چه کسانی در قرن اخیر قرآن را به فارسی ترجمه کرده اند؟


خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و ادب: در قرن‌های اخیر، ترجمه‌های قرآن به زبان فارسی شاهد پیشرفت‌های قابل توجهی بوده‌اند. این ترجمه‌ها به دو دسته ترجمه‌های کهن و ترجمه‌های معاصر تقسیم می‌شوند درباره ترجمه‌های کهن و سابقه اولین ترجمه‌های فارسی از متن قرآن، پیشتر و در گفتگو با سید محمد عمادی حائری مواردی مطرح شد. اما چه کسانی در قرن اخیر قرآن را به فارسی ترجمه کرده اند؟ و چه تفاوتی بین ترجمه‌های کهن و ترجمه‌های جدید متن وحیانی وجود دارد؟

در این یادداشت به بررسی تفاوت ترجمه‌های کهن، معاصر و منظوم پرداخته خواهد شد؛

ترجمه‌های معاصر

در چند دهه اخیر، ترجمه‌های فارسی قرآن با سرعت بیشتری انجام شده‌اند. این ترجمه‌ها به‌صورت کامل و با رویکردهای مختلف انجام شده‌اند. از جمله مترجمان معاصر می‌توان به مهدی الهی قمشه‌ای، احمد آرام، ابوالقاسم پاینده، عبدالحمید نوبری، عباس مصباح‌زاده، و محمدمهدی فولادوند اشاره کرد.

محمدمهدی فولادوند با ارائه ترجمه‌ای که هم از نظر دقت به متن اصلی و هم از نظر روانی و آهنگین بودن ممتاز است، یکی از مهم‌ترین مترجمان معاصر به‌شمار می‌رود. همچنین، بهاالدین خرمشاهی با نقد و بررسی ترجمه‌های مختلف، نقش مهمی در ارزیابی و مقایسه آنها داشته است.

انقلاب اسلامی ایران نیز بر افزایش تعداد ترجمه‌های قرآن تأثیر گذاشته است. به‌گونه‌ای که در حدود ۴۰ سال اخیر، قرآن حداقل ۴۰ بار به فارسی ترجمه شده است.

در قرن اخیر، بسیاری از مترجمان فارسی در ترجمه قرآن کریم فعالیت داشته‌اند. پس از مهدی الهی قمشه‌ای که ترجمه او نقطه عطفی در تاریخ ترجمه قرآن به فارسی بود، مترجمان جدید با رویکردهای مختلف، از جمله ترجمه تحت‌اللفظی و جمله به جمله، به برگردان قرآن پرداخته‌اند.

چه کسانی در قرن اخیر قرآن را به فارسی ترجمه کرده اند؟

تفاوت‌های ترجمه‌های کهن و معاصر قرآن

از سوی دیگر، تفاوت‌های بین ترجمه‌های کهن و معاصر قرآن به چند عامل مهم برمی‌گردد که در ادامه به آنها اشاره می‌شود؛

از دید روانی و سبک ترجمه، ترجمه‌های کهن اغلب تحت‌اللفظی و لغوی هستند. این ترجمه‌ها بر اساس معادل‌یابی کلمات انجام می‌شوند و ممکن است از روانی کمتری برخوردار باشند. در ترجمه‌های معاصر نثری روان و فراتر از تحت‌اللفظی بودن دارند. این ترجمه‌ها با الگوگیری از زبان امروز و توجه به ساختار جمله، روان‌تر و قابل فهم‌تر هستند.

همچنین ترجمه‌های کهن اغلب با تفسیر آمیخته‌اند. مترجمان قدیم مانند میبدی، ترجمه را همراه با تفسیر ارائه می‌کردند. ولی در ترجمه‌های معاصر تلاش شده است که تفسیر از ترجمه جدا شود. اگرچه برخی مترجمان معاصر نیز ممکن است تفسیر را در ترجمه خود دخیل کنند، اما تلاش برای جداکردن این دو بیشتر است.

ترجمه‌های کهن بیشتر بر اساس نیازهای آن دوره و با رویکردی سنتی انجام می‌شدند. اما ترجمه‌های معاصر با توجه به نیازهای جدید و پیشرفت‌های فرهنگی و زبانی، رویکردی مدرن‌تر دارند. این ترجمه‌ها با هدف انتقال بهتر معانی و مفاهیم قرآن به مخاطبان امروزی انجام می‌شوند.

ترجمه‌های کهن بسیار تحت تأثیر زبان و فرهنگ آن دوره بودند و از واژگان و ساختارهای قدیمی استفاده می‌کردند. ولی ترجمه‌های معاصر با توجه به توسعه مناسبات فرهنگی با غرب و استفاده از زبان‌های اروپایی، از ساختارهای زبانی مدرن و واژگان جدیدتر استفاده می‌کنند.

از نظر دقت و تطبیق، ترجمه‌های کهن ممکن است به دلیل محدودیت‌های زبانی و فرهنگی آن دوره، دقت کمتری در انتقال معانی داشته باشند. در مقابل ترجمه‌های معاصر، با توجه به پیشرفت‌های زبانی و فرهنگی، دقت بیشتری در انتقال معانی و مفاهیم قرآن دارند.

چه کسانی در قرن اخیر قرآن را به فارسی ترجمه کرده اند؟
قرآن ترجمه بهرام‌پور

ترجمه‌های معاصر قرآن ویژگی‌های ادبی متنوعی دارند که آنها را از ترجمه‌های کهن متمایز می‌کند. برخی از این ویژگی‌ها عبارتند از؛

روانی و سادگی: ترجمه‌های معاصر تلاش می‌کنند تا متن را به زبان ساده و روان ارائه دهند تا برای مخاطبان امروزی قابل فهم‌تر باشد. مترجمانی مانند محمدمهدی فولادوند و غلامعلی حداد عادل در این زمینه موفق بوده‌اند.

