تولد ستاره‌ای رخشنده، روزی که «پروین» متولد شد


خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و ادب، طاهره طهرانی: «پروین شخصیتی آرام و باوقار داشت و هیچ زمانی او را بی حوصله ندیدم، پروین اهل خودستایی نبود.» این سخن سعید نفیسی است درباره پروین اعتصامی که امروز تولد اوست.

رخشنده اعتصامی _که ما به نام پروین اعتصامی می‌شناسیم_ یکی از برجسته‌ترین شاعران زن ایران است. او در ۲۵ اسفند سال ۱۲۸۵ در تبریز به دنیا آمد.

اعتصامی از کودکی تحت تأثیر پدرش، یوسف اعتصامی (ادیب و مترجم و نماینده و رئیس کتابخانه مجلس شورای ملی)، با ادبیات فارسی و عربی آشنا شد. او که چهارمین و آخرین فرزند خانواده بود، سه برادر بزرگ‌تر از خود به نام‌های ابوالحسن، ابوالفتح و ابوالنصر داشت. پروین تحصیلات رسمی خود را در مدرسه آمریکایی دختران تهران به پایان رساند و در سال ۱۳۰۳ فارغ‌التحصیل شد. سخنرانی او درباره تاریخ ظلم و نابرابری مردان نسبت به زنان از آغاز تمدن‌ها بود و به اصلاح این وضعیت در اروپا و مقایسه آن با بی‌سوادی و ناآگاهی زنان ایران پرداخت. در بخش‌هایی از سخنان خود که به عنوان «اعلامیه زن و تاریخ» شناخته می‌شود، گفت: «داروی بیماری مزمن شرق، منحصر به تربیت و تعلیم است. تربیت و تعلیم حقیقی که شامل زن و مرد باشد و تمام طبقات را از خوان گسترده معرفت مستفید نماید.

ایران، وطن عزیز ما که مفاخر و مآثر عظیمه آن زینت‌افزای تاریخ جهان است، ایران که تمدن قدیمش اروپای امروز را رهین منت و مدیون نعمت خویش دارد، ایران با عظمت و قوتی که قرن‌ها بر اقطار و ابحار عالم حکمروا بود، از مصائب و شداید شرق سهم وافر برده، اکنون دنبال گمگشتۀ خود می‌دود و به دیدار شاهد نیکبختی می‌شتابد. پیداست برای مرمت خرابی‌های زمان گذشته، اصلاح معایب حالیه، و تمهید سعادت آتیه، چه مشکلاتی در پیش است. ایرانی باید ضعف و ملالت را از خود دور کرده، تند و چالاک این پرتگاه‌ها را عبور نماید. امیدواریم به همت دانشمندان و متفکرین، روح فضیلت در ملت ایجاد شود و با تربیت نسوان اصلاحات مهمۀ اجتماعی در ایران فراهم گردد. در این صورت بنای تربیت حقیقی استوار خواهد شد و فرشتۀ اقبال در فضای مملکت سیروس (کورش) و داریوش بال‌گشایی خواهد کرد…» این لحن و متن پروین ۱۸ ساله در روز فارغ التحصیلی نشان می‌دهد که او زنی پیشرو و تأثیرگذار خواهد بود.

تولد ستاره ای رخشنده، روزی که «پروین» متولد شد
شناسنامه پروین اعتصامی

پروین در سال ۱۳۱۳ و در ۲۸ سالگی با فضل‌الله اعتصامی _از بستگان پدرش_ ازدواج کرد، اما این ازدواج به دلیل تفاوت‌های فکری تنها چند هفته دوام آورد و او به تهران بازگشت. پس از جدایی، مدتی به عنوان کتابدار در کتابخانه دانشسرای عالی تهران (دانشگاه خوارزمی امروز) فعالیت می‌کرد.

زمانی که پروین اعتصامی تخلص پروین را برای خود انتخاب کرد، نام شناسنامه‌ای خود را نیز به پروین تغییر داد. پیش از آنکه این تخلص را برگزیند، نام پروین در میان اسامی دخترانه ایرانی رایج نبود. از همین رو، ملک‌الشعرای بهار او را شاعری نوگرا و سنت‌شکن می‌داند:

از غبار فکر باطل، پاک باید داشت دل

تا بداند دیو، کاین آئینه جای گرد نیست

مرد پندارند پروین را، چه برخی ز اهل فضل

این معما گفته نیکوتر، که پروین مرد نیست

نخستین دیوان اشعار او در سال ۱۳۱۴ منتشر شد که شامل ۱۵۶ قطعه شعر بود. این دیوان نشان‌دهنده تسلط او بر قالب‌های کلاسیک فارسی مانند قصیده، مثنوی، و مناظره است. اشعار پروین اغلب به موضوعات اخلاقی، اجتماعی، عدالت‌خواهی، آموزش زنان، و مبارزه با ظلم می‌پردازند. او از شخصیت‌ها و عناصر نمادین مانند حیوانات، گیاهان، و مفاهیم انتزاعی برای بیان پیام‌های خود استفاده می‌کرد. سبک مناظره یکی از ویژگی‌های برجسته آثار اوست. وی حدود ۶۵ شعر مناظره‌ای سروده که در آن‌ها مفاهیمی چون زندگی و مرگ، عدالت اجتماعی، و اهمیت دانش مطرح شده‌اند.

پروین با ایجاز و سادگی، فضایی را خلق می‌کرد که مخاطب را به درون داستان می‌برد. استفاده به جای او از ایجاز در فضاسازی به سرعت انتقال معنا کمک می‌کند. او در توصیفات خود سادگی و موجز بودن را رعایت می‌کند، صرفاً به اصل داستان می‌پردازد و از توصیفات طولانی پرهیز می‌کند. این شیوه باعث می‌شود که مخاطب به سرعت وارد داستان شود و با شخصیت‌ها همدردی کند پروین اعتصامی به دلیل توانایی‌اش در ترکیب موسیقی معنوی با سادگی زبان شعر شناخته می‌شود. او نه تنها یکی از مهم‌ترین شاعران زن ایران است، بلکه تأثیر عمیقی بر ادبیات فارسی داشته است. اشعار او همچنان الهام‌بخش نسل‌های مختلف است. پروین در زمانه خود هم پیشتاز و پیشگام است و هم عمیقاً به ارزشهای معنوی و سنت‌های ایرانی ایمان دارد.

تأثیر پدر پروین در زندگی او غیرقابل‌انکار است، اما ارتباط او با بزرگان عصر خویش نیز در شکل‌گیری سبک ادبی‌اش نقش بسزایی داشت. واقعیت آن است که پروین تحت تأثیر شرایط زمانه و تحولات سیاسی دوره خود قرار گرفت، و این رخدادهای اجتماعی قالب شعری او را شکل دادند و توانستند خط فکری منحصربه‌فردی برای وی رقم بزنند. پروین اعتصامی در دوره‌ای زیست که فرمان مشروطه به امضا رسید. برای مردمانی که جز ستم شاهان و ظلم اربابان، شیوه دیگری از حکومت را تجربه نکرده بودند، این رویداد بسیار مهم تلقی می‌شد و بازتاب‌های آن در اشعار پروین به‌وضوح دیده می‌شود.

افزون بر وقایع داخلی، جنگ جهانی دوم نیز در خارج از مرزها در جریان بود و شرایط زندگی را دشوارتر کرده بود. به قدرت رسیدن رضاخان هم بر دیدگاه‌های اجتماعی و سیاسی پروین تأثیر گذاشت، به‌گونه‌ای که با بهره‌گیری از ادبیات خود به مقابله با فقر، بی‌عدالتی اجتماعی و دیگر مشکلات جامعه پرداخت. محور اصلی اشعار پروین ظلم‌ستیزی است و توجه او به مسائل اجتماعی تا حدی پررنگ است که عناصر دیگر کمتر در آثارش نمود پیدا کرده‌اند. در عین حال لطافت و ریزبینی و نکته سنجی زنانه او در همه اشعارش به چشم می‌خورد.

