه بلگراد فارسی تدریس می‌کردم. یک تجربه مشابه هم در دانشگاه ملی استرالیا داشتم و یک تجربه در کانادا.

انگیزه‌های فراگیری زبان برای خارجیان متفاوت است. هر انگیزه‌ای با ذهنیتی نسبت به ایران همراه است. آن ذهنیت خیلی مهم است؛ و منِ معلمِ فارسی بایستی بر اساس ذهنیت افراد، برنامه تدریس زبان فارسی را تنظیم کنم. مثلاً در بعضی کشورها مثل کشورهای بالکان، گروه‌هایی علاقه‌مند به ایران باستان هستند. ایران عهد هخامنشی و ساسانی خیلی برایشان مهم است. مثلاً در کرواسی به آثار باستانی ایران مثل تخت جمشید توجه خاصی داشتند، می‌گویند لباس‌های یکی از نمایندگان ملل که پایه تخت داریوش را بر دوش حمل می‌کنند، لباس کرواسی به تن دارد. می‌گفتند سوابق تاریخی‌مان را آنجا می‌بینیم. یا بعضی لباس‌های قشقایی‌ها یا لرستانی‌ها را شبیه لباس‌های خودشان می‌دانستند.

* نشانه‌های آشنا پیدا می‌کردند.

بله دقیقاً. در سر دیگر طیف، کسانی هستند که مسائل امروز را دنبال می‌کنند. بعضی‌شان در بالکان ضد آمریکایی بودند و ایران برای‌شان الگوی ضد امریکایی بود؛ اینها یک جور ایران دیگر را می‌بینند. در میان مسلمان‌های بوسنی و هرزگوین هم کسانی بودند که در پی شناخت مثنوی و مولانا و ادبیات عرفانی فارسی بودند. فرقه‌های بکتاشیه و سعدیه و امثال آنها هنوز در بوسنی هستند. در خانقاه‌های آنجا مثنوی را می‌خواندند، شرح‌های مثنوی وجود داشته، هر جایی و هر گروهی ذهنیتی دارند.

* در استرالیا چه‌طور؟

در استرالیا هنر ایران و تاریخ ایران باستان برای فارسی آموزان جذاب بود؛ مثلاً کسانی به خوشنویسی ایران علاقه نشان می‌دادند، کارگاه آشنایی با خوشنویسی داشتیم برای گروهی دیگر سینمای ایران جذابیت داشت. گروهی هم فرزندان مهاجران فارسی زبان از ایران و افغانستان و تاجیکستان بودند. ما برای هر گروه یا ملتی باید آموزش زبان فارسی را بر متناسب با گرایش و نیازهای زبان‌آموزان تنظیم می‌کردیم؛ با این کار جاذبۀ زبان و فرهنگ ایرانی برایشان بیشتر می‌شد.

* سرفصل‌هایی که کار می‌کردید متناسب با خواست آنها بود؟

دقیقاً، ما طبعاً یک دوره کتاب درسی داشتیم که مبنای اصلی تدریس بود؛ بیرون از کلاس و کتاب فعالیت‌های دیگری داشتیم؛ مثلاً کارگاه‌های آموزشی داشتیم، یا تمریناتی متناسب با نیازهای فراگیران تنظیم می‌کردیم. فیلم پخش می‌شد برنامه‌های جانبی مثل گفتگوهای دورهمی، آشپزی ایرانی، موسیقی زیاد بود. دانشجویان دوست داشتند به سبک ایرانی آشپزی کنند. جشن‌های نوروز و سیزده بدر و یلدا و برنامه شب‌های ایران می‌گذاشتیم. یک نمایشگاه خیلی بزرگ در کانبرا پایتخت استرالیا با نام راه ابریشم برگزار شد، با حضور کشورهای راه ابریشم و کشورهای غربی.