تلفیق واژگان کهن و معاصر: برخی از مترجمان معاصر مانند موسوی گرمارودی، تلاش کرده‌اند تا واژگان کهن را با زبان معیار امروزی ترکیب کنند تا هم از ارزش ادبی کهن استفاده کنند و هم متن را برای مخاطب امروزی قابل فهم‌تر کنند.

توجه به بلاغت و صنایع ادبی: مترجمانی مانند بهاالدین خرمشاهی و محمد باقر بهبودی در ترجمه‌های خود به بلاغت و صنایع ادبی توجه کرده‌اند. آنها سعی کرده‌اند تا زیبایی‌های ادبی قرآن را در ترجمه حفظ کنند.

دقت و امانت: ترجمه‌های معاصر بر دقت و امانت در انتقال معانی قرآن تأکید دارند. مترجمانی مانند محمدمهدی فولادوند با روشی میانه بین ترجمه تحت‌اللفظی و محتوایی، دقت و روانی را با هم ترکیب کرده‌اند.

پرهیز از اغراق و سجع: مترجمانی مانند محمد باقر بهبودی تلاش کرده‌اند تا از اغراق و استفاده مفرط از سجع در ترجمه پرهیز کنند و به معنای اصلی و رایج واژه‌ها در عصر نزول توجه کنند.

ترجمه‌های منظوم:

ترجمه‌های معاصر قرآن به صورت منظوم توسط چندین مترجم انجام شده است. فهرست زیر ترجمه‌های قرآن به شعر فارسی اند؛

  1. میرزا حسن اصفهانی (صفی علی شاه) / ۱۳۰۶ ق / این ترجمه منظوم به صورت چاپ سنگی چاپ شده است
  2. امید مجد / ۱۳۷۶ ش
  3. محمد شائق / ۱۳۸۰ ش
  4. سید محمد علی محمدی موسوی (جزایری) / ۱۳۸۱ ش
  5. رضا ابوالمعالی / ۱۳۸۳ ش
  6. سارا شمیزی / ۱۳۸۴ ش
  7. عباس احمدی / ۱۳۸۴ ش
  8. شهاب تشکری آرانی / ۱۳۸۴ ش
  9. کرم خدا امینیان / ۱۳۸۴ ش
  10. رستم کوشان / ۱۳۸۴ ش
  11. عباس حداد کاشانی / ۱۳۸۴ ش

ترجمه‌های منظوم قرآن ویژگی‌های خاصی دارند که آنها را از سایر ترجمه‌ها متمایز می‌کند. برخی از این ویژگی‌ها عبارتند از؛

حفظ معنا و محتوا: در ترجمه‌های منظوم تلاش می‌شود تا معنا و محتوای اصلی قرآن حفظ شود. این کار با استفاده از واژگان مناسب و دقت در انتقال مفاهیم انجام می‌شود.

استفاده از سبک و اسلوب خاص: ترجمه‌های منظوم باید با سبکی خاص و متناسب با مفاهیم سوره‌ها انجام شوند. برای مثال، سوره‌های حماسی باید با سبک حماسی ترجمه شوند.

روانی و دلنشینی: شعر به دلیل روانی و دلنشینی خود می‌تواند مخاطبان را به مطالعه قرآن ترغیب کند. این ویژگی به‌ویژه برای کودکان و نوجوانان مفید است.

توجه به قواعد ادبی: مترجمان باید به قواعد ادبی و زبانی توجه کنند تا از تحریف قرآن جلوگیری شود. استفاده از وزن و قافیه باید به‌گونه‌ای باشد که از هدف اصلی دور نشود.

محدودیت در انتقال معانی: برخی معتقدند که ترجمه‌های منظوم ممکن است نتوانند تمام جهات و معانی قرآن را به‌درستی منتقل کنند. این محدودیت به دلیل قالب شعری است که ممکن است دقت را کاهش دهد.

تلاش برای پرهیز از اغراق: مترجمان باید تلاش کنند تا از اغراق و مبالغه در شعر پرهیز کنند و به معنای اصلی آیات وفادار بمانند.

ترجمه‌های فارسی معاصر منتشر شده قرآن

در پایان نگاهی کوتاه خواهیم داشت به همه ترجمه‌های فارسی معاصر منتشر شده قرآن، از جدیدترین ترجمه اثر محمدعلی کوشا و عبدالمجید معادیخواه تا اولین ترجمه روان و امروزی که توسط مرحوم مهدی الهی قمشه ای صورت گرفت. برخی از این ترجمه‌ها توسط علمای دیگر کشورهای همزبان صورت گرفته و بیرون از ایران منتشر شده اند.