پروین و شعرش

در ادبیات فارسی، برجسته‌ترین نمونه‌های حکایت‌پردازی و داستان‌سرایی غالباً به صورت منظوم ارائه شده‌اند که بیشتر آنها در قالب مثنوی نگاشته شده‌اند. از آنجا که قالب مثنوی امکان بیان موضوعات بلند و گسترده را فراهم می‌آورد، داستان‌های طولانی با بخش‌های مختلف اما در چارچوبی یکپارچه، مانند شاهنامه و آثار نظامی و پیروان او، به وجود آمده‌اند. برخی از این آثار نیز، نظیر کلیله و دمنه یا مثنوی مولوی، به سبک داستان در داستان تنظیم شده‌اند. در این شیوه، شاعر با توجه به انگیزه‌ی سرودن اثر، در هر بخش متناسب با داستان بیان‌شده نتیجه‌گیری کرده و اغلب نتیجه را به شکلی مستقیم مطرح نموده است.

پروین اعتصامی در عمر کوتاه خود تقریباً در تمامی قالب‌های شعری مانند قطعه، قصیده، مثنوی، غزل و مسمط سروده است، اما بیشترین شهرت و تسلط او در سرودن قطعه نمایان است، به‌گونه‌ای که حدود یک‌سوم دیوان وی را قطعات تشکیل می‌دهند. مهارت پروین در سرودن این قالب شعری به حدی است که نام او در کنار بزرگ‌ترین قطعه‌سرایان شعر فارسی همچون انوری و ابن یمین به چشم می‌خورد. پس از قطعات، مثنوی و قصیده بیشترین حجم دیوان پروین را به خود اختصاص داده‌اند. با این حال، مثنوی جایگاه ویژه‌ای در آثار پروین دارد. مثنوی‌های پروین حدود یک‌چهارم کل اشعار او را تشکیل می‌دهند. موضوع بیشتر حکایت‌های موجود در قالب مثنوی در دیوان وی اخلاقی است. مضامین این حکایت‌ها گاه زاده ذهن خلاق خود او هستند و گاه برگرفته از شاعران گذشته، که پروین با قلم توانا و اندیشه نو لباسی تازه بر آنها پوشانده است. نمونه‌ای از این امر را در حکایت جامه عرفان می‌خوانیم؛

به درویشی، بزرگی جامه‌ای داد

که این خلقان بنه، کز دوشت افتاد

چرا بر خویش پیچی ژنده و دلق

چو می‌بخشند کفش و جامه‌ات خلق

چو خود عوری، چرا بخشی قبا را

چو رنجوری، چرا ریزی دوا را

کسی را قدرت بذل و کرم بود

که دیناریش در جای درم بود

بگفت ای دوست، از صاحبدلان باش

به جان پرداز و با تن سرگران باش

تن خاکی به پیراهن نیرزد

وگر ارزد، به چشم من نیرزد

ره تن را بزن، تا جان بماند

ببند این دیو، تا ایمان بماند

قبائی را که سر مغرور دارد

تن آن بهتر که از خود دور دارد

از آن فارغ ز رنج انقیادیم

که ما را هر چه بود، از دست دادیم

از آن معنی نشستم بر سر راه

که تا از ره شناسان باشم آگاه

مرا اخلاص اهل راز دادند

چو جانم جامهٔ ممتاز دادند…

که مضمون آن شباهت زیادی به حکایتی از بوستان سعدی دارد با این مطلع: فقیهی کهن جامه‌ای تنگدست.

تولد ستاره ای رخشنده، روزی که «پروین» متولد شد

قصه گویی پروین

پروین در اشعار خود از شیوه‌های قصه‌گویی منحصر به فردی استفاده کرده است که به ایجاد یک تجربه روایی و نمایشی برای مخاطب کمک می‌کند. او با ترکیب عناصر نمادین و روایت گفتگوهای مستقیم، اشعارش را از حالت توصیفی خارج و به یک نمایش زنده تبدیل می‌کند.

او با استفاده از گفتگوهای مستقیم چند اثر ایجاد می‌کند، از جمله نمایشی ساختن داستان. گفتگوهای مستقیم بین شخصیت‌ها، داستان را به یک نمایش تبدیل می‌کند. این شیوه باعث می‌شود مخاطب خود را در جمع مناظره‌گران احساس کند و با آنها همدردی کند. اثر دیگر گفتگوی مستقیم تأثیرگذاری بر مخاطب است. این روش روایی، مخاطب را به قضاوت در مورد گفتگوها و استنباط پیام‌های شاعر تشویق می‌کند.

در عین حال پروین با استفاده از عناصر نمادین، لایه‌های شعرش را رنگ و معنا می بخشد. نمادگرایی و استفاده پروین از عناصر مختلف طبیعت و موجودات برای بیان مفاهیم اخلاقی و اجتماعی به گونه‌ای است که این عناصر نمادین به عنوان نماینده‌های فکری خاصی عمل می‌کنند و هر یک در اثبات حقانیت خود سخن می‌گویند. چند صدایی و شخصیت پردازی در این روایت منظوم بسیار مؤثر است. او در توصیفات خود به سادگی و موجز بودن توجه دارد و صرفاً به اصل داستان می‌پردازد، بدون اینکه با توصیفات طولانی مخاطب را از موضوع اصلی دور کند.

شیوه حکایت‌پردازی پروین هم خاص است. او در حکایت‌های خود از روش حکایت‌پردازی بزرگان شعر کلاسیک فارسی استفاده می‌کند، اما با تاکید بر مفاهیم اجتماعی و اخلاقی زمانه خود. مضامین نو را در قالب کهن و آشنا می‌ریزد و به روانی بیان می‌کند. در عین حال به سبک قصه گویان قدیم در حکایت‌های او، شاعر به عنوان راوی دانای کل ظاهر می‌شود و داستان را از زبان قهرمانان نقل می‌کند، اما نتیجه را خود بیان می‌کند.

توجه پروین به تأثیر بر مخاطبانش را می‌توان در وجه تعلیمی اشعارش دید. اشعار پروین به ویژه برای کودکان و نوجوانان بازنویسی شده‌اند تا مفاهیم اخلاقی و انسانی و البته سنت‌ها و مضامین بلند فرهنگ و دین و اخلاق را به زبان ساده‌تر منتقل کنند. همچنین قصه‌های او به دلیل ساختار نمایشی و نمادین، مخاطبان را به تفکر و قضاوت در مورد پیام‌های اخلاقی تشویق می‌کند و بر نسل‌های بعد تأثیر می‌گذارد.

شیوه روایت پروین

شیوه روایت پروین اعتصامی در مقایسه با سایر شاعران کلاسیک فارسی از چندین جنبه قابل توجه است. او با ترکیب عناصر کلاسیک و مدرن، روایتگری را به شکل منحصر به فردی در اشعار خود به کار گرفت.

او از عناصر کلاسیک و سنتی شعر فارسی بهره می‌گیرد ولی با رویکرد مدرن و نوگرایانه. پروین اعتصامی از باستان گرایی واژگانی و نحوی برای ایجاد فخامت و شیوایی زبان استفاده می‌کند، اما با رویکردی مدرن و اجتماعی. همچنین او مناظره و حکایت را به عنوان ابزارهای روایی به کار می‌گیرد، اما با تاکید بر مفاهیم اخلاقی و اجتماعی که در زمانه خود می‌خواست بیان کند.