ایرانی‌ها در آماده‌سازی غرفه ایران خیلی تلاش کردند. بخش آموزش زبان دانشگاه ملی استرالیا (ANU) هم ما بودیم، دو نفر خطاط بودیم که اسم افراد را با خط نسخ و نستعلیق روی کاغذ باد می‌نوشتیم و هدیه می‌کردیم. باور می‌کنید که در دو شب نزدیک به ۶۰۰ نفر توی صف آمدند که اسم خودشان یا دوستانشان را به خط خوش و به یادگار بنویسیم؟

*این‌قدر استقبال بود؟

بله. برایشان نوع قلم و مرکب و صدای نی روی کاغذ شگفت انگیز بود. ایران و زبان فارسی برای آموزش زبان جاذبه‌های متنوعی دارد؛ از جاذبه‌های توریستی بگیریم، تا اقتصادی و دیپلماتیک. یک شاگردی داشتیم خیلی قد بلند بود، بیشتر از دو مترو، ایشان الان استاد میکروبیولوژی در دانشگاه بلگراد است. آن زمان رویکردهای ضد آمریکایی داشت. می‌گفت اصلاً نمی‌خواهد زبان انگلیسی را یاد بگیرد. زبان یونانی و آلمانی می‌خواند و فارسی را هم می‌آموخت.

* فصل مشترک این همکاری به خاطر ضد آمریکایی بودن ایشان است.

صرفاً ضد امریکایی بودن نبود؛ خانواده ایشان هم تعلق خاطری به ایران تاریخی داشتند. در کنارش به موسیقی ایرانی هم علاقمند بود و الان سنتورنواز ماهری است. خیلی راحت فارسی می‌نویسد و صحبت می‌کند و با دانشگاه‌های ایران طرح‌های مشترک دارند.

یا مثلاً پلیس جوانی که فارسی را خیلی جدی دنبال می‌کرد و علاقه شدیدی به ایران داشت. او هم در جستجوی نژاد آریایی بود؛ گاهی می‌رفتم خانه‌اش، یک اتاق داشت که روی تمام در و دیوارش را پر کرده بود از طرح آجرهای معماری‌های ایرانی. می‌گفت اینها رمزها و نشانه‌های آریایی است.

*جالب است. در مورد بالکان به لحاظ فرهنگی باز یک نخ تسبیح ما را به هم وصل می‌کند ولی مثلاً در استرالیا که مهاجرپذیر است، بیشتر جنبه‌های مدرن امروز ایران مهم است.

بله، تعدادی از شاگردان ما ایرانیان و یا افغانستانی‌های مهاجر نسل دو و سه بودند. تعدادی هم به جهت آشنایی‌های فامیلی و خانوادگی و دوستان ایرانی خود، سراغ زبان و فرهنگ ایران می‌آمدند؛ مثلاً دختری بود که تا اسم ایران را می‌شنید گریه می‌کرد! یک بار از او پرسید: چنین احساسی عجیب است! گفت: من یک بیماری داشتم و از زندگی قطع امید کرده بودم، یک پزشک متخصص ایرانی من را نجات داد. زندگی دوباره‌ام را مدیون فرزند ایران هستم. می‌خواهم فارسی یاد بگیرم و ایران را خوب بشناسم. بروم ایران را ببینم. یا کسی را داشتیم که عمویش در ایران دیپلمات بوده. خلاصه این که آدم‌ها با انگیزه‌ها و دیدگاه‌های مختلف و تجارب متفاوت سراغ زبان فارسی و فرهنگ ایرانی می‌آیند.

* ترکیب کلاس جالبی داشتید پس!

خب اداره کردن کلاسی با این تنوع‌ها کار سختی بود؛ یک وقتی رفتم کلاس پایۀ ۱، دیدم تعدادی دارند فارسی صحبت می‌کنند؛ دانشجویان نسل دوم مهاجران ایرانی و افغانی عمدتاً فارسی روان حرف می‌زنند اما خواندن و نوشتن بلد نیستند؛ یک کلاس ۱۱ نفره داشتم، سه نفرشان ایرانی بودند، یک افغانستانی، یک عرب‌تبار و شش نفر دیگر چینی و ایتالیایی و روس…. کار بسیار سختی بود. دانشجوی چینی حتی یک کلمه فارسی نشنیده بود؛ دانشجوی عرب‌تبار خط و حروف را خوب می‌شناخت، ایرانی‌ها هم فارسی امروزی را بسیار راحت صحبت می‌کردند. مجبور بودم کلاس را در سه گروه با سه برنامۀ جداگانه اداره کنم.