چه کسانی در قرن اخیر قرآن را به فارسی ترجمه کرده اند؟
قرآن ترجمه معادیخواه
  1. عبدالمجید معادیخواه / ‏‬ ۱۴۰۲ ش / ‏‬ نثری نسبتاً روان
  2. احمد علی کوشا / ۱۴۰۱ ش / ترجمه‌ای با نثر روان و دقیق با پانوشت‌های توضیحی
  3. غلامعلی حداد عادل / ۱۳۹۰ ش / نثر روان و محتوا به محتوا
  4. حسین استادولی / ۱۳۸۵ ش / نثر روان و دقیق
  5. سید علی موسوی گرمارودی / ۱۳۸۳ ش / نثر روان همراه با توضیحات داخل پرانتز و پانوشت و ویراستاری بهاالدین خرمشاهی، حسین صدرالحفاظ، حسین استادولی‌
  6. ترجمه گروهی / ۱۳۸۳ ش / نثر روان و جمله به جمله همراه با توضیحات داخل پرانتز
  7. حسین انصاریان / ۱۳۸۳ ش / نثر روان و دقیق همراه با توضیحات داخل کروشه
  8. علی اصغر برزی / ۱۳۸۲ ش / نثر ادبی همراه با نکات نحوی هر آیه بعد از ترجمه و توضیحات تفسیری داخل کروشه
  9. ابوالفضل بهرام پور / ۱۳۸۲ ش / نثر روان همراه با توضیحات اندک و شرح واژه‌های قرآنی
  10. محمد صادقی تهرانی / ۱۳۸۲ ش / نثر روان (نسبتاً) همراه با توضیحات در متن و پانوشت
  11. سید محمد کاظم ارفع / ۱۳۸۱ ش / نثر روان بر اساس ساختار دستور زبان فارسی و فاقد هرگونه توضیح و تفسیر
  12. علی اصغر حلبی / ۱۳۸۰ ش / تحت اللفظی، نثری دستوری نه چندان مطلوب با توضیحاتی محدود و مناسب داخل قلاب
  13. علی اکبر طاهری قزوینی / ۱۳۸۰ ش / نثر ادبی، نسبتاً دقیق و مطابق همراه با توضیحات و تفسیر فشرده میان کروشه
  14. علی مشکینی / ۱۳۸۰ ش / نثر روان و دقیق مطابق با قواعد دستور زبان فارسی همراه با توضیحات فراوان تفسیری داخل پرانتز
  15. طاهره صفارزاده / ۱۳۸۰ ش / با ترجمه فارسی و انگلیسی نثری روان با رعایت اصول دستور زبان فارسی متمایل به ترجمه آزاد همراه با توضیحات تفسیری داخل قلاب و پانوشت
  16. مسعود انصاری / ۱۳۷۷ ش / روان خوشخوان و مطابق با متن مترجم از اهل سنت است
  17. بهاالدین خرمشاهی / ۱۳۷۴ ش / نثر ادبی و روان خالی از توضیحات گسترده در، متن مطابقت ترجمه با اصل دارای توضیحات و نکات تفسیری در پانوشت
  18. ناصر مکارم شیرازی / ۱۳۷۳ ش / محتوا به محتوا
  19. محمد مهدی فولادوند / ۱۳۷۳ ش / نثر روان و ساده محتوا به محتوا
  20. احمد کاویانپور / ۱۳۷۲ ش / نثر ادبی و شیوا همراه با توضیحات گوناگون داخل پرانتز و بدون پرانتز
  21. کاظم پورجوادی / ۱۳۷۲ ش / نثر روان همراه با دقت نسبی و تا حدودی آزاد
  22. سید جلال الدین مجتبوی / ۱۳۷۲ ش / نثر روان دقیق و شیوا همراه با توضیحات
  23. مصطفی خرم دل / ۱۳۷۰ ش / نثر روان و ساده بر اساس قواعد دستور زبان فارسی همراه با خلاصه تفسیر و توضیحاتی داخل پرانتز مترجم از اهل سنت است.
  24. ابوالقاسم امامی / ۱۳۷۰ ش / نثر ادبی متمایل به نثر قدیم، با رعایت مطابقت با متن
  25. محمد باقر بهبودی / ۱۳۶۹ ش / نثر روان آمیخته با تفسیر به صورت غیر متمایز
  26. محمد خواجوی / ۱۳۶۹ ش / تحت اللفظی، شیوا و امروزی
  27. جلال الدین فارسی / ۱۳۶۹ ش / ترجمه آزاد و تا حدودی روان و استوار
  28. عبدالمحمد آیتی / ۱۳۶۷ ش / خوشخوان و شیوا
  29. داریوش شاهین / ۱۳۵۹ ش / نثر ادبی همراه با توضیحاتی داخل پرانتز و پانوشت
  30. حکمت آل آقا / ۱۳۵۳ ش / نثر روان و سلیس ترجمه محتوا به محتوا
  31. علی نقی حسینی (فیض الاسلام) / ۱۳۴۸ ش / نثر ادبی همراه با توضیح و تفسیر در داخل پرانتز
  32. زین العابدین رهنما / ۱۳۴۶ ش / تحت اللفظی همراه با تفسیر
  33. محمود یاسری / ۱۳۴۴ ش / نثر روان همراه با توضیحات تفسیری گسترده و افزودههای کوتاه در پانوشت
  34. ابوالقاسم پاینده / ۱۳۳۶ ش / نثر ادبی فصیح و گویا و بر اساس قواعد دستور زبان فارسی
  35. محمد کاظم معزی / ۱۳۳۶ ش / تحت اللفظی همراه با توضیحات اندک داخل پرانتز
  36. عبدالحسین آیتی / ۱۳۲۴-۱۳۲۶ ش / نثر روان و استوار، بر اساس دستور زبان فارسی همراه با توضیحات تفسیری داخل پرانتز و پانوشت
  37. تعدادی از علمای اهل سنت افغانستان / ۱۳۳۴ ش / ترجمه ساده همراه با تفسیر کوتاه.این کتاب، در سال ۱۳۲۳ق/۱۲۸۲ ش نوشته شده و به تفسیر کابلی نیز معروف است. این ترجمه از یک ترجمه و تفسیر قرآن به زبان اردو، نوشته شده توسط دو عالم دیوبندی، به فارسی بازگردانی شده است.
  38. مهدی الهی قمشه ای / ۱۳۲۳ ش / ترجمه آزاد همراه با خلاصه تفاسیر داخل پرانتز نثر روان و نسبتاً دقیق
چه کسانی در قرن اخیر قرآن را به فارسی ترجمه کرده اند؟
قرآن ترجمه پاینده

پیش از ترجمه مرحوم مهدی الهی قمشه ای از قرآن به فارسی، دو ترجمه دیگر هم موجود است که یکی بدون تاریخ بوده و دیگری مربوط به تاریخ ۱۲۹۴ قمری (معادل ۱۲۵۵ هجری شمسی) است. محمدطاهر مستوفی با نثر روان و نسبتاً دقیق در سال ۱۲۹۴ هجری قمری قرآن را ترجمه کرده است، همچنین ولی الله دهلوی (۱۱۷۶_۱۱۱۴ ق) ترجمه فتح الرحمن فی ترجمة القرآن را به فارسی برگردانده، که ترجمه‌ای تحت اللفظی و دقیق همراه با توضیحات تفسیری در حاشیه و داخل پرانتز است. این مترجم از عالمان مشهور اهل سنت در پاکستان است و این قرآن بدون تاریخ در کراچی و لاهور منتشر شده است.