روایتگری نمایشی هم وجهی از زنانگی او در شعر است، پروین از گفتگوهای مستقیم بین شخصیت‌ها استفاده می‌کند تا اشعارش را به یک نمایش زنده تبدیل کند. این شیوه مخاطب را به قضاوت و همدردی با شخصیت‌ها تشویق می‌نماید. در عین حال او از حیوانات، اشیا، و طبقات اجتماعی به عنوان شخصیت‌های روایت استفاده می‌کند تا مفاهیم اخلاقی و اجتماعی به مخاطب منتقل شود. گفتگوی سیر و پیاز، سوزن و نخ، نخود و لوبیا، موی سپید و موی سیاه، نهال و درخت خشک و… نمونه‌های شگفت انگیزی است از خیال انگیزی و شخصیت پردازی با اشیایی که هر روز می‌توان دید اما کمتر کسی چنین مضامین بلندی را از زبان آنها و گفتگوی آنها بیرون می‌کشد:

سیر یک روز طعنه زد به پیاز

که تو مسکین چقدر بدبویی

گفت از عیب خویش بی‌خبری

زان ره از خلق، عیب می‌جویی

گفتن از زشترویی دگران

نشود باعث نکورویی

تو گمان می‌کنی که شاخ گلی؟

به صف سرو و لاله می‌رویی؟

یا که همبوی مشک تاتاری؟

یا ز ازهار باغ مینویی؟

خویشتن بی‌سبب بزرگ مکن

تو هم از ساکنان این کویی

ره ما گر کج است و ناهموار

تو خود این ره چگونه می‌پویی؟

در خود آن به که نیک‌تر نگری

اول آن به که عیب خود گویی

ما زبونیم و شوخ‌جامه و پست

تو چرا شوخ تن نمی‌شویی؟

تا گفتگوی درونی مادر موسی وقتی فرزندش را به نیل می‌سپارد، و وحی خداوند بر قلب او و داستان نمرود را گفتن:

مادر موسی، چو موسی را به نیل

در فکند، از گفتهٔ رب جلیل

خود ز ساحل کرد با حسرت نگاه

گفت کای فرزند خرد بی‌گناه

گر فراموشت کند لطف خدای

چون رهی زین کشتی بی ناخدای

گر نیارد ایزد پاکت به یاد

آب خاکت را دهد ناگه به باد

وحی آمد کاین چه فکر باطل است

رهرو ما اینک اندر منزل است

پردهٔ شک را برانداز از میان

تا ببینی سود کردی یا زیان

ما گرفتیم آنچه را انداختی

دست حق را دیدی و نشناختی؟

در تو، تنها عشق و مهر مادری است

شیوهٔ ما، عدل و بنده پروری است

نیست بازی کار حق، خود را مباز

آنچه بردیم از تو، باز آریم باز

سطح آب از گاهوارش خوش‌تر است

دایه‌اش سیلاب و موجش مادر است

رودها از خود نه طغیان می‌کنند

آنچه میگوئیم ما، آن می‌کنند

ما، به دریا حکم طوفان می‌دهیم

ما به سیل و موج فرمان می‌دهیم

نسبت نسیان بذات حق مده

بار کفر است این، بدوش خود منه

به که برگردی، بما بسپاریش

کی تو از ما دوست‌تر میداریٖش…

پروین تفاوت زیادی با شاعران کلاسیک دارد. در حالی که شاعران کلاسیک مانند فردوسی و سعدی بیشتر بر موضوعات حماسی، عرفانی، یا مدح متمرکز بودند، پروین بر مفاهیم اجتماعی و اخلاقی تاکید داشت. همچنین اشعار پروین به سادگی و موجز بودن معروف است، در حالی که شاعران کلاسیک اغلب به توصیفات طولانی‌تر و پیچیده‌تر گرایش داشتند.

تولد ستاره ای رخشنده، روزی که «پروین» متولد شد
ورودی خانه پروین اعتصامی در تبریز

پروین اعتصامی در روایت‌های خود از فضاسازی به شیوه‌ای استفاده می‌کرد که مخاطب را به صحنه داستان می‌کشاند. او با ایجاز و سادگی، فضایی را خلق می‌کرد که مخاطب را به درون داستان می‌برد. استفاده پروین از ایجاز در فضاسازی به سرعت انتقال معنا کمک می‌کند. او در توصیفات خود سادگی و موجز بودن را رعایت می‌کند، صرفاً به اصل داستان می‌پردازد و از توصیفات طولانی پرهیز می‌کند. این شیوه باعث می‌شد که مخاطب به سرعت وارد داستان شود و با شخصیت‌ها همدردی کند. در شعر «اشک یتیم»، او با یک بیت، فضا را ترسیم می‌کند:

روزی گذشت پادشهی از گذرگهی

فریاد شوق بر سر هر کوی و بام خاست…

در همین یک بیت مخاطب را به صحنه حادثه می‌برد.

ایجاد فضاهای عاطفی و پایان بندی هم در شعر پروین جالب توجه است. پروین با ایجاد فضاهای عاطفی، کاری می‌کند تا مخاطب با شخصیت‌های داستان همذات‌پنداری کند. مانند این شعر:

دختری خرد، شکایت سر کرد

که مرا حادثه بی مادر کرد

دیگری آمد و در خانه نشست

صحبت از رسم و ره دیگر کرد

موزهٔ سرخ مرا دور فکند

جامهٔ مادر من در بر کرد

یاره و طوق زر من بفروخت

خود گلوبند ز سیم و زر کرد

سوخت انگشت من از آتش و آب

او به انگشت خود انگشتر کرد

دختر خویش به مکتب بسپرد

نام من، کودن و بی مشعر کرد

اشک خونین مرا دید و همی

خنده‌ها با پسر و دختر کرد

هر دو را دوش به مهمانی برد

هر دو را غرق زر و زیور کرد

نزد من دختر خود را بوسید

بوسه‌اش کار دو صد خنجر کرد

عیب من گفت همی نزد پدر

عیب جوئیش مرا مضطر کرد…

پروین بعضی داستان‌های خود را با پایان باز می‌گذارد، تا مخاطب به تفکر در مورد سرنوشت شخصیت‌ها ادامه دهد.

تفاوت فضاسازی در شعر پروین با شاعران کلاسیک از ویژگی‌های مدرن شعر اوست. در ادبیات کلاسیک فارسی، شاعران اغلب به توصیفات طولانی‌تر و استعاره‌ها و تشبیهات پیچیده‌تر برای فضاسازی می‌پرداختند. در مقابل، پروین با استفاده از ایجاز و نمادگرایی، فضای شعرش تصویری تر و واضح‌تر و تجربه خواندن شعر را به یک تجربه نمایشی تبدیل می‌کند.

تأثیرگذاری بر شاعران معاصر هم از ویژگی‌های پروین اعتصامی است. او به عنوان یکی از پیشگامان شعر نو در ایران شناخته می‌شود و بسیاری از شاعران معاصر از او الهام گرفته‌اند.

خاموشی پروین

سرانجام پروین اعتصامی _اختر چرخ ادب ایران_ در فروردین ۱۳۲۰ به دلیل ابتلاء به حصبه در تهران درگذشت و در قم در حرم حضرت معصومه (س) در کنار مزار پدرش به خاک سپرده شد. قطعه معروف او برای سنگ گورش نیز از اشعار خواندی اوست.

تولد ستاره ای رخشنده، روزی که «پروین» متولد شد
مزار پروین اعتصامی و پدرش یوسف اعتصامی در حرم حضرت معصومه (س)



منیع: خبرگزاری مهر

نوشتن شاهنامه چند سال طول کشید؟


خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و ادب: گمان بسیاری این است که سرایش شاهنامه ۳۰ سال طول کشیده و در ۲۵ اسفند به پایان رسیده است. بر اساس این ابیات از خود فردوسی:

بسی رنج بردم در این سال سی

عجم زنده کردم بدین پارسی

نمیرم از این پس که من زنده‌ام

که تخم سخن را پراکنده‌ام

اما بیتی دیگر در شاهنامه است که زمان سرایش این اثر عظیم را سی و پنج سال می‌داند، وقتی فردوسی در ایام پیری و فقر است و می‌گوید:

سی و پنج سال از سرای سه پنج

بسی رنج بردم به امید گنج

به همین ترتیب دو روز را می‌توان روز اتمام سرایش شاهنامه دانست. اما اول گفتن این مقدمه ضروری است که ما انسان‌ها با زمان‌ها مأنوسیم، هر کدام از روزهای ماه در ایران نامی داشته‌اند. این نام‌گذاری به منظور پرورش ویژگی‌های اخلاقی و معنوی در افراد انجام می‌شد. همچنین، هرگاه نام روز با نام ماه یکی می‌شد، آن روز را جشن می‌گرفتند و این جشن‌ها به عنوان جشن‌های ماهانه شناخته می‌شدند.