* کدام سخت‌تر بود؟ تدریس فارسی به یک غیر فارسی‌زبان یا تدریس فارسی به کسانی که به قول شما نسل دو و سه بودند و یا پیش‌زمینه‌ای از فارسی داشتند؟

خب معلوم است، آموزش زبان به کسی که هیچ سابقه‌ای ندارد سخت‌تر است. یادم هست در دانشگاه بلگراد با تأخیر کارم را شروع کردم. اوایل نوامبر_ نیمه آبان _ شروع کردم تا ژانویه؛ شاگردان حروف الفبای فارسی را نسبتاً یاد گرفتند و می‌توانستند حروف را تشخیص بدهند. رفتند تعطیلات ژانویه، وقتی برگشتند همه الفبا را فراموش کرده بودند. کار با این طیف از زبان آموزان سخت است. از آن طرف دانشجویی داشتم که در گفتگو و درک مطلب قوی بود، قشنگ فارسی صحبت می‌کرد، موسیقی ایرانی گوش می‌داد به راحتی فیلم فارسی می‌دید، فقط نمی‌توانست بخواند و بنویسد. مثل یک روستایی فارسی زبان که سواد ندارد؛ همین شاگرد در خانواده راحت صحبت می‌کند. این دو طیف، دو روش متفاوت برای آموزش می‌خواهد. معمولاً در آموزش با دومی مشکلی ندارید، یعنی با کسی که فارسی بلد است سرعت آموزش خیلی بالاست.

* به لحاظ زمانی برای هر کدام تقریباً چند دوره لازم بود؟ یک ترم؟ دو ترم؟

بستگی داشت؛ دانشجویی که می‌آمد نوشتن خط فارسی را یاد بگیرد خب حدوداً سه چهار ماهه خط را یاد می‌گرفت و به راحتی می‌خواند، اما دانشجویی که هیچ ذهنیتی نسبت به خط فارسی نداشت و روز اول خط فارسی را می‌خواست از چپ مثل خطوط لاتین بخواند، بیشتر طول می‌کشید.متصل نوشتن حروف فارسی و حروف هم‌صدا نیز خودش ماجراها داشت.

*اینها بعداً کلاس خوشنویسی می‌آمدند؟ یا اول خوشنویسی می‌آمدند و بعد فارسی؟

نه کلاس‌های خوشنویسی برای آشنایی با هنر خوشنویسی بود. مرکب و لیقه و لوازم خوشنویسی از ایران سفارش داده بودیم. یادم هست در کارگاه خوشنویسی، داشتم توضیح می‌دادم و شرکت کنندگان با دوات و قلم ور می‌رفتند حواسشان نبود دست و لباسشان سیاه شده بود. دیدم آقایی ردیف جلو نشسته و با خط زیبایی دارد می‌نویسد: “فروغ صبح دانایی کتاب است”. پرسیدم: where are you from؟ گفت: ایران، مشهد. همشهری در آمد. گفت که در یک تابلوسازی کار می‌کرده و آنجا خط یاد گرفته. درِ گوشم گفت البته متولد کابلم. یکی هم می‌گفت من عاشق صدای قلم نی هستم. خاطره‌ای از خطاطی دارم در یوگسلاوی که در مجله بخارا هم نوشتم. آقایی بود که نه خواندن فارسی بلد بود و نه نوشتن. اما شکسته نستعلیق را از روی تابلوها بسیار زیبا تقلید می‌کرد. الگو را دقیق تماشا و به تدریج نقاشی می‌کرد. دو سالی که با هم ارتباط داشتیم، کم‌کم حروف فارسی را یاد گرفت.

* خوشنویسی نزدیک‌ترین همسایگی را با ادبیات دارد، خیلی عجیب است کسی نتواند بخواند ولی بنویسید.

بله. می‌گفت – به صربی خیلی شیرین سخن بود – وقتی خط شکسته را می‌بینم قلبم شروع به تپش می‌کند، سرم دوار می‌رود. می‌توانم از خط با حافظه‌ام عکس بگیرم. حالت روحی ویژه‌ای داشت یک نوع تجربۀ خاص. پرسیدم نسبت به خوشنویسی انگلیسی هم این حس را داری؟ می‌گفت نه ندارم.

* بعد از بلاغت تصویر چه کتابی نوشتید؟

پیش از کتاب بلاغت تصویر دو کتاب درباره ادبیات صربستان نوشتم: یکی حماسه‌های صربی است. داستانهای حماسی را با شاگردان می‌خواندیم و به فارسی ترجمه می‌کردیم. یکی هم تاریخ ادبیات صربستان. هر دو کتاب در سال ۱۳۸۳ با سرمایه سفارت صربستان در تهران منتشر شد.