منیع: خبرگزاری مهر

فراخوان یازدهمین کنگره شعر و ادبیات عاشورایی افغانستان منتشر شد


به گزارش خبرنگار مهر، فراخوان یازدهمین کنگره شعر و ادبیات عاشورایی افغانستان‌ با عنوان «واژه‌های تشنه» توسط انجمن هنر و ادبیات آیینی افغانستان منتشر شد و دبیرخانه دائمی این کنگره مهلت ارسال آثار را تا ۳۱ تیر ماه اعلام کرد.

سید سکندر حسینی بامداد مدیر انجمن هنر و ادبیات آیینی افغانستان در گفتگو با خبرنگار مهر درباره این کنگره گفت: شاعران و داستان‌نویسان اهل افغانستان در سراسر جهان می‌توانند جدیدترین آثارشان را تا تاریخ یاد شده از طریق فرم ارسال اثر و دیگر راه‌های ارتباطی به دبیرخانه این کنگره ارسال کنند. از شاعران افغانستانی ساکن ایران دعوت می‌کنم با حضورشان در این کنگره، به ارتقای ادبیات و شعر عاشورایی افغانستان کمک کنند.

این شاعر افغانستانی گفت: فرهنگ عاشورا، فرهنگ عزاداری محرم، آیین‌های بومی عاشورا در افغانستان، جلوه‌های رفتاری برآمده از فرهنگ حسینی، پیوند و ارتباط نسل جدید با عاشورا، اصحاب امام حسین (ع) و نذورات و نیایش‌های مخصوص محرم و اهل بیت (ع)، محورهای پیش‌نهادی یازدهمین دور از کنگره شعر و ادبیات عاشورایی افغانستان «واژه‌های تشنه‌» را در بر می‌گیرد.

نویسنده مجموعه شعر «مویه‌های آمو» درباره شرایط ارسال اثر گفت: محدودیتی در تعداد و قالب آثار وجود ندارد و کنگره از تنوع آثار استقبال می‌کند. همچنین لازم است شرکت‌کنندگان مشخصات حقیقی خود را به شکل کامل (نام و نام خانوادگی، سال تولد، محل سکونت کنونی و شماره تماس) به پیوست اثر در قالب فایل word ارسال کنند. همه شاعران و نویسندگان اهل افغانستان بدون محدودیت سنی می‌توانند با ارسال آثار خود در کنگره شرکت کنند.

وی ادامه داد: آثار شرکت کرده در دوره‌های پیشین این کنگره و دیگر کنگره‌ها در روند داوری شرکت داده نخواهند شد. همچنین آثار برگزیده هر دو بخش شعر و داستان در آیین اختتامیه کنگره تقدیر، و سپس در یک مجموعه توسط انجمن هنر و ادبیات آیینی افغانستان چاپ و منتشر می‌شوند.

علاقه‌مندان برای شرکت در این کنگره می‌توانند آثار خود را تا ۳۱ تیر ۱۴۰۴ به شناسه تلگرامی @adabiatayni_afg و یا فرم ارسال اثر بر خط به نشانی digiform.ir/wb۵۷d۳۳۱e ارسال کنند.



منیع: خبرگزاری مهر

آموزش خط سیریلیک در موسسه میراث مکتوب


به گزارش خبرگزاری مهر، کارگاه آموزش خط سیریلیک در راستای افزایش و بهبود ارتباطات فرهنگی با کشور تاجیکستان، در مؤسسه پژوهشی میراث مکتوب برگزار می‌شود.

پس از تأسیس دولت اتحاد جماهیر شوروی در دهه ۱۹۲۰ در قلمرو آسیای میانه، نخست خط لاتین رسمیت یافت، اما در دهه ۱۹۳۰ خط سیریلیک روسی جایگزین لاتین شد. به این ترتیب، فارسی‌زبانان آسیای میانه به جای استفاده از الفبای فارسی نیاکان، نخست از الفبای لاتین و سپس مجبور به استفاده از حروف سیریلیک شدند.

در تاجیکستان که بیشتر مردم به زبان فارسی سخن می‌گویند، الفبای سیریلیک به الفبای زبان تاجیکی معروف است. در الفبای سیریلیک، برخلاف الفبای فارسی که در اکثر نوشته‌های امروز به کار می‌رود و در آن مصوّت‌های کوتاه معمولاً حذف می‌شود، همه آواها (یا مصوت‌ها) دارای حروف خاص خود هستند و کلمات همان‌گونه که تلفظ می‌شوند به همان صورت نیز نوشته می‌شوند.

پس از استقلال کشور تاجیکستان در سپتامبر سال ۱۹۹۱ بحث‌های فراوانی در مورد تغییر خط و بازگشت به خط فارسی (که در تاجیکستان خط نیاکان نامیده می‌شود) درگرفت، اما به اعتقاد برخی از منتقدان برگشت به الفبای نیاکان آن هم به صورت فوری، مشکلات و پیامدهای بسیاری در پی دارد و باعث بی‌سواد شدن مردم و…. می‌شود، چرا که مردم تاجیکستان با خط فارسی آشنایی خیلی کمی دارند و تازه در کلاس پنجم آموزش خط فارسی شروع شده. با این حال روند بازگشت مردم تاجیک به خط فارسی در یک فرآیند طولانی مدت امکان‌پذیر است و مروجان این اتفاق در ایران و یا افغانستان نیز باید برای کمک به این فرآیند، خط تاجیکی یا همان الفبای سیریلیک را فرابگیرند.