علاوه بر این، نام‌گذاری روزها به نام ایزدان و مفاهیم دینی، نشان‌دهندهٔ ارتباط تنگاتنگ بین زندگی روزمره و باورهای دینی در ایران باستان است. این سنت به مردم کمک می‌کرد تا در هر روز از سال با یک مفهوم اخلاقی یا دینی خاص در ارتباط باشند و از این طریق به رشد معنوی و اخلاقی خود بپردازند. نام‌های روزهای ماه در سال ایرانی به ترتیب به این صورت هستند:

  1. هرمز یا اورمزد: روز اول هر ماه به نام اهورا مزدا بوده است
  2. بهمن یا وهُمن: یکی از امشاسپندان / منش نیک
  3. اردیبهشت: یکی از امشاسپندان / پاکی و تقدّس
  4. شهریور روز: یکی از ایزدان در جهان مینوی / فرّ و اقتدار
  5. سپندارمذ: یکی از امشاسپندان / بردباری و فروتنی، خرد مقدّس نگهبان زمین
  6. خرداد روز: یکی از امشاسپندان / مظهر کمال الهی
  7. اَمرداد یا مرداد: یکی از امشاسپندان / مظهر جاودانگی الهی
  8. دی‌به آذر: از صفات اهورا مزدا در اوستا
  9. آذر روز: نگهبان آتش نزد ایرانیان باستان
  10. آبان روز: نگهبان آب
  11. خور روز: روز خورشید
  12. ماه روز: روز ماه
  13. تیر یا تَشتَرروز: نام فرشتۀ موکّل باران
  14. گئوش روز: سرشت زمین و جانداران (هم ریشه با geo به معنی زمین در انگلیسی)
  15. دی به مهر: از صفات اهورا مزدا در اوستا
  16. مهر (میثر یا میتر): مهر یا میثره یا میترا محافظ عهد و پیمان است، فرشته فروغ و روشنایی است.
  17. سروش روز: پیام آور اهورا مزدا به انسان، در ادب فارسی سروش مترادف هاتف غیبی است.
  18. رشن روز: دادگری، از داوران روز پاداش که با مهر و سروش روان‌ها را داوری می‌کنند
  19. فروردین: روان یا فره‌وهر درگذشتگان
  20. بهرام یا وهرام: نگهبان مسافران است و جنگاوران، نام فارسی سیاره مرّیخ
  21. رام یا رامن: آشتی و آسایش و آرامش و صلح
  22. باد یا وای: باد
  23. دی به دین: روز آفریدگار، آفریننده
  24. دین: کیش و قانون و وجدان درونی
  25. اَرد روز: راستی و درستی
  26. اَشتاد: راهنمای مینویان و جهانیان است به بهشت
  27. آسمان روز: روز آسمان
  28. زامیاد: نگهبان زمین
  29. مهراسپند: گفتار نیک
  30. انارام روز: روشنایی بی پایان، مظهر جلال اهورامزدا

در اشعار فردوسی، مسعود سعد سلمان، منوچهری و بسیاری از شاعران به وِیژه در خطه خراسان به نام‌های روزها در ایران اشاره شده است.‌هر روز به یکی از این امشاسپندان یا مفاهیم اختصاص داده می‌شد تا مردم در طول سال با آنها ارتباط معنوی برقرار کنند. این سنت نه تنها به عنوان یک تقویم، بلکه به عنوان یک راهنمای اخلاقی و دینی عمل می‌کرد.‌

فردوسی در داستان جمشید وقتی درباره نوروز صحبت می‌کند می‌گوید:

سرِ سالِ نو هرمز فوردین

برآسوده از رنج دل تن ز کین…

به هرمز روز یعنی اولین روز هر ماه اشاره می‌کند که اولین روز فروردین است و مصادف با نوروزی که جمشید پایه گذاری می‌کند و در این روز به آسمان می‌رود. اما به دو روز دیگر در شاهنامه اشاره می‌شود،، فردوسی ابتدا در سال ۳۸۴ در بیتی به تاریخ اتمام شاهنامه اشاره می‌کند:

چو شد آخر این داستان بزرگ

سخن‌های آن خسروان سِتُرگ

مه بهمن و آسمان روز بود

که کلکم بدین نامه پیروز بود

آسمان روز روز ۲۷ هر ماه بوده است. دومین روز هم ۲۵ اسفند سال ۴۰۰ هجری قمری است بر اساس این بیت:

سر آمد کنون قصه یزدگرد

به ماهِ سپندارمذ روز ارد

روزِ ارد یا ارد روز ۲۵ روز از هر ماه بوده، ارد (که در نیمه اول اردیبهشت هم می‌بینیم) با خوشبختی و بخت رابطه دارد. روزی که فردوسی در ۷۱ سالگی و بعد از چند سال، ویرایش شاهنامه را تمام می‌کند و آن را می‌بندد. به این ترتیب حکیم طوس نه تنها ۳۵ سال از عمر خود را صرف سرایش این کتاب و بقای زبان فارسی می‌کند، که تمام دارایی و سلامت و ثروت خود را هم بر سر انجام این کار عظیم می‌گذارد.

*

ما با زمان‌ها مأنوسیم، همانطور که با مکان‌ها. هنوز هم روزهایمان را به قراری با فضائل و عبادات مرتبط میدانیم. در روز پنج نوبت در زمان‌هایی خاص نماز می‌خوانیم، به جهتی خاص که مکان قبله مان است. روزهایی را عید میدانیم و جشن می‌گیریم و گرامی می‌داریم آئین‌ها و سنت‌های آن را. بزرگان سرزمین مان را و بزرگان دین مان را گرامی می‌داریم، سوم خرداد برای مان با نام خرمشهر و آزادی اش همراه است، در آستانه نیمه رمضانیم که میلاد امام حسن (ع) است و یک ماه از نیمه شعبان گذشته که یادآور امام عصر (عج) است، عزیز در غیبتی او را امام زمان می‌نامیم. ما با زمان‌ها مأنوسیم، بسیار.



منیع: خبرگزاری مهر

روایت «ییلدیریم» از ترجمه شاهنامه فردوسی به زبان ترکی


خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و ادب _ طاهره طهرانی: «نعمت ییلدیریم» رئیس گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه آتاتورک، یکی از چهره‌های برجسته در عرصه ترجمه و پژوهش شاهنامه است. او در سال ۱۹۶۳ در ارزروم به دنیا آمد و تحصیلات متوسطه خود را نیز در همین شهر به پایان رساند. پس از آن وارد دانشکده ادبیات دانشگاه آتاتورک شد و در سال ۱۹۸۸ موفق به اخذ مدرک کارشناسی و در سال ۱۹۹۲ مدرک کارشناسی ارشد در رشته زبان و ادبیات فارسی شد. در سال ۲۰۰۶ به درجه پروفسوری زبان و ادبیات فارسی نائل آمد. و در حال حاضر به‌عنوان عضو هیئت علمی و مدیر گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه آتاتورک فعالیت دارد.

یکی از دستاوردهای مهم او ترجمه شاهنامه فردوسی به زبان استانبولی که توانسته است جایزه بیست و چهارمین دوره کتاب سال جمهوری اسلامی ایران را به خود اختصاص دهد. وی در کارنامه خود، ترجمه کلیات سعدی، دیوان رودکی و بسیاری از شاهکارهای ادب فارسی را به زبان ترکی دارد.