نظر مردم کرواسی درباره حضور تاریخی‌شان در تخت‌جمشید؛ تجربه تدریس فارسی در صربستان، استرالیا و کانادا

همزمان با کتاب بلاغت تصویر کتابی نوشتم به نام آئین نگارش مقاله علمی پژوهشی. قصه این کتاب جالب است؛ آن زمان خانم من دانشجو بود، داشت تحصیلات تکمیلی می‌خواند. یک درس روش تحقیق داشتند، از من می‌پرسید این موضوع چیه؟ اون یکی چطور؟ این را چطور باید بنویسیم؟ همان زمان یک درس روش تحقیق داشتم، جزوه‌ای که برای دانشجویان تنظیم کرده بودم به همسرم نشان می‌دادم و می‌گفتم: ما این مطلب را این‌طور بحث می‌کنیم و آن دیگری را این طور. می‌گفت نه استاد ما چیز دیگری گفته! خلاصه هر چه به منابع معتبر ارجاع می‌دادم قبول نمی‌کرد. تا این که جزوه را مرتب کردم و دادم به ناشر.

حقیقتش این بود که بخشی از آن کتاب را به عنوان شیوه نامه مجله آماده کرده بودم چون سردبیر بودم و باید برای نویسندگان مقالات دستور العملی در روش ارجاع، تنظیم مطالب، انواع مقاله و ساختار هرکدام فراهم می‌کردم. کتاب به زودی مورد اقبال قرار گرفت. یک نسخه هم فرستادم برای استاد همسرم. ایشان از کتاب خوشش آمده بود. تا الان ۲۶ بار چاپ شده. سال ۲۰۱۶ یکی از استادان ادبیات تاجیکستان این کتاب را به خط و گویش تاجیکی برگردانده است.

*از کتاب‌های دیگرتان هم صحبت کنیم!

کتاب سبک شناسی در سال ۱۳۹۰ منتشر شد. یک مجموعه برای آشنایی با روش‌ها و نظریه‌های جهانی سبک‌شناسی است و بخش دوم آن سبک شناسی عملی است. برندۀ جایزۀ کتاب فصل و برگزیدۀ تشویقی جایزۀ جلال آل احمد شد.

کتاب صد سال عشق مجازی یک پژوهش در شعر فارسی قرن دهم یا مکتب وقوع فارسی است. سال ۱۳۹۵ منتشر شد و نشان دهخدا و جایزۀ جشنوارۀ بین المللی فجر را دریافت کرد. کتاب درآمدی بر ادبیات شناسی را سال ۱۴۰۰ منتشر کردم راهنمای أصول آموزش و پژوهش در ادبیات فارسی است.

کتاب دیگری که برایش ارزش ویژه قائلم نامش صور خیال متعالیه است. خوانش تطبیقی شعر صائب تبریز و حکمت متعالیه ملاصدرا. در این کتاب همسویی شعر فارسی و حکمت ایرانی در مسألۀ وجودگرایی را نشان داده ام. بر خلاف روایت رایج که شعر عصر صفوی را تهی از اندیشه و حکمت قلمداد کرده است، این کتاب نشان می‌دهد که شعر فارسی در این دوره نیز همچنان بار حکمت ایرانی را بر دوش می‌کشد.

آخرین کتابم ایرانیان و رؤیای قرآن پارسی است که چند ماه پیش به بازار آمد. بنیاد این کتاب بر یک گزارش تاریخی در بارۀ تلاش‌های ایرانیان برای دستیابی به یک ابرمتن شبه مقدس نهاده شده است. و زادمان و زیستمان و سرشت صوری و معنایی سه ابرمتن فارسی (شاهنامه، مثنوی، دیوان حافظ) را بررسیده و کوشیده امکان و امتناع ظهور متن مقدس در زبان فارسی را واکاوی کند.

ادامه دارد…



منیع: خبرگزاری مهر

«سعید نفیسی به هشت روایت» رونمایی می‌شود


به گزارش خبرگزاری مهر، دویست و پنجاه و چهارمین نشست از سلسله جلسات صبح پنجشنبه‌های مجله بخارا با محوریت رونمایی کتاب «سعید نفیسی به هشت روایت» تألیف پیمان طالبی، با همکاری مرکز مطالعات خاورمیانه و انتشارات ققنوس در مرکز مطالعات خاورمیانه برگزار می‌شود.