از این رو، مؤسسه پژوهشی میراث مکتوب بعد از امضای تفاهمنامه همکاری با انستیتوی زبان و ادبیات رودکی تاجیکستان، آشنایی محققان ایرانی با این خط را در برنامه قرار داد و به‌زودی کارگاه آموزش خط سیریلیک را برگزار می‌کند.



منیع: خبرگزاری مهر

نظر مردم کرواسی درباره حضور تاریخی‌شان در تخت‌جمشید؛ تجربه تدریس فارسی در صربستان، استرالیا و کانادا


خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و ادب _ طاهره طهرانی: محمود فتوحی رودمعجنی، متولد خراسان است. رودمعجن، روستایی در ۴۸ کیلومتری تربت حیدریه. آن‌طور که خودش می‌گوید طی ۵۵ سال زندگی، دوره پیش از چراغ برق تا امروز را دیده که دوره دیجیتال و عصر ارتباطات است.

این‌استاد ادبیات، تحصیلات خود را در زادگاهش شروع کرد و در ۱۱ سالگی برای ادامه تحصیل به تربت حیدریه و بعدها به تهران رفت. کارشناسی را در دانشگاه تربیت معلم (خوارزمی) و کارشناسی ارشد و دکتری را در دانشگاه تهران خواند و بعدتر برای تدریس زبان فارسی به شهرهای زیادی سفر کرد. فتوحی کتاب‌های زیادی در زمینه ادبیات فارسی دارد که برخی از آن‌ها به‌عنوان منابع دانشگاهی در نظر گرفته می‌شوند. او همچنین برای چند دوره به‌عنوان مدرس زبان فارسی به کشورهای مختلف مامور شده است.

در فرصتی که برای گپ و گفت با این‌پژوهشگر زبان و ادبیات فارسی دست داد، به گفتگو درباره کتاب‌هایش و همچنین تجربه آموزش زبان فارسی به مردم دیگر کشورها پرداختیم.

در ادامه مشروح اولین‌قسمت گفتگو با فتوحی را می‌خوانیم؛

* آقای فتوحی از کتاب‌های شما شروع کنیم. اولین کتابتان چه سالی منتشر شد؟

اولین کتاب من هم‌سن دخترم است، سال ۱۳۷۷ بود اولین کتاب. با یکی از همکارانم جزوه‌ای برای تدریس فارسی عمومی تدوین و چاپ کردیم، با استقبال همراه شد و تا الان ۱۱۴ نوبت چاپ شده. دو سال بعد کتاب دومم را با نام نقد خیال منتشر کردم که رساله دکتری‌ام بود. پنج سال پس از دفاع با دستکاری اندکی منتشر شد و برگزیدۀ تشویقی کتاب سال شد.

* و بعد چه کتابی؟

یک کتابچۀ ۱۲۰ صفحه‌ای با عنوان نظریه تاریخ ادبیات در سال ۱۳۸۲ بود منتشر شد. پنج سال بعد با یک بازنگری اساسی آن را در ۴۰۰ صفحه منتشر کردم، با عنوان نظریه تاریخ ادبیات با بررسی انتقادی تاریخ ادبیات‌نگاری در ایران.

* این کتاب هم مثل آن کتاب فارسی عمومی استفاده دانشگاهی داشت؟

بله، این کتاب هم برای مخاطب دانشگاهی است؛ البته تخصصی‌تراست. بیشتر به کار متخصصان و پژوهشگران تاریخ ادبیات می‌آید.

* بلاغت تصویر کتاب مورد علاقه خود من است، داستان آن چه بود؟

بلاغت تصویر سال ۱۳۸۶ منتشر شد، این کتاب در واقع پاسخی بود به پرسشی که در بارۀ بلاغت شعر برایم پیش آمد. نظریه‌های بلاغی سنتی ما تا شعر قرن هفتم کارآیی دارد؛ برای برخی تمهیدات و شگردهای صناعی در ادبیات عرفانی هم کارآمد نیست. روزی در کلاس حین تدریس، دانشجویی مصرعی از سهراب سپهری را طرح کرد: «صورتش مثل یک تکه تعطیل عهد دبستان سپید است»، توضیحات من با روش‌های بلاغت سنتی قانع کننده نبود. دانشجویان گفتند چه‌کار باید بکنیم؟ گفتم بلاغت جدیدی لازم است. تجربه‌های عرفانی سنایی و مولوی و تخیلات سبک هندی و اشعار معاصر، با الگوها و أصول بلاغت سنتی قابل تحلیل نیست. همانجا جرقه‌ای در ذهنم زده شد و کار کتاب بلاغت تصویر آغاز شد.

با همه کاستی‌هایی که کتاب دارد اما با اقبال نسبی همراه بوده است. مدتی در آن بازنگری می‌کردم، اما از انتشار ویراست جدید منصرف شدم. مطالبش حدود بیست سال پیش نوشته شده و به همان زمان تعلق دارد.

* این کلاس کدام دانشگاه بود؟

دانشگاه تربیت مدرس، دوره دکتری بود. کلاس دانشجویان خارجی. اتفاقاً همان روزی بود که اتفاقات کوی دانشگاه رخ داد در سال ۱۳۷۸. همان روزها شروع کردم به این جستجوها و نتیجه شد کتاب بلاغت تصویر.

*پس کتاب بلاغت تصویر در واقع حاصل سوال یکی از دانشجوهای غیر ایرانی است که درباره بلاغت شعر سهراب پرسیده.

بله، البته آن دانشجو عرب زبان بود و بلاغت عربی را خوب می‌دانست.