* بدون مقدمه، به سراغ ترجمه می‌رویم. چه شد که به سراغ شاهنامه فردوسی آمدید و چه چیزی در این کتاب برای شما جالب بود که تصمیم گرفتید آن را به زبان ترکی ترجمه کنید؟

بیشتر زندگی آکادمیک من با شاهنامه گذشت و ترجمه کتاب فرزانه طوس حدود ۱۰ سال طول کشید. از دوران دبیرستان عاشق زبان‌ها بودم. زبان خارجی در مدارس ما به‌طور معمول دو زبان بود، اما در برخی مدارس سه زبان تدریس می‌شد. زبان‌های آلمانی، انگلیسی و فرانسه در برنامه درسی ما قرار داشتند. به زبان فرانسه علاقه زیادی داشتم و در این زمینه تحصیلات خوبی داشتم. در سال‌های دبیرستان، علاقه‌ام به زبان عربی نیز شکل گرفت. پس از آن، در کنکور، زبان عربی را به عنوان اولویت اول خود انتخاب کردم و خوشبختانه موفق شدم در این زمینه پیشرفت کنم. بعد از عربی، زبان فارسی نیز برای من جذاب شد و به آن علاقه‌مند شدم.

از آنجا که عاشق زبان‌ها بودم، زبان‌های فرانسه و عربی را به خوبی یاد گرفتم. زبان عربی را تقریباً چهار سال به‌صورت خصوصی مطالعه کردم و به خوبی بر آن مسلط شدم. پس از آن، در کنکور متوجه شدم که زبان فارسی نیز واژه‌ها و اصطلاحات زیادی دارد که از عربی گرفته شده‌اند و این موضوع یادگیری فارسی را برای من آسان‌تر کرد. به این ترتیب، مسیر من به سوی زبان و ادبیات فارسی آغاز شد و پس از لیسانس و فوق‌لیسانس، به ادامه‌ی تحصیل در این زمینه پرداختم.

اولین کتابم درباره زبان و ادبیات فارسی در کشورمان چاپ شد و خوشبختانه اکنون به چاپ یازدهم رسیده است. همیشه به دستور زبان علاقه‌ی زیادی داشتم و این علاقه هنوز هم ادامه دارد. رساله دکترای من نیز درباره نحو بوستان و گلستان شیخ اجل سعدی بود. از آنجا، علاقه من به ایران قبل از اسلام شکل گرفت. سال‌ها روی کتابی درباره‌ی فرهنگ و اساطیر ایران کار کردم که با نام «فرهنگ اساطیر ایران» منتشر شد. این کتاب بر اساس چند منبع مهم فارسی نوشته شده بود و در آن از منابعی مانند آثار استاد محمد جعفری یاحقی نیز استفاده کردم.

تقریباً شش سال پیش، زمانی که اولین جایزه‌ام را برای ترجمه شاهنامه از آقای روحانی دریافت کردم، آقای اردوغان از این موضوع مطلع شد و مرا به کاخ ریاست‌جمهوری دعوت کرد و از این کار تقدیر کرد. این موضوع برای من افتخار بزرگی بود که هم از سوی رئیس‌جمهور ایران و هم از سوی رئیس‌جمهور ترکیه تقدیر شدم. همچنین اخیراً از آقای پزشکیان نیز تقدیرهایی دریافت کردم که برایم بسیار ارزشمند بود

در حین کار روی این کتاب، متوجه شدم که اساطیر ایران، به‌ویژه در دوره قبل از اسلام، در شاهنامه گردآوری شده‌اند. شاهنامه در دوره عثمانیان به زبان ترکی ترجمه شده بود، اما این ترجمه کامل نبود و تنها بخش‌هایی از آن ترجمه شده بود. حدود شصت سال پیش، استاد پروفسور نجاتی للوا حدود بیست هزار بیت از شاهنامه را ترجمه کرده بود و این ترجمه توسط وزارت فرهنگ ما چاپ شده بود. اما استاد احتمالاً به نسخه‌های جدید شاهنامه دسترسی نداشت.

زمانی که یک ناشر در ترکیه به من پیشنهاد داد که شاهنامه را مجدداً ترجمه کنم، به او گفتم که ترجمه موجود کامل نیست و تنها بیست هزار بیت ترجمه شده است. او از من خواست که این کار را انجام دهم و من نیز با وجود اینکه می‌دانستم این کار بسیار دشوار است، پذیرفتم. ابتدا ترجمه استاد نجاتی للوا را از ابتدا تا انتها مطالعه کردم و سپس کار ترجمه کامل شاهنامه را آغاز کردم. این کار تقریباً ۱۰ سال طول کشید و در نهایت متن کامل شاهنامه به زبان ترکی ترجمه شد.

* این ترجمه ۱۰ سال طول کشید؟

بله، زیرا در آن زمان نسخه‌هایی که در دست داشتم شامل ۱۳ نسخه چاپی معروف بود؛ از نسخه جلال خالقی مطلق گرفته تا نسخه‌های چاپ مسکو، ژول مول، محمدجعفر یاحقی، فریدون جنیدی و دیگران. این ۱۳ نسخه چاپی را تهیه کرده بودم و همچنین از نسخه‌های خطی و نسخه‌های فرانسوی نیز استفاده کردم. این روند ۱۰ سال به طول انجامید. ترجمه‌ای که استاد نجاتی للوا انجام داده بود را نیز بررسی و تصحیح کردم و بخش‌های اضافی، مثلاً در بخش داستان ۱۹ را به آن افزودم.

می‌توانم بگویم که از ابتدا تا انتهای شاهنامه، متن چندین بار نوشته و تصحیح شد. علاوه بر این، کار مهم دیگری که انجام دادم، تهیه یک نسخه صوتی از شاهنامه بود. به این صورت که مثلاً بخش‌های ۲۰ بیت، ۳۰ بیت یا ۵۰ بیت را ابتدا به زبان فارسی گوش می‌دادم، سپس ترجمه می‌کردم و بعد از ترجمه، متن را مقابله می‌کردم تا مطمئن شوم حتی یک کلمه هم از قلم نیفتاده باشد. این روند تا پایان ترجمه کامل شاهنامه ادامه داشت.

از بخش «به نام خداوند جان و خرد» آغاز کردم و تا آخرین بیت، یک بار دیگر کل متن را برای آخرین بار گوش دادم و نسخه نهایی ترجمه ترکی را آماده کردم. به این ترتیب، ترجمه کامل شاهنامه به پایان رسید. خوشبختانه این اثر با استقبال و علاقه‌ی زیادی مواجه شد، نه تنها در کشور ما، بلکه در ایران نیز شناخته شد و جوایزی دریافت کرد. این موفقیت‌ها برای من بسیار ارزشمند بود.

* چند جایزه دریافت کردید؟ فکر می‌کنم به دلیل فعالیت‌هایتان در ایران، چندین جایزه دریافت کرده‌اید، از جمله جایزه‌ی رئیس‌جمهور ایران. آخرین جایزه‌ای که دریافت کردید نیز برای ترجمه‌ی شاهنامه بود.

جالب است بدانید که رئیس‌جمهور ما آقای اردوغان، نیز از بابت فعالیت‌هایم تقدیر کرد. تقریباً شش سال پیش، زمانی که اولین جایزه‌ام را برای ترجمه شاهنامه از آقای روحانی رئیس جمهور وقت ایران دریافت کردم، او از این موضوع مطلع شد و خوشبختانه مرا به کاخ ریاست‌جمهوری دعوت کرد و از این کار تقدیر کرد. او گفت که با ترجمه این کتاب بزرگ، خدمت بزرگی به فرهنگ دو کشور کرده‌ام. این موضوع برای من افتخار بزرگی بود که هم از سوی رئیس‌جمهور ایران و هم از سوی رئیس‌جمهور ترکیه تقدیر شدم. همچنین اخیراً از آقای پزشکیان نیز تقدیرهایی دریافت کردم که برایم بسیار ارزشمند بود.

اگر اجازه بدهید، می‌خواهم بخشی از شاهنامه را به زبان فارسی و ترجمه ترکی آن را بخوانم تا شما و بینندگان عزیز نیز بشنوید و ببینید که چقدر زیباست.

* این نکته جالبی است که آقای اردوغان نیز می‌توانند شعر فارسی بخوانند. بخشی از شاهنامه را به زبان فارسی و سپس ترجمه‌ی ترکی آن را بخوانید تا به سراغ سوال بعدی برویم.