سعید نفیسی، ادیب، نسخه‌شناس، تاریخ‌نگار، نویسنده، مترجم قرن اخیر ایران است. او از نخستین اساتید دانشگاه تهران، استاد تاریخ ادبیات ایران در دانشگاه قاهره، مؤسس شعبه ادبیات فارسی دانشگاه علیگره هندوستان و از معدود افرادی در تاریخ ایران است که موفق به دریافت نشان لژیون دونور از کشور فرانسه شد. افزون بر این عناوین و مناصب، نفیسی را به عنوان کتاب‌بازترین فرد تاریخ معاصر ایران می‌شناسند که کتابخانه او در میان اساتید و فرهنگ‌مداران، زبانزد بوده است.

کتاب «سعید نفیسی به هشت روایت»، نوشته پیمان طالبی، نویسنده و روزنامه‌نگار است که در آن، زندگی سعید نفیسی در قالب هشت جستار مورد بررسی قرار گرفته است. کمتر دیده شده که از زندگی و زیست شخصی نفیسی و حالات مختلف روحی این استاد در منابع سخنی به میان بیاید. پیمان طالبی، در این‌کتاب با بررسی بالغ بر ۳۰۰ منبع مختلف، اطلاعات کمتر دیده‌شده‌ای را گرد هم آورده و علاوه بر این، برای بررسی برخی از جزئیات ناگفته در زندگی نفیسی، به بازماندگان او نیز مراجعه کرده و در قالب یک پژوهش جامع، بسیاری از اسناد خانوادگی نفیسی، شامل عکس‌ها و سندها را از نظر گذرانده است. این کتاب در سری زندگی‌نامه‌های انتشارات ققنوس به چاپ رسیده است.

نشست رونمایی این‌کتاب با سخنرانی سیروس علی‌نژاد، تورج دریایی (پیام تصویری)، سام گیوراد، سام نفیسی، سحر بکایی و علی دهباشی همراه است.

این‌برنامه پنجشنبه ۴ بهمن از ساعت ۱۰ در مرکز مطالعات خاورمیانه به نشانی تهران، بلوار کشاورز، خ نادری، پلاک ۶ برگزار می‌شود.



منیع: خبرگزاری مهر

مروری بر کارنامه جلال متینی؛ از تفسیرهای قرآن تا پند پیران


‌خبرگزاری مهر _ گروه فرهنگ و ادب: جلال متینی (زاده ۱۳۰۷) مورخ و محقق متخصص در زمینه تاریخ و فرهنگ ایران به‌ویژه شاهنامه‌پژوهی چند روز پیش در ۹۶ سالگی در آمریکا درگذشت.

متینی سال ۱۳۰۷ در تهران و از پدر و مادری کاشانی و اهل فرهنگ به دنیا آمد، دبستان را خواند و دبیرستان را در مدرسه دارالفنون رشته ادبی خواندو سال ۱۳۲۵ وارد دانشگاه تهران شد و لیسانس حقوق گرفت، بعد برای تدریس روانشناسی خواند و سرانجام ادبیات را تا مقطع دکتری در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران گذراند و از محضر اساتیدی مانند بهار و بهمنیار و فروزانفر و پورداود و همایی و قریب و معین و خطیبی و صفا بهره برد.

متینی، استاد تاریخ، پژوهشگر و رئیس پیشین دانشگاه فردوسی مشهد بود که از ۱۳۵۴ تا ۱۳۵۶ ریاست این دانشگاه را نیز به عهده داشت. او علاوه بر مدیریت دانشگاه، معاونت آموزشی و پژوهشی ۱۳۵۲ و همچنین ریاست دانشکده ادبیات ۱۳۴۷ تا ۱۳۵۳ در دانشگاه فردوسی مشهد را نیز عهده‌دار بود. متینی پس از انقلاب به آمریکا مهاجرت کرد و سال‌ها پس از مرگ بهار، آنجا با پروانه بهار ازدواج کرد و به تدریس تاریخ و فرهنگ ایران در دانشگاه برکلی کالیفرنیا مشغول شد.