نظر مردم کرواسی درباره حضور تاریخی‌شان در تخت‌جمشید؛ تجربه تدریس فارسی در صربستان، استرالیا و کانادا

* از تجربه تدریس به دانشجوهای غیر ایرانی بگویید. برداشت‌شان از زبان فارسی و مواجه‌شان با زبان فارسی چه‌طور بود؟

در ایران هم تدریس زبان فارسی به خارجی‌ها داشتم، ولی اولین تجربه‌ام در خارج از کشور در یوگسلاوی قدیم و صربستان جدید بود. تازه جنگ‌های بالکان پایان یافته بود و یوگسلاوی بزرگ به چند جمهوری کوچک تقسیم شدند، دو سالی در دانشگاه بلگراد فارسی تدریس می‌کردم. یک تجربه مشابه هم در دانشگاه ملی استرالیا داشتم و یک تجربه در کانادا.

انگیزه‌های فراگیری زبان برای خارجیان متفاوت است. هر انگیزه‌ای با ذهنیتی نسبت به ایران همراه است. آن ذهنیت خیلی مهم است؛ و منِ معلمِ فارسی بایستی بر اساس ذهنیت افراد، برنامه تدریس زبان فارسی را تنظیم کنم. مثلاً در بعضی کشورها مثل کشورهای بالکان، گروه‌هایی علاقه‌مند به ایران باستان هستند. ایران عهد هخامنشی و ساسانی خیلی برایشان مهم است. مثلاً در کرواسی به آثار باستانی ایران مثل تخت جمشید توجه خاصی داشتند، می‌گویند لباس‌های یکی از نمایندگان ملل که پایه تخت داریوش را بر دوش حمل می‌کنند، لباس کرواسی به تن دارد. می‌گفتند سوابق تاریخی‌مان را آنجا می‌بینیم. یا بعضی لباس‌های قشقایی‌ها یا لرستانی‌ها را شبیه لباس‌های خودشان می‌دانستند.

* نشانه‌های آشنا پیدا می‌کردند.

بله دقیقاً. در سر دیگر طیف، کسانی هستند که مسائل امروز را دنبال می‌کنند. بعضی‌شان در بالکان ضد آمریکایی بودند و ایران برای‌شان الگوی ضد امریکایی بود؛ اینها یک جور ایران دیگر را می‌بینند. در میان مسلمان‌های بوسنی و هرزگوین هم کسانی بودند که در پی شناخت مثنوی و مولانا و ادبیات عرفانی فارسی بودند. فرقه‌های بکتاشیه و سعدیه و امثال آنها هنوز در بوسنی هستند. در خانقاه‌های آنجا مثنوی را می‌خواندند، شرح‌های مثنوی وجود داشته، هر جایی و هر گروهی ذهنیتی دارند.

* در استرالیا چه‌طور؟

در استرالیا هنر ایران و تاریخ ایران باستان برای فارسی آموزان جذاب بود؛ مثلاً کسانی به خوشنویسی ایران علاقه نشان می‌دادند، کارگاه آشنایی با خوشنویسی داشتیم برای گروهی دیگر سینمای ایران جذابیت داشت. گروهی هم فرزندان مهاجران فارسی زبان از ایران و افغانستان و تاجیکستان بودند. ما برای هر گروه یا ملتی باید آموزش زبان فارسی را بر متناسب با گرایش و نیازهای زبان‌آموزان تنظیم می‌کردیم؛ با این کار جاذبۀ زبان و فرهنگ ایرانی برایشان بیشتر می‌شد.

* سرفصل‌هایی که کار می‌کردید متناسب با خواست آنها بود؟

دقیقاً، ما طبعاً یک دوره کتاب درسی داشتیم که مبنای اصلی تدریس بود؛ بیرون از کلاس و کتاب فعالیت‌های دیگری داشتیم؛ مثلاً کارگاه‌های آموزشی داشتیم، یا تمریناتی متناسب با نیازهای فراگیران تنظیم می‌کردیم. فیلم پخش می‌شد برنامه‌های جانبی مثل گفتگوهای دورهمی، آشپزی ایرانی، موسیقی زیاد بود. دانشجویان دوست داشتند به سبک ایرانی آشپزی کنند. جشن‌های نوروز و سیزده بدر و یلدا و برنامه شب‌های ایران می‌گذاشتیم. یک نمایشگاه خیلی بزرگ در کانبرا پایتخت استرالیا با نام راه ابریشم برگزار شد، با حضور کشورهای راه ابریشم و کشورهای غربی.

ایرانی‌ها در آماده‌سازی غرفه ایران خیلی تلاش کردند. بخش آموزش زبان دانشگاه ملی استرالیا (ANU) هم ما بودیم، دو نفر خطاط بودیم که اسم افراد را با خط نسخ و نستعلیق روی کاغذ باد می‌نوشتیم و هدیه می‌کردیم. باور می‌کنید که در دو شب نزدیک به ۶۰۰ نفر توی صف آمدند که اسم خودشان یا دوستانشان را به خط خوش و به یادگار بنویسیم؟

*این‌قدر استقبال بود؟

بله. برایشان نوع قلم و مرکب و صدای نی روی کاغذ شگفت انگیز بود. ایران و زبان فارسی برای آموزش زبان جاذبه‌های متنوعی دارد؛ از جاذبه‌های توریستی بگیریم، تا اقتصادی و دیپلماتیک. یک شاگردی داشتیم خیلی قد بلند بود، بیشتر از دو مترو، ایشان الان استاد میکروبیولوژی در دانشگاه بلگراد است. آن زمان رویکردهای ضد آمریکایی داشت. می‌گفت اصلاً نمی‌خواهد زبان انگلیسی را یاد بگیرد. زبان یونانی و آلمانی می‌خواند و فارسی را هم می‌آموخت.

* فصل مشترک این همکاری به خاطر ضد آمریکایی بودن ایشان است.