بخش فارسی؛

به نام خداوند جان و خرد

کزین برتر اندیشه بر نگذرد

خداوند نام و خداوند جای

خداوند روزی ده رهنمای

خداوند کیوان و گردان سپهر

فروزنده ماه و ناهید و مهر

ترجمه‌ی ترکی؛

آکلی و جانی یاراتان تانرینین آدیلا

دوشونونجه اریشیمز اوندان یوجه بیر وارلیک

ان گوزل ادلارین و ان یوجه ماکامین صاحیبی او

رزقی او وریر، دوغرو یولو گوستریر او

دونیایی دا بو دونن گویو یاراتان او

آیا گونشه ون چوبان ییلدیزینا ایشیک ورن او

بیلینمک این چین ادا و کانیتا ایحتیاجی اومایان او

گوک یوزونو یلیدیزلادا سوسلین او

این بخشی از دیباچه‌ی شاهنامه‌ی فردوسی بود و ترجمه‌ی آن به زبان ترکی.

* آیا این ترجمه موزون است یا به نثر نوشته شده؟ یعنی نوع ترجمه کهن بوده یا فقط از کلمات کهن یا آرکائیک استفاده شده است؟

ترجمه من از شاهنامه به نثر نوشته شده است. پیش از این ترجمه‌ای که استاد نجاتی للوا انجام داده بود، پس از تأسیس جمهوری ترکیه انجام شد و همان‌طور که گفتم، ناقص بود و من آن را تکمیل کردم. در دوره عثمانی نیز بخش‌هایی از شاهنامه ترجمه شده بود، اما هیچ‌کدام از این ترجمه‌ها کامل نبودند، به جز دو مورد.

ترجمه من به این دلیل به نثر انجام شده که اگر بخواهیم شاهنامه را مصرع به مصرع ترجمه کنیم، زیبایی و سیاق داستان از دست می‌رود. به همین دلیل، من هر پنج بیت را به صورت یک پاراگراف ترجمه کردم. این روش باعث شد که داستان به صورت کامل و پیوسته منتقل شود و از پاره‌پاره شدن آن جلوگیری کرد. این شیوه ترجمه بسیار خوب جواب داد و داستان‌ها به شکلی روان و کامل بیان شدند.

وقتی که در گروه زبان و ادبیات فارسی موفق شدم و وارد این حوزه شدم، پدرم که راننده بود و از تبریز به ترابزون نفت می‌کشید، روزی به یکی از کتاب‌فروشی‌های تبریز رفت. چون من آن زمان عربی می‌خواندم، کتاب‌فروش که از این موضوع خوشش آمده بود، دو کتاب به‌عنوان هدیه به پدرم داد تا به من بدهد. یکی از آن‌ها کلیات سعدی بود که هنوز هم دارم، و دیگری فرهنگ عمید بود. همان موقع این کتاب بر ذهن من تأثیر عمیقی گذاشت و تصمیم گرفتم روزی ترجمه‌ای از آن ارائه کنم در مورد زبان ترجمه هم باید بگویم که من سعی کردم تا حد امکان از واژه‌های ترکی اصیل استفاده کنم و از به کار بردن کلمات عربی پرهیز کنم. به عنوان مثال، به جای استفاده از افعال مرکب عربی، از معادل‌های ترکی آن‌ها استفاده کردم. مثلاً به جای «تکذیب کردن»، از «یالانلاماق» و به جای «فکر کردن»، از «دوشونمه‌ک» استفاده کردم.

این کار را به یاد فردوسی بزرگ انجام دادم که در زمان خود با نوشتن شاهنامه به زبان فارسی سره، زبان فارسی را از سلطه زبان عربی نجات داد. فردوسی در شاهنامه از واژه‌های فارسی اصیل استفاده کرد و من نیز سعی کردم در ترجمه خود به ترکی، از واژه‌های ترکی اصیل بهره ببرم تا ترجمه‌ام تا حد امکان به روح زبان ترکی نزدیک باشد. این کار را به احترام فردوسی و برای حفظ اصالت زبان ترکی انجام دادم.

* به سراغ دیگر شاعران فارسی‌زبان برویم.

ابتدا از پدر شعر فارسی، رودکی سمرقندی شروع کنیم. بسیار خوشحالم که فرصتی برای صحبت درباره رودکی و ترجمه آثارش به زبان ترکی دارم. رودکی، به عنوان پدر شعر فارسی، جایگاه ویژه‌ای در ادبیات فارسی دارد. خوشبختانه من نیز افتخار ترجمه اشعار رودکی به زبان ترکی را داشته‌ام. در واقع، ترجمه دیوان رودکی به ترکی یکی از اولین ترجمه‌هایی است که از این شاعر بزرگ انجام شده است. تا آنجا که می‌دانم، پیش از این، ترجمه کامل و منظمی از دیوان رودکی به ترکی وجود نداشت و من این فرصت را داشتم که اولین ترجمه‌ی کامل را انجام دهم.

یکی از اشعار معروف رودکی را برای شما می‌خوانم و سپس ترجمه ترکی آن را نیز ارائه می‌دهم؛

شعر فارسی رودکی؛

تا زمان بود از سر آدم فراز

کس نبود از راز دانش بی‌نیاز

مردمانی بخرد اندر هر زمان

راز دانش را به هر گونه زبان

گرد کردند و گرامی داشتند

تا به سنگ اندر همه بنگاشتند

دانش اندر دل چراغ روشن است

از همه بد بر تن تو جوشن است

ترجمه‌ی ترکی؛

گوکلر این‌سان اوغلونون باشی اوزرینه یوکسللیدن بری

هیچ کیمسه بیلگینین گیزمینه کاییتسیز دئیل

آکیللی کیشیلر هر زامان بیلگینین گیزمینی هر دیلده درلدیلر و بیلگیه دئر وردیلر

بیلگی تاشلارا بیله ایشلدی بیلگی یورکلرده آیدینلیک ساچان بیر کاندیل هر شدین اوته تنیمده بیر حالکانسی

خوشبختانه می‌توانم بگویم که این ابیات پندآموز و حکمت‌آمیز رودکی، پدر شعر فارسی، اکنون در گوش کودکان و نوجوانان ترک‌زبان کشورم نیز طنین‌انداز شده است. این ترجمه من از اشعار رودکی است.

* حالا اگر اجازه بدهید، به سراغ شاعران دیگر مانند سعدی برویم تا درباره او نیز صحبت کنیم. سعدی بدون شک نفوذ بسیار زیادی در قلمرو زبان فارسی و حتی فراتر از آن داشته است.

نفوذ سعدی در قلمرو زبان فارسی همواره بسیار مهم و چشمگیر بوده است. شاید شما بدانید، اما شاید برخی از مخاطبان ما ندانند که او همراه با مولوی، از شناخته‌شده‌ترین شاعران در سرزمین ما، آناتولی، چه پیش از دوره جمهوریت و چه پس از آن به شمار می‌رود. مولوی با مثنوی، دیوان غزلیات و دیگر آثارش جایگاه خاصی داشته و سعدی نیز با بوستان و گلستانش همواره حضور پررنگی در این منطقه داشته است. پس از ایران، شاید بتوان گفت که در کشور ما آثار سعدی به طرز گسترده‌ای چاپ، ترجمه و خوانده شده‌اند و این موضوع حتی به دوران عثمانی بازمی‌گردد.

در تمام مدارس عثمانی، بوستان و گلستان سعدی نه‌تنها به زبان فارسی تدریس می‌شد، بلکه ترجمه‌های زیر سطری آن نیز مورد استفاده بود. این کتاب‌ها به‌عنوان منابع اخلاقی و ادبی بارها و بارها چاپ شدند و در آموزش مورد توجه قرار گرفت.