کتاب‌های تصحیح شده

این پژوهشگر در کارنامه خود تصحیح چند متن مهم کهن را دارد: یکی کتاب بزرگ و مفصل هدایة المتعلمین فی الطب است، نوشته ابوبکر ربیع بن احمد اخوینی بخارایی. این کتاب که در سال ۱۳۴۴ برنده جایزه سلطنتی شده بود، بر اساس مکتب طبی محمد بن زکریای رازی در قرن چهارم به زبان فارسی استوار نوشته شده و گنجینه‌ای برای مطالعات تاریخ پزشکی و زبان فارسی و رسم‌الخط و تلفظ قدیم است.

دومین کتاب تفسیر قرآن مجید معروف به تفسیر کمبریج است، نویسنده آن ناشناخته بوده و به تاکید متینی و تأیید علی اشرف صادقی در نیمه اول قرن پنجم در خراسان نوشته شده است. (بنیاد فرهنگ، ۱۳۴۹). این تفسیر کهن که از ذخایر زبان فارسی است را بنیاد فرهنگ در سال ۱۳۴۹ منتشر کرده است. اصل کتاب چهار جلد بوده که جلدهای سوم و چهارم آن باقی مانده است؛ از سورۀ مریم تا پایان مصحف شریف. متینی مقدمه‌ای ۱۲۰ صفحه‌ای بر این تفسیر نوشته حاوی ویژگی‌های سبکی و دستوری و لغوی و رسم‌الخطی کتاب، با ۸۰ صفحه فهرست دقیق و مفید از لغات و ترکیبات.

مروری بر کارنامه جلال متینی؛ از تفسیرهای قرآن تا پند پیران

کتاب بعدی تفسیر بر عشری از قرآن مجید است؛ این تفسیر که شروع و پایانش افتاده و موجود نیست، توسط او در انگلستان پیدا شد و تصحیحش در ۱۳۵۲ با مقدمه‌ای مفصل و فهرست‌های دقیق چاپ شد. متینی که در تحقیقات علمی به ویژه در متون کهن بسیار سختگیر و دقیق بود، زمان تألیف تفسیر عشری را بر مبنای قرائن سبک‌شناسی، در فاصلۀ نیمۀ قرن چهارم تا پایان نیمۀ قرن پنجم حدس زده بود.

پند پیران کتابی است که نامش را متینی گذاشته است، و گمان می‌کند در نیمه قرن پنجم نوشته شده باشد. مولفش نامشخص است ولی نثری زیبا دارد و از منابع قدیم حکایات زهد و تصوف در زبان فارسی است.

او در سفری که سال ۱۳۴۹ به تاشکند داشت با کتابی آشنا شد به نام تحفة الغرائب، که به نوعی عجایب نامه یا دانشنامه است و منسوب به محمد بن ایوب الحاسب الطبری _ از نویسندگان و دانشمندان قرن پنجم _ کهن‌ترین کتاب فارسی در این موضوع هم هست. این کتاب از منابع کهن و غنی برای شناخت فولکلور و فرهنگ عامه و از کتب مرجع برای فهم نکات تاریک و باریک متون ادبی است. متینی این کتاب را در سال ۱۳۵۰ معرفی کرده بود، سرانجام تصحیح تحفة الغرائب سال ۱۳۷۱ توسط انتشارات معین منتشر شد. در سال ۱۳۹۱ در انتشارات کتابخانه مجلس و توسط رسول جعفریان با اصلاح و تکمیل در اختیار علاقمندان قرار گرفت.

مروری بر کارنامه جلال متینی؛ از تفسیرهای قرآن تا پند پیران

کتاب بعدی کوش‌نامه است، کتابی با حدود ۱۰ هزار بیت، از منظومه‌های کهن حماسی که حدود یک سده پس از شاهنامه سروده شده و ناظمش ایران‌شان بن ابی‌الخیر است. این تصحیح قرار بود کار مشترکی بین متینی و یوسفی باشد که بعد از انقلاب و پرداختن یوسفی به سعدی و انصراف دانشگاه فردوسی از نشر آن، سرانجام در سال ۱۳۷۷ توسط انتشارات علمی منتشر شد. متینی مقالاتی هم درباره کوشنامه نوشته، بعدها ساقی گازرانی با دستیابی به اسناد دیگر، پژوهش‌هایی درباره کوش نامه انجام داد که توسط نشر مرکز به چاپ رسید.