صرفاً ضد امریکایی بودن نبود؛ خانواده ایشان هم تعلق خاطری به ایران تاریخی داشتند. در کنارش به موسیقی ایرانی هم علاقمند بود و الان سنتورنواز ماهری است. خیلی راحت فارسی می‌نویسد و صحبت می‌کند و با دانشگاه‌های ایران طرح‌های مشترک دارند.

یا مثلاً پلیس جوانی که فارسی را خیلی جدی دنبال می‌کرد و علاقه شدیدی به ایران داشت. او هم در جستجوی نژاد آریایی بود؛ گاهی می‌رفتم خانه‌اش، یک اتاق داشت که روی تمام در و دیوارش را پر کرده بود از طرح آجرهای معماری‌های ایرانی. می‌گفت اینها رمزها و نشانه‌های آریایی است.

*جالب است. در مورد بالکان به لحاظ فرهنگی باز یک نخ تسبیح ما را به هم وصل می‌کند ولی مثلاً در استرالیا که مهاجرپذیر است، بیشتر جنبه‌های مدرن امروز ایران مهم است.

بله، تعدادی از شاگردان ما ایرانیان و یا افغانستانی‌های مهاجر نسل دو و سه بودند. تعدادی هم به جهت آشنایی‌های فامیلی و خانوادگی و دوستان ایرانی خود، سراغ زبان و فرهنگ ایران می‌آمدند؛ مثلاً دختری بود که تا اسم ایران را می‌شنید گریه می‌کرد! یک بار از او پرسید: چنین احساسی عجیب است! گفت: من یک بیماری داشتم و از زندگی قطع امید کرده بودم، یک پزشک متخصص ایرانی من را نجات داد. زندگی دوباره‌ام را مدیون فرزند ایران هستم. می‌خواهم فارسی یاد بگیرم و ایران را خوب بشناسم. بروم ایران را ببینم. یا کسی را داشتیم که عمویش در ایران دیپلمات بوده. خلاصه این که آدم‌ها با انگیزه‌ها و دیدگاه‌های مختلف و تجارب متفاوت سراغ زبان فارسی و فرهنگ ایرانی می‌آیند.

* ترکیب کلاس جالبی داشتید پس!

خب اداره کردن کلاسی با این تنوع‌ها کار سختی بود؛ یک وقتی رفتم کلاس پایۀ ۱، دیدم تعدادی دارند فارسی صحبت می‌کنند؛ دانشجویان نسل دوم مهاجران ایرانی و افغانی عمدتاً فارسی روان حرف می‌زنند اما خواندن و نوشتن بلد نیستند؛ یک کلاس ۱۱ نفره داشتم، سه نفرشان ایرانی بودند، یک افغانستانی، یک عرب‌تبار و شش نفر دیگر چینی و ایتالیایی و روس…. کار بسیار سختی بود. دانشجوی چینی حتی یک کلمه فارسی نشنیده بود؛ دانشجوی عرب‌تبار خط و حروف را خوب می‌شناخت، ایرانی‌ها هم فارسی امروزی را بسیار راحت صحبت می‌کردند. مجبور بودم کلاس را در سه گروه با سه برنامۀ جداگانه اداره کنم.

* کدام سخت‌تر بود؟ تدریس فارسی به یک غیر فارسی‌زبان یا تدریس فارسی به کسانی که به قول شما نسل دو و سه بودند و یا پیش‌زمینه‌ای از فارسی داشتند؟

خب معلوم است، آموزش زبان به کسی که هیچ سابقه‌ای ندارد سخت‌تر است. یادم هست در دانشگاه بلگراد با تأخیر کارم را شروع کردم. اوایل نوامبر_ نیمه آبان _ شروع کردم تا ژانویه؛ شاگردان حروف الفبای فارسی را نسبتاً یاد گرفتند و می‌توانستند حروف را تشخیص بدهند. رفتند تعطیلات ژانویه، وقتی برگشتند همه الفبا را فراموش کرده بودند. کار با این طیف از زبان آموزان سخت است. از آن طرف دانشجویی داشتم که در گفتگو و درک مطلب قوی بود، قشنگ فارسی صحبت می‌کرد، موسیقی ایرانی گوش می‌داد به راحتی فیلم فارسی می‌دید، فقط نمی‌توانست بخواند و بنویسد. مثل یک روستایی فارسی زبان که سواد ندارد؛ همین شاگرد در خانواده راحت صحبت می‌کند. این دو طیف، دو روش متفاوت برای آموزش می‌خواهد. معمولاً در آموزش با دومی مشکلی ندارید، یعنی با کسی که فارسی بلد است سرعت آموزش خیلی بالاست.

* به لحاظ زمانی برای هر کدام تقریباً چند دوره لازم بود؟ یک ترم؟ دو ترم؟

بستگی داشت؛ دانشجویی که می‌آمد نوشتن خط فارسی را یاد بگیرد خب حدوداً سه چهار ماهه خط را یاد می‌گرفت و به راحتی می‌خواند، اما دانشجویی که هیچ ذهنیتی نسبت به خط فارسی نداشت و روز اول خط فارسی را می‌خواست از چپ مثل خطوط لاتین بخواند، بیشتر طول می‌کشید.متصل نوشتن حروف فارسی و حروف هم‌صدا نیز خودش ماجراها داشت.