من حکایت کوچکی هم در این زمینه دارم. وقتی که در گروه زبان و ادبیات فارسی موفق شدم و وارد این حوزه شدم، پدرم که راننده بود و از تبریز به ترابزون نفت می‌کشید، روزی به یکی از کتابفروشی‌های تبریز رفت. چون من آن زمان عربی می‌خواندم، کتابفروش که از این موضوع خوشش آمده بود، دو کتاب به‌عنوان هدیه به پدرم داد تا به من بدهد. یکی از آن‌ها کلیات سعدی بود که هنوز هم دارم و دیگری فرهنگ عمید بود. همان موقع این کتاب بر ذهن من تأثیر عمیقی گذاشت و تصمیم گرفتم روزی ترجمه‌ای از آن ارائه کنم.

خوشبختانه این اتفاق افتاد و فکر می‌کنم حدود دو یا سه سال پیش اولین ترجمه دیوان شیخ اجل سعدی شیرازی به زبان ترکی انجام شد. البته بوستان و گلستان پیشتر بارها ترجمه و چاپ شده بودند، اما این اولین ترجمه کامل دیوان اشعار سعدی محسوب می‌شود. این موضوع برای من واقعاً مایه افتخار است.

اگر اجازه بدهید، می‌خواهم بخشی از اشعار سعدی را به زبان فارسی و سپس ترجمه ترکی آن را بخوانم تا زیبایی کلام سعدی را به نمایش بگذاریم.

البته اینجا لازم است به یک نکته بسیار مهم اشاره کنم. سفیران ایران در ترکیه، به ویژه در آنکارا و نیز دوستان و همراهان ایران در این مسیر در همه این تلاش‌ها سهم بزرگی داشته‌اند و از هر جهت حمایت کردند. این موضوع برای من نه‌تنها تشویق بزرگی محسوب شد بلکه مایه افتخار نیز بود. بسیار عالی بود و باید از آن‌ها قدردانی کرد. اما به‌طور خلاصه درباره ترجمه دیوان سعدی باید بگویم، اگر تمایل دارید، می‌توان چند بیت از ترجمه‌های ترکی آن را ارائه داد. یا اگر دوست دارید، می‌توان غزلی انتخاب کرد تا زمان بیشتری برای بحث بماند.

* هر انتخابی که شما ترجیح دهید، چه غزل باشد یا یک حکایت کوتاه.

سخن بیرون مگو از عشق سعدی

سخن عشق است و دیگر قال و قیل است

ترجمه‌ی ترکی؛

سعدی سویلمه آصلی عاشک دیشیندا بیر سوز

سوز ددیئین عاشک، ددیکودو عاشک دیشیندا هرز سوز

*

نه هرکس حق تواند گفت گستاخ

سخن ملکیست سعدی را مسلم

ترجمه ترکی؛

گرچئی کورکوسوزجا سویلیمز کیمسه

سوز بیر اول که، حوکومداری دا ساعدی کسین

*

ای بلبل اگر نالی من با تو هماوازم

تو عشق گلی داری، من عشق گلندامی

ترجمه ترکی؛

دینلیجکسن بنی ای بولبول بنده دینلریم سنی

بیر گوله عاشیکسین سن بنده بیر گولتن

سعدی نه‌تنها استاد سخن بود بلکه مرجعیت اخلاق نیز داشت. این شخصیت بزرگ در دوران خود شاهد بسیاری از مصائب بود، از جمله فشارها و بحرانی که تهاجم مغول بر زندگی مردم در بخش‌های مختلف جغرافیای اسلامی وارد کرد. سفرهای سعدی که حدود ۳۵ سال به طول انجامید، سفرهایی بودند که پس از بازگشت وی میراث ارزشمندی از تجربه‌ها، مشاهدات و گفتگوها برای ما به ارمغان آورد.

بر آنچه می‌گذرد دل منه که دجله بسی

پس از خلیفه بخواهد گذشت در بغداد

گرت ز دست برآید چو نخل باش کریم

ورت ز دست نیاید چو سرو باش آزاد

ترجمه ترکی؛

گچیجی اولان شیلره آصلا گونول ورمه

دیجله حالیفدن سونرا دا باغدادتان آکیپ گیدجک

الیندن گلیورسا حورما اغاجی گیبی جومرت اول

یاپامیورسان سوگی اغاجی گیبی اوزگور اول

* اگر اجازه بدهید، به سراغ شاعران معاصر فارسی‌زبان، یعنی پروین اعتصامی و شهریار برویم. شما اشاره کردید که شعر «علی ای همای رحمت» را در جمع علویان خوانده‌اید و این شعر با استقبال بسیار خوبی مواجه شده است.

شهریار، این شاعر بزرگ ایران و ترک، به‌ویژه با توجه به اینکه از خطه تبریز است، تأثیر عمیقی بر ادبیات معاصر ما داشته است. این شعر نه تنها در میان فارسی‌زبانان بلکه در میان دیگر ملل ترک‌زبان نیز جایگاه خاصی پیدا کرده است.

من اولین بار این شعر را در جشنی که شهرداری ارزروم ترتیب داده بود خواندم. مکانی بسیار زیبا با جمعی صمیمی بود و مرا هم دعوت کرده بودند. به این فکر کردم که چه هدیه‌ای مناسب برای این دوستان ارائه دهم. به ذهنم رسید که این شعر شهریار را به زبان خودشان ترجمه کنم و همان نسخه فارسی را نیز بخوانم.

* چه هدیه‌ای بهتر از این!

وقتی این شعر را خواندم، بسیار مورد استقبال قرار گرفت، تا جایی که گفتند این اولین بار است که چنین شعری را می‌شنوند و بسیار لذت بردند. دفعه بعد که چند ماه قبل دوباره به آنجا رفتم، باز هم درخواست کردند که این شعر را بخوانم. البته در برنامه‌های تلویزیونی ایران نیز همیشه استقبال بسیار خوبی از این شعر و اشعار دیگر شهریار شده است. حالا اگر بخواهید، چند بیتی از آن شعر را برای‌تان می‌خوانم؛

علی‌ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را

که به ماسوا فکندی همه سایه هما را

دل اگر خداشناسی همه در رخ علی بین

به علی شناختم من به خدا قسم خدا را

به خدا که در دو عالم اثر از فنا نماند

چو علی گرفته باشد سر چشمه بقا را

اجازه بدهید این بیت آخر را به ترکی هم بخوانم؛

گیت زاواللی دینجی؛ گیت عالینین کاپیسینی چال

چونکو عالی جمرتلیئیندن دولایی حوکومدارلیخ یوزویونو ده وریر

شعر بسیار زیبایی است، پر از معنا و عمق. شکوه و بزرگی این شاهکار استاد بزرگ، شهریار، را نمی‌توان در کلمات گنجاند.

* برویم سراغ پروین اعتصامی. پروین اعتصامی مناسبتی هم با این ایام دارد، زیرا در بیست و پنجم اسفند به دنیا آمد و با اینکه عمر کوتاهی داشت، در پایان تعطیلات نوروز در سن سی وچهار یا پنج سالگی از دنیا رفت.

دیوان پروین اعتصامی خیلی مهم است. می‌توانم بگویم که مولوی یا سعدی عصر ماست، شعرهایش آنقدر با سلیقخ است و خیلی معنی دارد.

* به نظر من شیوه روایت پروین به عنوان یک زن قصه گو در اشعارش خیلی لطیف است.