فعالیت‌های مطبوعاتی و مقالات

متینی در سال ۱۳۳۵ نشریه فرزندان ایران _ نشریۀ سازمان جوانان شیر و خورشید _ را منتشر کرده بود که مدیرش حسین خطیبی بود. او بعد از مهاجرت و با تعطیلی مجلاتی چون یغما و راهنمای کتاب و سخن، دو مجلۀ ایران‌نامه و ایران‌شناسی (مجلۀ تحقیقات ایرانشناسی) را منتشر کرد. در سرمقالۀ شمارۀ اول ایران‌نامه نوشت که «امروز وظیفۀ هر ایرانی است که مشعل زبان و ادب فارسی و فرهنگ ایران را در خارج از مرزهای ایران فروزان نگاه دارد». در پاییز ۱۳۶۱ شمارۀ اول ایران‌نامه منتشر شد. همراهان او در انتشار این دو مجله بزرگانی چون محمدجعفر محجوب، پیتر چلکوفسکی، راجر سیوری، ذبیح‌الله صفا، احسان یارشاطر، جلال خالقی‌مطلق، حسین نصر، حسن جوادی، محمدعلی جمال‌زاده، حشمت مؤید، محمود امیدسالار و پال اسپراکمن بودند.

مروری بر کارنامه جلال متینی؛ از تفسیرهای قرآن تا پند پیران

از متینی مقالات زیادی نیز در کارنامه علمی اش به یادگار باقی مانده است، پیش از انقلاب مقالاتش غالباً در مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه فردوسی مشهد و بعد از انقلاب در ایران‌نامه و ایران‌شناسی منتشر شده است. جز این در مجلات یغما، نامه آستان قدس، آینده، نامه فرهنگستان و نامه بهارستان، در یادنامه‌ها و جشن‌نامه‌ها و مجموعه‌های ادواری مانند هفتادسالگی فرخ، جشن‌نامه صفا، به یاد محمد قزوینی ونیز مقالاتی از او به چاپ رسیده است.



منیع: خبرگزاری مهر

نگاهی به «پنج اقلیم حضور» و خصلت شاعرانگی ایرانیان


خبرگزاری مهر _ گروه فرهنگ و ادب: داریوش شایگان متولد چهارم بهمن‌ماه ۱۳۱۳ خورشیدی در شهر تبریز است که در خانواده‌ای چندزبانی و چندفرهنگی به دنیا آمد. پدرش محمدرحیم شایگان بازرگانی متمول و شیعه مذهب بود و مادرش زولوگیدزه اباشیدزه باگراتیون، اهل گرجستان و سنی مذهب بود. دایه او روس بود و فرزندانِ خانواده از کودکی زبان‌های ترکی، روسی و فارسی را یاد گرفته بودند. او دوره‌ی دبستان تا اول دبیرستان را هم در مدرسه‌ی فرانسوی‌زبان سن‌لوئی تبریز گذراند و زبان فرانسوی نیز به این ترکیب افزوده شد. سپس در ۱۵ سالگی با نیمه‌تمام‌گذاشتن تحصیل در دبیرستان تبریز، به انگلستان رفت و آنجا دبیرستان را به انگلیسی درس خواند.

داریوش شایگان پس از اتمام دوره دبیرستان به ژنو سوئیس رفت و ابتدا تحصیل در رشته پزشکی را آغاز کرد، اما پس از یک سال آن را رها کرد و به تحصیل هم‌زمان در رشته‌های علوم سیاسی، فلسفه و زبان‌شناسی پرداخت. در دوران تحصیل، او به مطالعه آثار ادیبان و فیلسوفان بزرگی مانند پل والری، مارسل پروست، کارل گوستاو یونگ، شارل بودلر و راینر ماریا ریل که علاقه‌مند شد و با فرهنگ و ادبیات اروپا در قرن بیستم آشنا گردید. در دانشگاه ژنو، شایگان تحت تأثیر استادش ژان هربر، با اساطیر و حماسه‌های هند آشنا شد و دو سال را صرف یادگیری زبان سانسکریت نزد هانری فرای، هندشناس مشهور، کرد؛ و در ۲۵ سالگی و پس از پایان تحصیلاتش به ایران بازگشت.

پس از بازگشت، شایگان شش سال را به مطالعه و تأمل در عرفان و متون کلاسیک فارسی اختصاص داد و به بررسی آثار الهیاتی و عرفانی پرداخت. در این دوره، او در دانشگاه تهران به تدریس زبان سانسکریت مشغول شد و با سید حسین نصر همکاری کرد. از طریق نصر، با هانری کُربَن، اسلام‌شناس فرانسوی، هم آشنا شد. این مطالعات و ارتباطات، تأثیر عمیقی بر شکل‌گیری اندیشه‌های فلسفی و عرفانی شایگان گذاشت.