*اینها بعداً کلاس خوشنویسی می‌آمدند؟ یا اول خوشنویسی می‌آمدند و بعد فارسی؟

نه کلاس‌های خوشنویسی برای آشنایی با هنر خوشنویسی بود. مرکب و لیقه و لوازم خوشنویسی از ایران سفارش داده بودیم. یادم هست در کارگاه خوشنویسی، داشتم توضیح می‌دادم و شرکت کنندگان با دوات و قلم ور می‌رفتند حواسشان نبود دست و لباسشان سیاه شده بود. دیدم آقایی ردیف جلو نشسته و با خط زیبایی دارد می‌نویسد: “فروغ صبح دانایی کتاب است”. پرسیدم: where are you from؟ گفت: ایران، مشهد. همشهری در آمد. گفت که در یک تابلوسازی کار می‌کرده و آنجا خط یاد گرفته. درِ گوشم گفت البته متولد کابلم. یکی هم می‌گفت من عاشق صدای قلم نی هستم. خاطره‌ای از خطاطی دارم در یوگسلاوی که در مجله بخارا هم نوشتم. آقایی بود که نه خواندن فارسی بلد بود و نه نوشتن. اما شکسته نستعلیق را از روی تابلوها بسیار زیبا تقلید می‌کرد. الگو را دقیق تماشا و به تدریج نقاشی می‌کرد. دو سالی که با هم ارتباط داشتیم، کم‌کم حروف فارسی را یاد گرفت.

* خوشنویسی نزدیک‌ترین همسایگی را با ادبیات دارد، خیلی عجیب است کسی نتواند بخواند ولی بنویسید.

بله. می‌گفت – به صربی خیلی شیرین سخن بود – وقتی خط شکسته را می‌بینم قلبم شروع به تپش می‌کند، سرم دوار می‌رود. می‌توانم از خط با حافظه‌ام عکس بگیرم. حالت روحی ویژه‌ای داشت یک نوع تجربۀ خاص. پرسیدم نسبت به خوشنویسی انگلیسی هم این حس را داری؟ می‌گفت نه ندارم.

* بعد از بلاغت تصویر چه کتابی نوشتید؟

پیش از کتاب بلاغت تصویر دو کتاب درباره ادبیات صربستان نوشتم: یکی حماسه‌های صربی است. داستانهای حماسی را با شاگردان می‌خواندیم و به فارسی ترجمه می‌کردیم. یکی هم تاریخ ادبیات صربستان. هر دو کتاب در سال ۱۳۸۳ با سرمایه سفارت صربستان در تهران منتشر شد.

نظر مردم کرواسی درباره حضور تاریخی‌شان در تخت‌جمشید؛ تجربه تدریس فارسی در صربستان، استرالیا و کانادا

همزمان با کتاب بلاغت تصویر کتابی نوشتم به نام آئین نگارش مقاله علمی پژوهشی. قصه این کتاب جالب است؛ آن زمان خانم من دانشجو بود، داشت تحصیلات تکمیلی می‌خواند. یک درس روش تحقیق داشتند، از من می‌پرسید این موضوع چیه؟ اون یکی چطور؟ این را چطور باید بنویسیم؟ همان زمان یک درس روش تحقیق داشتم، جزوه‌ای که برای دانشجویان تنظیم کرده بودم به همسرم نشان می‌دادم و می‌گفتم: ما این مطلب را این‌طور بحث می‌کنیم و آن دیگری را این طور. می‌گفت نه استاد ما چیز دیگری گفته! خلاصه هر چه به منابع معتبر ارجاع می‌دادم قبول نمی‌کرد. تا این که جزوه را مرتب کردم و دادم به ناشر.

حقیقتش این بود که بخشی از آن کتاب را به عنوان شیوه نامه مجله آماده کرده بودم چون سردبیر بودم و باید برای نویسندگان مقالات دستور العملی در روش ارجاع، تنظیم مطالب، انواع مقاله و ساختار هرکدام فراهم می‌کردم. کتاب به زودی مورد اقبال قرار گرفت. یک نسخه هم فرستادم برای استاد همسرم. ایشان از کتاب خوشش آمده بود. تا الان ۲۶ بار چاپ شده. سال ۲۰۱۶ یکی از استادان ادبیات تاجیکستان این کتاب را به خط و گویش تاجیکی برگردانده است.

*از کتاب‌های دیگرتان هم صحبت کنیم!

کتاب سبک شناسی در سال ۱۳۹۰ منتشر شد. یک مجموعه برای آشنایی با روش‌ها و نظریه‌های جهانی سبک‌شناسی است و بخش دوم آن سبک شناسی عملی است. برندۀ جایزۀ کتاب فصل و برگزیدۀ تشویقی جایزۀ جلال آل احمد شد.

کتاب صد سال عشق مجازی یک پژوهش در شعر فارسی قرن دهم یا مکتب وقوع فارسی است. سال ۱۳۹۵ منتشر شد و نشان دهخدا و جایزۀ جشنوارۀ بین المللی فجر را دریافت کرد. کتاب درآمدی بر ادبیات شناسی را سال ۱۴۰۰ منتشر کردم راهنمای أصول آموزش و پژوهش در ادبیات فارسی است.

کتاب دیگری که برایش ارزش ویژه قائلم نامش صور خیال متعالیه است. خوانش تطبیقی شعر صائب تبریز و حکمت متعالیه ملاصدرا. در این کتاب همسویی شعر فارسی و حکمت ایرانی در مسألۀ وجودگرایی را نشان داده ام. بر خلاف روایت رایج که شعر عصر صفوی را تهی از اندیشه و حکمت قلمداد کرده است، این کتاب نشان می‌دهد که شعر فارسی در این دوره نیز همچنان بار حکمت ایرانی را بر دوش می‌کشد.

آخرین کتابم ایرانیان و رؤیای قرآن پارسی است که چند ماه پیش به بازار آمد. بنیاد این کتاب بر یک گزارش تاریخی در بارۀ تلاش‌های ایرانیان برای دستیابی به یک ابرمتن شبه مقدس نهاده شده است. و زادمان و زیستمان و سرشت صوری و معنایی سه ابرمتن فارسی (شاهنامه، مثنوی، دیوان حافظ) را بررسیده و کوشیده امکان و امتناع ظهور متن مقدس در زبان فارسی را واکاوی کند.

ادامه دارد…



منیع: خبرگزاری مهر