یکی از شعرهای پروین که به نام «آرزوها» شناخته می‌شود، در میان آثارش جایگاه ویژه‌ای دارد. در این شعر بار دیگر توانایی او در ترکیب مفاهیم عمیق با لطافت ادبی به خوبی نمایان است؛

ای خوش از تن کوچ کردن، خانه در جان داشتن

روی مانند پری از خلق پنهان داشتن

همچو عیسی بی پر و بی بال بر گردون شدن

همچو ابراهیم در آتش گلستان داشتن

کشتی صبر اندرین دریا افکندن چو نوح

دیده و دل فارغ از آشوب طوفان داشتن

در هجوم ترک تازان و کمانداران عشق

سینه‌ای آماده بهر تیرباران داشتن

روشنی دادن دل تاریک را با نور علم

در دل شب، پرتو خورشید رخشان داشتن

همچو پاکان، گنج در کنج قناعت یافتن

مورِ قانع بودن و ملک سلیمان داشتن

ترجمه ترکی؛

نه گوزل تندن گوج اتملک و جاندا ائوی اولماک

پری گیبی یوزونو اینسانلاردان ساکلی توتماک

کانالسیز تلکسیز عیسی گیبی گوکلره یوجلمک

آتشلر ایچریسینده ایبراهیم گیبی گول باغچه سی اولماک

صابیر گمیسینی نوح گیبی یوروتمک

گونلو و گوزو کاسیرگادان، طوفاندان اوزاک توتماک

یاغماچلارین و عاشک اوکجولارین هوجوملاریندان

گوئسونو اوک یاغمورلارینا حاضیر توتماک

کارانلیک گونوللره بیلگینین ایشیغی ایله آیدینلیک ساچماک

گئجنین یاریسیند گونشین ایشیلدیسینا صاحیب اولماک

آری اینسانلار گیبی حازینه یی یتینگتلیک کوشسینده توتماک

یتینگن کارینجا اوجماک و سولیمان مولکونه صاحیب اولماک



منیع: خبرگزاری مهر

نگاهی به «پنج اقلیم حضور» و خصلت شاعرانگی ایرانیان


خبرگزاری مهر _ گروه فرهنگ و ادب: داریوش شایگان متولد چهارم بهمن‌ماه ۱۳۱۳ خورشیدی در شهر تبریز است که در خانواده‌ای چندزبانی و چندفرهنگی به دنیا آمد. پدرش محمدرحیم شایگان بازرگانی متمول و شیعه مذهب بود و مادرش زولوگیدزه اباشیدزه باگراتیون، اهل گرجستان و سنی مذهب بود. دایه او روس بود و فرزندانِ خانواده از کودکی زبان‌های ترکی، روسی و فارسی را یاد گرفته بودند. او دوره‌ی دبستان تا اول دبیرستان را هم در مدرسه‌ی فرانسوی‌زبان سن‌لوئی تبریز گذراند و زبان فرانسوی نیز به این ترکیب افزوده شد. سپس در ۱۵ سالگی با نیمه‌تمام‌گذاشتن تحصیل در دبیرستان تبریز، به انگلستان رفت و آنجا دبیرستان را به انگلیسی درس خواند.

داریوش شایگان پس از اتمام دوره دبیرستان به ژنو سوئیس رفت و ابتدا تحصیل در رشته پزشکی را آغاز کرد، اما پس از یک سال آن را رها کرد و به تحصیل هم‌زمان در رشته‌های علوم سیاسی، فلسفه و زبان‌شناسی پرداخت. در دوران تحصیل، او به مطالعه آثار ادیبان و فیلسوفان بزرگی مانند پل والری، مارسل پروست، کارل گوستاو یونگ، شارل بودلر و راینر ماریا ریل که علاقه‌مند شد و با فرهنگ و ادبیات اروپا در قرن بیستم آشنا گردید. در دانشگاه ژنو، شایگان تحت تأثیر استادش ژان هربر، با اساطیر و حماسه‌های هند آشنا شد و دو سال را صرف یادگیری زبان سانسکریت نزد هانری فرای، هندشناس مشهور، کرد؛ و در ۲۵ سالگی و پس از پایان تحصیلاتش به ایران بازگشت.

پس از بازگشت، شایگان شش سال را به مطالعه و تأمل در عرفان و متون کلاسیک فارسی اختصاص داد و به بررسی آثار الهیاتی و عرفانی پرداخت. در این دوره، او در دانشگاه تهران به تدریس زبان سانسکریت مشغول شد و با سید حسین نصر همکاری کرد. از طریق نصر، با هانری کُربَن، اسلام‌شناس فرانسوی، هم آشنا شد. این مطالعات و ارتباطات، تأثیر عمیقی بر شکل‌گیری اندیشه‌های فلسفی و عرفانی شایگان گذاشت.

نگاهی به «پنج اقلیم حضور» و خصلت شاعرانگی ایرانیان

به همین مناسبت نگاهی به یک اثر این اندیشمند شش زبانه می‌کنیم:

پنج اقلیم حضور

کتاب پنج اقلیم حضور نوشته داریوش شایگان یکی از آثار مهم این مولف است که به بررسی و تحلیل عمیق فرهنگ و ادبیات ایران می‌پردازد. این کتاب در واقع تلاشی برای شناخت هویت ایرانی و جنبه‌های مختلف حضور انسان ایرانی در جهان است. شایگان در این اثر به تحلیل روحیه و شخصیت ایرانی با استفاده از دیدگاه‌های فلسفی، روان‌شناختی، و ادبی می‌پردازد.

پنج اقلیم حضور به بررسی پنج چهره برجسته در ادبیات و فرهنگ ایران اختصاص دارد: حافظ، مولانا، سعدی، خیام و فردوسی. شایگان تلاش می‌کند تا از طریق آثار و اندیشه‌های این بزرگان، به درک بهتری از هویت ایرانی و نگاه معنوی ایرانیان به جهان دست یابد. او به تأثیر این شاعران بر ساختار ذهنی و فرهنگی ایرانیان می‌پردازد و نشان می‌دهد که چگونه این شخصیت‌ها پنج بُعد از “حضور” را در فرهنگ ایرانی نمایندگی می‌کنند.

رویکرد شایگان در این اثر، تحلیل فرهنگ ایرانی از منظر تطبیقی است، او از این منظر میان فرهنگ ایرانی و دیگر فرهنگ‌ها ارتباط برقرار می‌کند و به دنبال کشف نقاط اشتراک و تفاوت‌های تفکر ایرانی با تفکر فلسفی غربی است. شایگان با توجه به مشرب فلسفی اش به جنبه‌های عرفانی، فلسفی، و وجودی زندگی در ادبیات ایران توجه ویژه‌ای دارد.

نگاهی به «پنج اقلیم حضور» و خصلت شاعرانگی ایرانیان

اهمیت این کتاب در چیست؟

این کتاب نگاه تازه‌ای به هویت ایرانی ارائه می‌دهد و آن را در سطحی جهانی بررسی می‌کند. ترکیب تحلیل‌های فلسفی با نگاهی ادبی، باعث می‌شود که اثر هم برای علاقه‌مندان به ادبیات و هم برای دوستداران فلسفه جذاب باشد و در عین حال شایگان به شکلی خلاقانه تلاش می‌کند که تضادها و همزیستی عناصر سنتی و مدرن در فرهنگ ایرانی را شرح دهد.

سبک نوشتاری شایگان در این کتاب، روان و در عین حال پیچیده است؛ او از اصطلاحات فلسفی و تحلیل‌های دقیق استفاده می‌کند، اما تلاش دارد که مطالب برای خواننده عام نیز قابل فهم باشد.

آن طور که خودش در این باره نوشته است «شالوده این مقالات، بر اساس زاویه دید من نسبت به خصلت شاعرانگی ایرانیان پی ریزی شده است؛ بر محور این پرسش که ارج و منزلت ایرانیان در قبال بزرگان ادبشان حاصل چه برداشتی است؟ پیوند و ارتباط درونی این مردم با شاعران بزرگشان از چه سنخ است که چنین به اعماق سرشتشان رسوخ کرده و سایه‌ای سنگین بر کل جهان بینی آنان افکنده است؟ غرض از این قلم فرسایی، سنجش و تحلیل ارتباط ایرانیان با شاعران ارجمندشان است، بالاخص آنان که طی قرون و اعصار به پایگاهی اساطیری اعتلا یافته اند… به نظرم پیوندی از این دست مولود قریحه شاعرانه ایرانی است که در جهان بی همتاست.»

کتاب پنج اقلیم حضور یکی از آثار برجسته شایگان است که می‌تواند برای کسانی که به فلسفه، ادبیات و هویت فرهنگی علاقه‌مند هستند، بسیار آموزنده و تأمل‌برانگیز باشد.



منیع: خبرگزاری مهر