نگاهی به «پنج اقلیم حضور» و خصلت شاعرانگی ایرانیان

به همین مناسبت نگاهی به یک اثر این اندیشمند شش زبانه می‌کنیم:

پنج اقلیم حضور

کتاب پنج اقلیم حضور نوشته داریوش شایگان یکی از آثار مهم این مولف است که به بررسی و تحلیل عمیق فرهنگ و ادبیات ایران می‌پردازد. این کتاب در واقع تلاشی برای شناخت هویت ایرانی و جنبه‌های مختلف حضور انسان ایرانی در جهان است. شایگان در این اثر به تحلیل روحیه و شخصیت ایرانی با استفاده از دیدگاه‌های فلسفی، روان‌شناختی، و ادبی می‌پردازد.

پنج اقلیم حضور به بررسی پنج چهره برجسته در ادبیات و فرهنگ ایران اختصاص دارد: حافظ، مولانا، سعدی، خیام و فردوسی. شایگان تلاش می‌کند تا از طریق آثار و اندیشه‌های این بزرگان، به درک بهتری از هویت ایرانی و نگاه معنوی ایرانیان به جهان دست یابد. او به تأثیر این شاعران بر ساختار ذهنی و فرهنگی ایرانیان می‌پردازد و نشان می‌دهد که چگونه این شخصیت‌ها پنج بُعد از “حضور” را در فرهنگ ایرانی نمایندگی می‌کنند.

رویکرد شایگان در این اثر، تحلیل فرهنگ ایرانی از منظر تطبیقی است، او از این منظر میان فرهنگ ایرانی و دیگر فرهنگ‌ها ارتباط برقرار می‌کند و به دنبال کشف نقاط اشتراک و تفاوت‌های تفکر ایرانی با تفکر فلسفی غربی است. شایگان با توجه به مشرب فلسفی اش به جنبه‌های عرفانی، فلسفی، و وجودی زندگی در ادبیات ایران توجه ویژه‌ای دارد.

نگاهی به «پنج اقلیم حضور» و خصلت شاعرانگی ایرانیان

اهمیت این کتاب در چیست؟

این کتاب نگاه تازه‌ای به هویت ایرانی ارائه می‌دهد و آن را در سطحی جهانی بررسی می‌کند. ترکیب تحلیل‌های فلسفی با نگاهی ادبی، باعث می‌شود که اثر هم برای علاقه‌مندان به ادبیات و هم برای دوستداران فلسفه جذاب باشد و در عین حال شایگان به شکلی خلاقانه تلاش می‌کند که تضادها و همزیستی عناصر سنتی و مدرن در فرهنگ ایرانی را شرح دهد.

سبک نوشتاری شایگان در این کتاب، روان و در عین حال پیچیده است؛ او از اصطلاحات فلسفی و تحلیل‌های دقیق استفاده می‌کند، اما تلاش دارد که مطالب برای خواننده عام نیز قابل فهم باشد.

آن طور که خودش در این باره نوشته است «شالوده این مقالات، بر اساس زاویه دید من نسبت به خصلت شاعرانگی ایرانیان پی ریزی شده است؛ بر محور این پرسش که ارج و منزلت ایرانیان در قبال بزرگان ادبشان حاصل چه برداشتی است؟ پیوند و ارتباط درونی این مردم با شاعران بزرگشان از چه سنخ است که چنین به اعماق سرشتشان رسوخ کرده و سایه‌ای سنگین بر کل جهان بینی آنان افکنده است؟ غرض از این قلم فرسایی، سنجش و تحلیل ارتباط ایرانیان با شاعران ارجمندشان است، بالاخص آنان که طی قرون و اعصار به پایگاهی اساطیری اعتلا یافته اند… به نظرم پیوندی از این دست مولود قریحه شاعرانه ایرانی است که در جهان بی همتاست.»

کتاب پنج اقلیم حضور یکی از آثار برجسته شایگان است که می‌تواند برای کسانی که به فلسفه، ادبیات و هویت فرهنگی علاقه‌مند هستند، بسیار آموزنده و تأمل‌برانگیز باشد.



منیع: خبرگزاری مهر